پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: کاف. میم چهارشنبه، ۲۰ بهمن ۱۳۹۵ (۲:۲۲) | |||
هنوز خودم را می بینم وسط همین کوچه با دخترهای همسایه لِی لِی کشیده ایم روی آسفالت... بازی که تمام می شود، می رویم سراغ دوچرخه ای که همیشه سه نفری روی آن می نشینیم! از بالای کوچه هرچه در توان داریم سرعت می گیریم به سمت پایین و هرچه شادی و جیغ است بیرون می ریزیم! و بعد خودم را و دوستانم را می بینم سیم های برق را تور والیبال کرده ایم و باز مرد همسایه که حالا دیگر میان ما نیست از پنجره همان خانه ای که حالا حتی آجری از آن باقی نمانده و جایش را مجتمعی گرفته، سرش بیرون رامی آورد که مگر نگفته ام این سیم ها خطرناک است؟! و بعد تا همیشه یادم می ماند که دخترها باید به محض روشن شدن چراغ های کوچه و تاریک شدن هوا خانه باشند! این را از طنین صدای برادرم که همچنان بعد سالها در گوشم است به یاد دارم! راستی چرا گذشت؟! کاف.میم |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول