در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۰۸
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول beautiful queen نوشته:به دلیل استفاده از کلمات شنیع نصف نمره بهتون تعلق میگیره ولی انصافا خوب بود. کلمات شنیع چیه اسم کاراکترهای داستانه دست من نیست. |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۴ آذر ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
|
نقل قول یا لثارات الحسن نوشته:نقل قول beautiful queen نوشته:به دلیل استفاده از کلمات شنیع نصف نمره بهتون تعلق میگیره ولی انصافا خوب بود. کلمات شنیع چیه اسم کاراکترهای داستانه دست من نیست. عجبا پس اعتراف کردین یکی دیگه داستاناتون رو مینویسه |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۴ آذر ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۰۸
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول beautiful queen نوشته:نقل قول یا لثارات الحسن نوشته:نقل قول beautiful queen نوشته:به دلیل استفاده از کلمات شنیع نصف نمره بهتون تعلق میگیره ولی انصافا خوب بود. کلمات شنیع چیه اسم کاراکترهای داستانه دست من نیست. عجبا پس اعتراف کردین یکی دیگه داستاناتون رو مینویسه آره |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۵ آذر ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
|
دست¬هایش را به هم مالید، نگاهی به کف دستانش کرد، گویا طرح طناب¬ها را کف دستانش حک کرده بودند. جایش بدطورذق ذق میکرد،در فکرش چرخید، اگر این کوه¬های سفید از برف نبودند ، نانش را از کجا باید در می آورد. چشم گرداند به چکمه هایش، پارسال برادرش این چکمه ها را برایش خریده بود، امسال اما تنها باید به کولبری میرفت. بغض چنگ انداخت و همچو تیغ راه گلویش را بست. هوای سرد کوهستان را حریصانه بلعید، شاید آرام کند ، زخم این یک سال را یکی به در میزند، انگار سر آورده ، -امان بده، آمدم چشمان وحشت زده پشت در گواه از به حقیقت پیوستنِ ترس¬هایش بود. -چی شده اوس ممد؟ - عادل... عادل... - عادل چی لامصب؟ - عادل رو... - یا حسین ... دوان دوان به دنبال اوس¬ممد دوید، دو نفر جسد خونی عادل را میکشیدند... سرش را تکان داد، گویا میخواست خاطره آن روز را به بیرون پرتاب کند. دوباره هوا را حریصانه بلعید. شاید اگر بجای کولبری، کاری را که ازشان خواسته بودند انجام میدادند، عادل الان زنده بود.مرز شِرک و ایمان چقدر باریک بود، به باریکی رگ های دریده عادل... دوباره طناب ها را به دست گرفت، یا علی بلندی گفت خواست بار را به دوش بیاندازد، چشمش به لاله ای افتاد که در آن سیاه زمستان سر از برف بیرون آورده بود. کسی در سرش فریاد زد، عادل سرسخت¬تر از آن بود که با حرف وهابی¬ها دینش را بفروشد... به لاله ی سرخ کنار پایش نگاه کرد، عادل کنارش بود... |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۵ آذر ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
|
نقل قول یا لثارات الحسن نوشته:نقل قول beautiful queen نوشته:نقل قول یا لثارات الحسن نوشته:نقل قول beautiful queen نوشته:به دلیل استفاده از کلمات شنیع نصف نمره بهتون تعلق میگیره ولی انصافا خوب بود. کلمات شنیع چیه اسم کاراکترهای داستانه دست من نیست. عجبا پس اعتراف کردین یکی دیگه داستاناتون رو مینویسه آره بگین دفعه بعد از کلمات شنیع استفاده نکنه |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۵ آذر ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
|
نقل قول beautiful queen نوشته:دست¬هایش را به هم مالید، نگاهی به کف دستانش کرد، گویا طرح طناب¬ها را کف دستانش حک کرده بودند. جایش بدطورذق ذق میکرد،در فکرش چرخید، اگر این کوه¬های سفید از برف نبودند ، نانش را از کجا باید در می آورد. خب اینم واس من بقیه، یالا بجنبید بنویسید دیگه، حتما باید اسمتون رو بدم دفتر از انظباطتون کم کنن؟ انیس لیلی آقای جمشیدی(امیدوارم درست گفته باشم) |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۵ آذر ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
نام کاربری: Montazer_59
پیام:
۴,۲۷۷
عضویت از: ۱۷ شهریور ۱۳۹۲
از: جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷
طرفدار:
- لیونل مسی - کرایف، ریوالدو، رونالدینیو، پویول، ژاوی و اینیستا - پرسپولیس - آلمان - انریکه، یورگن کلوپ - یحیی گل محمدی، برانکو، افشین قطبی گروه:
- کاربران عضو |
خداوکیلی دو تا متن رو مقایسه کنید با متن من متن من در برابر متن شماها هیییچیی نیست. من دیگه متن نمینویسم شان این تاپیک رو میارم پایین |
||
|
|||
۵ آذر ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
|
نقل قول سَیّد شایان نوشته:خداوکیلی دو تا متن رو مقایسه کنید با متن من متن من در برابر متن شماها هیییچیی نیست. من دیگه متن نمینویسم شان این تاپیک رو میارم پایین البته ها متن شما از جناب مدیر بنظر من بهتر بود بعدشم ما مینویسیم که ذهنمون باز بشه مگه قراره افتخاری نصیب کسی بشه؟! |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۵ آذر ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۰۸
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول beautiful queen نوشته:دست¬هایش را به هم مالید، نگاهی به کف دستانش کرد، گویا طرح طناب¬ها را کف دستانش حک کرده بودند. جایش بدطورذق ذق میکرد،در فکرش چرخید، اگر این کوه¬های سفید از برف نبودند ، نانش را از کجا باید در می آورد. چشم گرداند به چکمه هایش، پارسال برادرش این چکمه ها را برایش خریده بود، امسال اما تنها باید به کولبری میرفت. بغض چنگ انداخت و همچو تیغ راه گلویش را بست. هوای سرد کوهستان را حریصانه بلعید، شاید آرام کند ، زخم این یک سال را یکی به در میزند، انگار سر آورده ، -امان بده، آمدم چشمان وحشت زده پشت در گواه از به حقیقت پیوستنِ ترس¬هایش بود. -چی شده اوس ممد؟ - عادل... عادل... - عادل چی لامصب؟ - عادل رو... - یا حسین ... دوان دوان به دنبال اوس¬ممد دوید، دو نفر جسد خونی عادل را میکشیدند... سرش را تکان داد، گویا میخواست خاطره آن روز را به بیرون پرتاب کند. دوباره هوا را حریصانه بلعید. شاید اگر بجای کولبری، کاری را که ازشان خواسته بودند انجام میدادند، عادل الان زنده بود.مرز شِرک و ایمان چقدر باریک بود، به باریکی رگ های دریده عادل... دوباره طناب ها را به دست گرفت، یا علی بلندی گفت خواست بار را به دوش بیاندازد، چشمش به لاله ای افتاد که در آن سیاه زمستان سر از برف بیرون آورده بود. کسی در سرش فریاد زد، عادل سرسخت¬تر از آن بود که با حرف وهابی¬ها دینش را بفروشد... به لاله ی سرخ کنار پایش نگاه کرد، عادل کنارش بود... این رو اصغر فرهادی نوشته؟ چی شد الان؟ |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۵ آذر ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۰۸
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول سَیّد شایان نوشته:خداوکیلی دو تا متن رو مقایسه کنید با متن من متن من در برابر متن شماها هیییچیی نیست. من دیگه متن نمینویسم شان این تاپیک رو میارم پایین بابا این حرفا چیه. دیگه حداقلش اندازه مبدل که میتونی بنویسی. ولی از شوخی گذشته درسته که داستان کوتاه نوشتن کار سختی نیست، ولی تقریبا متن همه فراتر از سطح انتظار من بود. و سطح انتظار من به زحمت جورج آر آر مارتین رو پاس میکنه. |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۵ آذر ۱۳۹۹
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |