پاسخ به: ز گهواره تا گور... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: کاف. میم چهارشنبه، ۱۹ مهر ۱۳۹۱ (۱۳:۴۳) | |||
نقل قول چرخه ی من بعد از حرکتِ اول در نطفه خفه میشه. خوابِ شیرین => لگد های بابا که پاشو برو دانشگاه. حالا بیا قانعش کن که امروز ساعتِ 3 کلاس داری و الان ساعت 7 صبحه. داستان داریم.خاک بر سر این دانشگاه کنن! هرچی استاد زنه برداشتن اوردن برای واحد های ما! اون از اداره کردن کلاساشون .. اونم از وضع امتحان گرفتنشون! تو کل دوره دانشجوییم یه دونه استاد خانم درست حسابی داشتم که انصافا فوق العاده بود! هم امتحانش هم درس دادنش! برای امتحانش مهمون داشتیم ساعت 11 شب منم تازه اومده بودم کتابمو باز کنم ببینم چی باید بخونم! هیچی دیگه چهارخط خوندم صبح پاشدم رفتم دانشگاه نیم ساعته فقط نکته هایی که سرکلاس گفته بود و یادداشت کرده بودم رو نگاه کردم رفتم سر امتحان هرچی اومده بود از همونا بود! امتحانشو شدم 18.5!! دو سه تا تست اشتباه زدم فقط! تازه یه سوال هم بود که هیچکس بلد نبود همه از استاد می پرسیدن کجای کتاب بوده ولی من چون نکته شو نوشته بودم و در اخرین لحظات خونده بودمش بلد بودم!! یعنی استادش حال کرده بودا! وقتی بهش نشون دادم گفتم همینه! ؟؟خیلی خوشحال شد! اسم من چون خیلی کمه فراوانیش خیلی از استادا زود یاد میگیرن ! از اون طرف هم چون 4تا موسوی سرکلاسمون داریم همیشه منو به اسم صدا میکنن! برای همین هم تو ذهنشون می مونه! تنها بدیش موقع صحیح کردن برگه س دیگه! |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول