پاسخ به: ز گهواره تا گور... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: NILOOFAR دوشنبه، ۲۷ شهریور ۱۳۹۱ (۲۳:۱۲) | |||
نقل قول مصطفی نوشته:ما که ترم اول خیلی مظلوم بودیم هی راه میرفتیم تو سالن اینور و اونور رو نگاه میکردیم یکی نبود بگه مرد حسابی برو ببین لیست کلاسها کجاست کلا ضایع بودیم به معنای واقعی کلمه اولین روزی که رفتیم سر کلاس زبان یه پسره اومد سر کلاس همه فکر کردن دانشجوئه گفت من استادما همه گرخیدن همینجوری نگاش میکردن بعد به احترامش بلند شدن خلاصه تا 2 ساعت سر کلاسمون بود با دوستشم هماهنگ بود و سرش داد میزد میگفت تو قبلا دانشجوی من بودی اگه آدامستو نندازی دور این ترمم میندازمت انقدر جذبه از خودش نشون داد که همه ازش ترسیده بودن بعد یه برگه داد گفت همتون اسم و فامیلتونو با رشتتونو بنویسید هرچقدر ما مینوشتیم از خنده ریسه میرفت میگفت واقعا همتون مثل علامت سوالید چقدر خنده دارید وقتی نوبت به من رسید سریع برگه رو از دستم کشیدو فرار کرد 2 دقیقه بعد استادمون اومد تازه فهمیدیم چه خبر بوده |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول