در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: خاطره نویسی! | ||
نام کاربری: best_of_all
پیام:
۱,۵۲۹
عضویت از: ۳ فروردین ۱۳۹۱
از: مشهد
طرفدار:
- لیونل مسی - رونالدینیو - سپاهان - آرژانتین - علی کریمی - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول Anis نوشته:نقل قول سجاد نوشته:خب به هر حال مثل هر سرباز نسبتاً باسواد دیگهای، من هم تو اوقات فراغتم چیزهایی مینوشتم - و باز هم مینویسم احتمالاً - که بعضاً قابل انتشار هم هست. به پیشنهاد کویین آو فرومهال و با توجه به اینکه اینجا بیش از صد روزه ارسال نخورده، یک دونهش رو مینویسم. تشکرات فراوان. انشالله بازم بنویسید نقل قول سجاد نوشته:امروز در صبحگاه که منتظر ایستاده بودیم، نگاهم از دور به این جاده خورد، و خودروی ناشناسی که مسافر این جاده بود. هوای مطبوع صبحگاهی، که به یک صبح پاییزی میمانست، در جوار درختان بسیار زیاد، خود به خود فضا را برای هوایی شدن مناسب میکرد. ناگهان این فکر به ذهنم خطور کرد که من هم میتوانستم از سرنشینان آن خورو باشم. مسافری باشم که در این صبح دلانگیز از آن جاده زیبا گذر میکنم و خبر از پادگانی که از کنارش میگذرم و آدمهای داخلش، ندارم. احتمالاً یک موزیک خوب هم در حال پخش شدن است و من فکر میکنم که زندگی ارزشش را دارد. چقدر توصیف قشنگ و ملموسی بود. قشنگ تونستم تصور و حسش کنم ! تازه اگه ببرتون خدمت ملموس تر میشه😒🤕😁🤣 |
||
می خواهمت چون نردبانی که ماه را بی آنکه حتی محتاج دیواری باشم تا بر ادعای خویش ایستادگی کنم |
|||
۲۸ مهر ۱۳۹۶
|
|
پاسخ به: خاطره نویسی! | ||
نام کاربری: Daughter.of.Eve
نام تیم: مالاگا
پیام:
۶,۹۵۲
عضویت از: ۲۰ مهر ۱۳۹۰
از: تبريز
طرفدار:
- مسي - پویول-ژاوی-کرایف - تراکتور سازی تبریز(تيراختور) - آرژانتين و اسپانيا - پپ گوارديولا گروه:
- کاربران عضو - مدیران انجمن - مترجمین اخبار - لیگ فانتزی |
نقل قول haadi نوشته:تازه اگه ببرتون خدمت ملموس تر میشه😒🤕😁🤣 اتفاقا من از بچگی دوست داشتم که برم سربازی دو سال نه ولی خب مثلا همین دو ماه بود خوشم میومد |
||
۲۸ مهر ۱۳۹۶
|
|
پاسخ به: خاطره نویسی! | ||
نام کاربری: best_of_all
پیام:
۱,۵۲۹
عضویت از: ۳ فروردین ۱۳۹۱
از: مشهد
طرفدار:
- لیونل مسی - رونالدینیو - سپاهان - آرژانتین - علی کریمی - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول Anis نوشته:نقل قول haadi نوشته:تازه اگه ببرتون خدمت ملموس تر میشه😒🤕😁🤣 اتفاقا من از بچگی دوست داشتم که برم سربازی دو سال نه ولی خب مثلا همین دو ماه بود خوشم میومد با کمال میل وظیفه ی خدمت خودم رو تقدیم تون میکنم😊🙃 |
||
می خواهمت چون نردبانی که ماه را بی آنکه حتی محتاج دیواری باشم تا بر ادعای خویش ایستادگی کنم |
|||
۲۸ مهر ۱۳۹۶
|
|
پاسخ به: خاطره نویسی! | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۰۹
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
اگر بخوایم پای خاطرات سربازی رو وسط بکشیم این تاپیک منهدم میشه. لامصب 2 سال میری سربازی 2 قرن خاطره برا تعریف کردن داری. |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۲۸ مهر ۱۳۹۶
|
|
پاسخ به: خاطره نویسی! | ||
نام کاربری: Daughter.of.Eve
نام تیم: مالاگا
پیام:
۶,۹۵۲
عضویت از: ۲۰ مهر ۱۳۹۰
از: تبريز
طرفدار:
- مسي - پویول-ژاوی-کرایف - تراکتور سازی تبریز(تيراختور) - آرژانتين و اسپانيا - پپ گوارديولا گروه:
- کاربران عضو - مدیران انجمن - مترجمین اخبار - لیگ فانتزی |
نقل قول haadi نوشته:نقل قول Anis نوشته:نقل قول haadi نوشته:تازه اگه ببرتون خدمت ملموس تر میشه😒🤕😁🤣 اتفاقا من از بچگی دوست داشتم که برم سربازی دو سال نه ولی خب مثلا همین دو ماه بود خوشم میومد با کمال میل وظیفه ی خدمت خودم رو تقدیم تون میکنم😊🙃 حیف که قبول نمیکنن وگرنه یکی دو ماهشو میرفتم |
||
۲۸ مهر ۱۳۹۶
|
|
پاسخ به: خاطره نویسی! | ||
نام کاربری: Daughter.of.Eve
نام تیم: مالاگا
پیام:
۶,۹۵۲
عضویت از: ۲۰ مهر ۱۳۹۰
از: تبريز
طرفدار:
- مسي - پویول-ژاوی-کرایف - تراکتور سازی تبریز(تيراختور) - آرژانتين و اسپانيا - پپ گوارديولا گروه:
- کاربران عضو - مدیران انجمن - مترجمین اخبار - لیگ فانتزی |
نقل قول حرب لمن حاربکم نوشته:اگر بخوایم پای خاطرات سربازی رو وسط بکشیم این تاپیک منهدم میشه. لامصب 2 سال میری سربازی 2 قرن خاطره برا تعریف کردن داری. تاپیک از نبود خاطره داره منهدم میشه! هر چی دارید رو کنید |
||
۲۸ مهر ۱۳۹۶
|
|
پاسخ به: خاطره نویسی! | ||
نام کاربری: best_of_all
پیام:
۱,۵۲۹
عضویت از: ۳ فروردین ۱۳۹۱
از: مشهد
طرفدار:
- لیونل مسی - رونالدینیو - سپاهان - آرژانتین - علی کریمی - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول Anis نوشته:نقل قول haadi نوشته:نقل قول Anis نوشته:نقل قول haadi نوشته:تازه اگه ببرتون خدمت ملموس تر میشه😒🤕😁🤣 اتفاقا من از بچگی دوست داشتم که برم سربازی دو سال نه ولی خب مثلا همین دو ماه بود خوشم میومد با کمال میل وظیفه ی خدمت خودم رو تقدیم تون میکنم😊🙃 حیف که قبول نمیکنن وگرنه یکی دو ماهشو میرفتم قربون دست تون پس بی زحمت بسپارین بقیه خواهرا ام هر کدوم یکی دو ماه شو گردن بگیرن راحت شیم🤕😁🤣 مو خِسته یوم😓 |
||
می خواهمت چون نردبانی که ماه را بی آنکه حتی محتاج دیواری باشم تا بر ادعای خویش ایستادگی کنم |
|||
۲۹ مهر ۱۳۹۶
|
|
پاسخ به: خاطره نویسی! | ||
|
توی یه شهر دور از خونه دانشجو بودم. دانشگاه و خوابگاهمون تقریبا بیرون شهر بود. وقتایی که میخواستم برم ترمینال ، باید میرفتم مرکز شهر و تاکسی میگرفتم تا ترمینال. شهری که توش دانشجو بودم، در حالت عادی ، شب نشده همه مغازه ها رو زود میبستن و شهر رو خلوت میکردن، 8 نشده شهر میشد شهر ارواح. زمستون دیگه اوضاع بدتر هم میشد. تا آفتاب غروب میکرد، انگار وارد قبرستون میشدی، نه تاکسی گیرت میومد، نه میشد دیگه جایی بری. اون روز استاد حسابی معطلمون کرد و تا راه افتادم که برم مرکز شهر نزدیک غروب شده بود. استرس گرفته بودم ، اگه تا میرسیدم مرکز شهر دیگه تاکسی گیرم نمیومد چی؟ حتی نمیتونستم دوباره برگردم خوابگاه. تو دلم رخت میشستن. حتما باید میرسیدم به ترمینال و آخرین اتوبوسش. سوار تاکسی شدم تا برسم مرکز شهر، مدام پام رو تکون میدادم و هر چند ثانیه یکبار به ساعتم نگاه میکردم. چرا اینقدر عقربه ها سریعتر حرکت میکردن؟!! بالاخره تاکسی نگه داشت، از محل پیاده شدن از تاکسی تا جایی که تاکسی های ترمینال بودن رو با چمدون و کوله روی کولم دویدم. یه سیصد متری میشد. دیگه جون برام نمونده بود، همش فکر میکردم اگه تاکسی آخر هم رفته باشه چی؟ مثل تمام وقت های گرفتاری، تو دلم گفتم آقا جان یه دور تسبیح صلوات نذر فرجتون که تاکسی گیرم بیاد برای ترمینال... تا رسیدم به محل تاکسیا، دیدم نفر چهارم هم سوار تاکسی شد و راننده رفت که بشینه تا حرکت کنه. توی اون سرما آب یخ ریختن سرم. همونجا ولو شدم. نه فقط از خستگی، از استیصال. حالا باید چیکار میکردم؟! یه نگاه به آسمون کردم و تو دلم گفتم مولا جان عیب نداره، همیشه جوابم رو دادی، حتما یه خیری توش هست. که یکهو صدای داد و بیداد راننده رو شنیدم که داشت با یکی از آقایونی که توی تاکسی بود دعوا میکرد. نمیخوای بری ترمینال هررری، برو بیرون ببینم. مسافر هم با عصبانیت پیاده شد و در رو کوبوند به هم. مثل برق از جایم پریدم، دویدم سمت تاکسی، گفتم آقا ترمینال میرید دیگه؟ منتظر جواب راننده نشدم. پریدم تو تاکسی... تا خود ترمینال بی اختیار میخندیدم. زیر لب گفتم آقا راضی نبودم ملت رو به جون هم بندازینا... |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۲۳ دی ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: خاطره نویسی! | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۰۹
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول beautiful queen نوشته:تا خود ترمینال بی اختیار میخندیدم. زیر لب گفتم آقا راضی نبودم ملت رو به جون هم بندازینا... *گیف سر تکون دادن مسی* |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۲۴ دی ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: خاطره نویسی! | ||
|
بچه ها من توی زندگیم یک عالمه معجزه های کوچولو از امام زمان دیدم. میخوام به صورت خاطرات کوچولو اینجا بذارم. شاید براتون جالب باشن.... |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۲۴ دی ۱۳۹۹
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |