پاسخ به: صندلی داغ [ خانم معنوی | مدير ارشد ] | |||
---|---|---|---|
نویسنده: The Kingslayer پنجشنبه، ۱۶ شهریور ۱۳۹۱ (۱۷:۱۲) | |||
نقل قول سلام خانم معنوی ایشالا که حالتون خوب باشه قبولی ارشد رو هم بهتون تبریک میگمسلام٬ مرسی شکر خوبم. متشکرم. نقل قول تو این چند روز که نشستین رو صندلی چند بار سر زدم به تاپیک و سوال جواب ها رو خوندم، راستیتش یه چیزی برام خیلی جالب اومد، ممنون میشم یه خورده کامل برام توضیحش بدین ببینید یه نقطه اشتراک بین من و شما اینه که من هم مثل شما مواقع عصبانیت و ناراحتی و ... می نویسم یا فیلم می بینم اما شما فرمودین "دنیای فانتزی"؟؟ من الان 21 سالمه، خب؟ خب (فقط منتظر بودم ببینم کجاش سواله جواب بدم. ) نقل قول حالا به علت خیلی از مسائلی که تو زندگیم پیش اومده متحمل خیلی سختی ها و مشکلات شدم (از هر لحاظ) روحیه تا این حد داغونه که اگه شما تو یه برهه زمانی دو بار ناراحت بشین من ده مرتبه ناراحت میشم! ولی همیشه یه دونه از اینا رو لبم هست به قول شاعر گفتنی تو پس پرده و ما خون جگر می ریزیم / آه اگر پرده بیافتد که چه شورانگیزیم این "دنیای فانتزی" یعنی چی؟ با توجه به اشاره مختصری که به خودم داشتم چجوری این دنیا رو تعریف کنم برا خودم؟ مثلا فکر کنم به اینکه بازیکن بارسا یا یووه بودم؟! یا فلان اتفاق افتاده بود تو زندگیم؟! ممنون میشم اگه دوزاری منو بندازین من که نگفتم همه برای خودشون دنیای فانتری تعریف کنن؛ گفتم؟ بازم به نظرم فردیه؛ دنیای فانتزی من همون دنیاییه که وقتی می نویسم٬ روحم اونجاست. یه کم توضیحش سخته؛ چون اگه کلمه ها قرار بود بتونن کامل توضیحش بدن که دیگه فانتزی نبود٬ واقعی بود. یه جورایی مثل یه آرمان شهر هست برام که توش محدودیت هایی که اینجا دارم رو ندارم. من فکر نمی کنم برای هر کسی خوب باشه همچین چیزی یا اصلا به عنوان یه روش بهش نگاه نمی کنم. این دنیا چیزیه که وجود داره برای من٬ مثل یه حقیقت. یه مورد دیگه هم اینه که با اینکه این دنیا خوبه و خیلی آرامش بخشه٬ غرق شدن درونش هم خطرناکه! دنیای واقعی وجود داره با تمام مشکلات و کم و کاستی هاش و باید اینو پذیرفت و ازش بهترین استفاده رو کرد. هیچ چیزی به اندازه خدا نمی تونه روحیه آدم رو خوب کنه؛ همین که حس کنی یه نفر هست همیشه که از خودت٬ خودت رو بیشتر دوست داره و انقدر بزرگ هست که هیچ مشکلی در برابرش حتی به نظر نرسه٬ احساس خوشبختی می کنی. نمی گم هیچ چیز دیگه ای حس خوبی نمی ده؛ چرا خیلی چیزای زودگذر هستن که حس خوبی به آدم می دن یا حواس رو پرت می کنن به چیزای دیگه؛ اما در نهایت همشون فقط بیشتر خلاء ایجاد می کنن؛ تنها چیزی که احساس کاملی می ده٬ خدا و ایمان به خداست. سعی کردم زیاد حاشیه نرم؛ ولی خب جای بحث زیاد داشت. نمی خوام حوصله کسی سر بره؛ اگه خواستین بیشتر هم توضیح می دم در مورد همش. نقل قول . تا چه حد ظاهر بین هستین (در مواجهه با مردم) و تا چه حد به ظاهر خودتون اهمیت می دین؟ (بیشتر از جنبه ی مالی نگاه کنین به موضوع؛ لباس آنچنانی و گوشی آنچنانی و ...)والا این یه چوب دوسره؛ از طرفی «از کوزه همان برون تراورد که در اوست» و از طرفی هم من فکر می کنم حتی خیلی از آدما خودشون هم خودشون رو نمی شناسن٬ چه برسه به بقیه! البته این به لباس مربوط نمی شه زیاد و منظورم چیز دیگه ای بود. من زیبایی رو خیلی دوست دارم؛ گاهی انقدر که می تونم ساعت ها به یه تصویر زیبا خیره شم بدون اینکه دنبال چیزی باشم. برای همین هم صورت های زیبا٬ در نگاه اول یه تاثیری دارن روم. اینو توی کلاسم هم حس کردم٬ وقتی یکی از شاگردام صورت زیبایی داره٬ در برخورد اول ناخودآگاه حس بهتری بهش دارم. ولی خب در دراز مدت این سیرت زیبائه که روی صورت هم تاثیر می ذاره. بارها شده کسی بوده که در نگاه اول شاید خیلی به دلم نشسته٬ اما به مرور زمان تازه متوجه شدم از اونی که در نگاه اول خیلی به نظر زیبا میومد٬ زیباتره. (نه فقط درونی٬ زیبایی ظاهری هم) این یه ویژگیه که فکر می کنم همه آدما دارن و دروغ گفتم اگه بگم نه اصلا ظاهر آدما هیچ اهمیتی برام نداره. اما اینی که گفتم در مورد خود فرد بود٬ معمولا این که کی چی داره و چی می پوشه٬ اون قدرا برام مهم نیست. در مورد خودم هم٬ اگه چیزیو دوست داشته باشم٬ ازش استفاده می کنم. توی وسایلم هستن وسایلی که شاید قیمت چندانی نداشته باشن ولی خیلی دوسشون دارم؛ با این وجود آدمی هم نیستم که بگم نه من اصلا وسایل مارک دار نمی خرم. من هر چیزی که دوست داشته باشم٬ اگه توانایی خریدنش رو داشته باشم و بهش احتیاج داشته باشم٬ می خرم. حالا از هر کدوم از اینا می تونه باشه. راحتی برام مهم تره و اینکه سبک خودمو داشته باشم. نقل قول 2. نظرتون راجع به "بلوف" و "تظاهر"؟ تا حالا این دو تا کار رو انجام دادین؟تظاهر همم؛ شده تظاهر کنم حالم خوبه٬ در صورتی که خیلی ناراحت بودم. معمولا اگه نخوام چیزی رو بگم٬ نمی گمش کلا. کلا جواب نمی دمش. ولی در کل٬ نمی ترسم از اینکه خودم باشم و صادق باشم. از اینکه کسی بهم دروغ بگه یا چیزی رو ازم پنهان کنه که باید بدونم هم متنفرم؛ جزء اشتباهات نابخشودنیه که می تونه یه نفر رو کلا از زندگیم حذف کنه. نقل قول 3. یه سوال جالب که خیلی دوس دارم جوابشو بدونم تو این دو سال که عضو سایت بودم با روحیه و خلقیات رفتاری خیلی از اعضا آشنا شدم. یکی از این اعضا هم به تبع نامزد گرامیتون و مدیر سایت آقا سعیده خب ایشون یه خورده یک کلامن! یعنی عمرا از عقیده و حرفشون (چه درست، چه غلط) برگردن میخوام بدونم تو زندگی شخصی و روابط با شما هم اینجورین؟! این به قول شما «یک کلام بودن» یه دلیلی داره و اونم اینه که ایشون تمام شرایط و حالات یه موضوع رو می سنجن قبل از اینکه در موردش تصمیم بگیرن. یعنی اینکه نظر قطعی می دن٬ از روی تعصب نیست و از روی نتیجه گیری درست هست. روابط ما با هم کلا جدا و خاص تر از رابطه هر کدوممون با بقیه آدماست. ما از هم جدا نیستیم که روابط متقابل و سیستماتیک با هم داشته باشیم. نقل قول اونوقت شما با این روحیات و اخلاقات، چون دوسشون دارین زیر بار حرفشون میرین یا نه؟!خیلی وقتا شده که من دلیل چیزی رو نمی دونستم؛ اما چون ایمان دارم به حرفشون پذیرفتم و بعدا هم دلیلش رو متوجه شدم. ولی در کل ایشون خیلی هم منعطف هستن؛ ما توی رابطمون هرگز حس نمی کنیم که لطفی به طرف مقابل کردیم. خوشحالی هامون جدا از هم نیست که بخوایم «زیر بار حرف» هم بریم. وقتی کاری می کنیم که همدیگه رو خوشحال می کنیم٬ خود همون کار برامون لذت بخشه. یه جورایی به تصویر کشیده شده ی: من در تو نهفته و تو در من |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول