پاسخ به: صندلی داغ [عليرضا|lunelmessi] | |||
---|---|---|---|
نویسنده: مهندس علیرضا سهشنبه، ۲۳ فروردین ۱۳۹۰ (۱۹:۱۸) | |||
نقل قول 1علي جان چند تا كلمه بهت ميدم نظرتو راجبشون بهم بگوباشه نقل قول روشنفكريیک ویژگی محسوس من نقل قول دروغعامل تمامی گناه ها نقل قول ريایک ویژگی بد برای انسان نقل قول دانشگاه ازادپولی نقل قول قانون حقوق بشریک قانون مهم فراموش شده ی جامعه ی امروزی نقل قول دجالقبل از امام زمان می یاد نقل قول ازادي بيان و عقيدهفکر کنم خیلی تو ایران بهش توجه نشه نقل قول سياستازش خوشم نمی یاد نقل قول حادثه هولوكاستیه دلیل بی منطق برای جنات های یهودی ها نقل قول فمنيستنقل قول به كدوم شهرا سفر كردي؟؟؟- تهران - اصفهان - قزوین- اردبیل - رشت - بندر انزلی - ساری - چالوس - مشهد-بوشهر-قم-آستارا- یاسوج- روستا که خیلی رفتم ولی دیگه جاش نمی شه اینجا بنویسم نقل قول دوست داري سوالاي حاشيه اي ازت بپرسم؟برام فرقی نمی کنه نقل قول .اگه يه دزد بگيري چي كارش ميكني؟؟؟آتیشش می زنم نقل قول 6.علم بهتر است يا ثروت؟؟؟قطعا میشه از علم واقعی ثروت دراورد پس من فکر می کنم علم واقعی بهتر باشه نقل قول يه بيو از كامپيوترت بهمون بدهویندوز سون - cpu-اینتل چار هسته- رم 6GB سه تا رم دو گیگ- گرافیک 1گیگ - هادر 1 ترابایت(1000GB) دارای 2دی وی دی رایتر و 1سی دی رم- و مانیتور 17 اینچ - بلند گوی مارک MICROLAB و 6 اسپیکر 2 بزگ 4کوچک- و یک پرینتر سامسونگ و یک اسکنر HP- راستی یادم رفت بگم رم هام هم3 DDR هست/البته همین تابسون گذشته جدیدش کردم فقط بدنه ی کیس و مودم و مادربورد و بلند گو هاو موس همون قبلی هسن/ هدفت از نشستن روي صندلي داغ چيه؟؟؟ بیشتر بچه ها باهام آشنا بشن نقل قول .اهل كل كل هستي؟؟اگه يه وقت كم بياري چي كار ميكني؟؟؟آره/هیچ وقت هم کم نیاوردم نقل قول علي جون فرض كن تو يه جزيره با دوستت رها شديد و فقط يه قايق براي برگشتن يك نفر وجود داره و اگه يكي بره احتمال اينكه كمك بياره 10 درصد هست تو ميري يا ميزاري دوستت بره؟؟نگاه کن بستگی داره کی باشه مثلا اگه رامین باشه 100درصد می زارم اون بره ولی مثلا من چند تا دوست دیگه تو مدرسه دارم اگه اونا باش شده می زنمشون نمی زارم برن خودم می رم اینو عین واقیعت بود که گفتم. نقل قول يه خاطره توپول از دوران مدرست تعريف كنیه روز تو مدرسه داشتم با بچه ها برنامه ی سوراخ کردن تایر ماشین یکی هر معلم ها که خیلی اذیتمون کرده بود در طول سال می کشیدم خلاصه برنامه جور شد زنگ آخر که با بچه ها آماده می شدیم بریم از معلم اجازه گرفتم برم آب بخورم حالا واقعا تشنم بود آقا رفتم دم در رو مو کردم به در چشت روز بد نبینه مدیر یهو درو محکم با کرد در کلاس ما هم که فلزی بود باتمام قدرت خورد به ابروی من شکست و همین جور مثل چشمه خون می جوشیدبیرون مدیر که داشت از تر س می مرد منم دستمو گذاشتم رو ش شاید خونش بند بیاد دیدم نه بد جوری شکسته خلاصه مدیره دستشو زد زیر بغلم بردم پایین می خواست ببرتم بیمارستان گفتم نه بابا نمی خواد خلاصه زنگ زدن مامانم اومد دیگه ماجرا رو براش تعریف کردن چون مامانم آدم منطقی بود و خودش هم معلم دیگه قضیه تموم شد ولی خودم فهمیدم که چرا این بلا سرم اومد ولی مدیره که ترسیده بود و دستش می لرزید خیلی برام جالب بود. نقل قول يه ارزو بكنیه روز برم تو تیم بارسلونا(بارامین البته) نقل قول 13.يه دعا بكن امام زمان ظهور کنه |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول