| در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
|
پاسخ به: چشم دل باز كن كه جان بينی ... | ||
  نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۰۹
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل 
  |
ای کاش مردم رو می کشتن اما شرف ایرانی رو به باد نمی دادن. حتی الان که آمریکایی های کثافت با حقارت از این مملکت بیرون رفتن، ننگ اون بی شرفی های اون شاه پست فطرت، هنوز هم انگار روی وجدان من یکی سنگینی می کنه، چیزی مثل یک عقده! واقعا آدم ظالم هم می خواد باشه، ظالم با شرف و مردی باشه، نه یه موش حقیر و خود فروخته! بابت عزت و احترامی که امروز داریم، باید خدا رو شاکر باشیم و مدیون امام و هزاران انسان والای دیگه هستیم که خیلی از من و شما، ایرانی تر بودن. |
||
|
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
|
۱۹ بهمن ۱۳۸۶
|
|||
|
|
پاسخ به: چشم دل باز كن كه جان بينی ... | ||
  نام کاربری: messi&mehran
پیام:
۱,۴۵۹
عضویت از: ۱۱ مهر ۱۳۸۶
از: همدان
طرفدار:
- مسی...ژاوی...اینیستا - کلایورت - پرسپولیس - اسپانیا - علی کریمی - گواردیولا - مجید جلالی گروه:
- کاربران عضو
|
چگونه از ياران امام زمان(عج) باشم؟ ياري امام زمان(عج) در اين زمان به انجام صحيح وظايف خود در زمان غيبت است وظيفه منتظر امام زمان(ع) اين است كه مانند يك منتظر واقعي زندگي است . وقتي انسان حقيقتا منتظر كسي باشد تمام رفتار و سكناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر ميهمان باشد حتما خانه را تميز و مرتب مي كند، وسايل پذيرايي را آماده مي كند و با لباس مرتب و چهره اي شاداب در انتظار مي ماند. چنين كسي مي تواند ادعا كند كه منتظر ميهمان بوده است. اما كسي كه نه خانه را مرتب كرده است و نه وسايل پذيرايي را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تميزي پوشيده است و نه اصلاً به فكر ميهمان است اگر ادعا كند كه در انتظارميهمان بوده همه او را ريشخند خواهند كرد و بر گزافه گويي او خواهند خنديد. لاف عشق و گله از يار زهي لاف دروغ عشق بازان چنين مستحق هجرانند بنابراين انتظار بايد قبل از آنكه از ادعاي انسان فهميده مي شود از رفتار و كردار او فهميده شود. نمي توان هر كسي را كه ادعاي دوستي و ولايت امام زمان(عج) را دارد در شمار دوستان و منتظران او قلمداد نمود. آري «مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطاربگويد». با چنين توضيحي روشن است كه يك منتظر واقعي امام زمان بايد رفتارش به گونه اي باشد كه هر لحظه منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد. يعني در هر لحظه كه اين خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد براي ياري امام زمان(عج) با مال و جان خويش جهاد نمايد و خود را درراه آن حضرت فدا نمايد. بنابراين يك منتظر واقعي اهل گناه و دلبستگي به دنيا نيست چرا كه چنين كسي نمي تواند از وابستگي ها و دلبستگي ها و آلودگي ها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان(ع) باشد. با توجه به نكات ذكر شده مي توان برخي وظايف منتظر امام زمان(ع) را چنين ذكر كرد: 1. اولين شرط انتظار؛ معرفت است تا انسان ميهمان خود را نشناسد و از خصوصيات خوب او مطلع نباشد منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامي انسان در انتظار كسي مي نشيند كه او را خوب بشناسد اما اگر انسان كسي را نشناسد ولو بداند كه آن شخص خواهد آمد برايش اهميتي نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان هم چنين است. كساني كه آن حضرت را نمي شناسند مانند كفار و يا اهل اديان ديگر، هرگز انتظار او را نمي كشند اما كساني كه او را مي شناسند و ارزش او را مي شناسند و مقام او رامي دانند منتظر او مي مانند. كساني كه امام زمان(عج) را نمي شناسند اگر چه به ظاهر مسلمان باشند چنانچه در اين حال بميرند در حال جاهليت از دنيا رفته اند. چنانكه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهليت از دنيا رفته است» (بحارالانوار، ج 32، ص 331). بنابراين اولين شرط انتظار، ايجاد معرفت در مورد امام زمان است و طبيعي است كه هر مقدار معرفت انسان نسبت به امام زمان بيشتر باشد انسان ارزش او را بيشتر درك خواهد كرد و به عظمت او بيشتر پي خواهد برد و بيشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد. در حالي كه افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت هرگز احساس تشنگي و عطش نسبت به وجود مقدس آن حضرت نخواهند داشت و بدين جهت از زمره منتظران او بيرون هستند. آري: وصل خورشيد به شب پره اعمي نرسد كه در اين آينه صاحب نظران حيرانند البته شناخت امام زمان دو گونه است. اول، شناخت تاريخي وجود آن حضرت مانند اينكه امام دوازدهم است و تاريخ ولادتش در چه سالي است و مانند آن. اما گونه ديگر شناخت امام زمان(ع)، شناخت مقام نورانيت آن حضرت است كه اين شناخت كار هر كسينيست و ظرفيت و لياقت زيادي مي خواهد. و در حقيقت اصحاب خاص امام زمان(ع) كساني هستند كه آن حضرت را به مقام نورانيت شناخته اند براي آگاهي از مقام عظيم امامت رجوع به زيارت جامعه كبيره و تأمل در معاني عميق و عجيب آن توصيه مي شود. همچنين خواندن كتب معتبري كه در مورد امام زمان(ع) نوشته شده است مي تواند انسان را تا حدي به مقام و عظمت امام زمان(ع) آشنا سازد. 2. محبت به امام زمان(ع)؛ وظيفه ديگري است كه منتظران آن حضرت بايد در خود ايجاد كنند و آن را افزايش دهند. بديهي است كه تا انسان از ميهمان خويش خوشش نيايد و نسبت به او محبت نداشته باشد هر چند هم كه او رابشناسد نمي تواند واقعا منتظر آمدن او باشد اگر انسان از ميهمان خود بدش بيايد چگونه مي تواند منتظر قدم او باشد و خود را براي پذيرايي از او آماده كند؟ پس تا محبت به امام زمان در وجود انسان شكل نگرفته و شعله ور نشده باشد نمي تواند به وظايف منتظران واقعي عمل نمايد.محبت به امام زمان وظيفه اي است كه پيامبر اكرم(ص) نيز به دستور خدا از ما خواسته است. آنجا كه در قرآن كريم مي فرمايد: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده في القربي» ؛ (شوري، آيه23). 3. ايجاد سنخيت با امام زمان(ع)؛ منتظران واقعي وضعيت روحي و فكري و عملي خود با به گونه اي سامان مي دهند كه سنخيت كاملي با امام زمان(ع) داشته باشند. آيا مي توان منتظر قدوم كسي بود و با او مشابهت و سنخيت نداشت؟ آيا مي توان محبت كسي را داشت اما با او هيچ سنخيت و مشابهتي نداشت؟ ايجاد سنخيت با امام زمان از طريق تقويت ايمان و تقوا و فضايل اخلاقي و درجات معنوي حاصل مي شود. و تنها در اين صورت است كه مي توان ادعاي محبت به امام زمان را داشت. در صورتي كه انسان رفتارش مطابق ميل امام زمان باشد شعله محبت او در دلش زبانه خواهد كشيد و عشق آن حضرت او را به فرياد خواهد آورد و دوري اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت. طبيعي است كه هر چقدر اين سنخيت بيشتر باشد محبت آن حضرت به انسان بيشتر خواهد شد و محبت انسان نيز به آن حضرت افزون تر خواهد گشت. 4. ارتباط با منتظران ديگر؛ منتظر امام زمان مي داند كه برنامه آن حضرت يك برنامه جهاني است و بايد ياوران زيادي داشته باشد تا حركتش پيروز شود. بنابراين به فكر گسترش ياران و منتظران آن حضرت خواهد افتاد و باارتباط با آنها به تقويت روحيات ايماني خود و ديگران خواهد پرداخت تا بر اساس تعاونوا علي البرّ و التقوي به كمك مؤمنان منتظر ديگر خود را آماده ظهور حضرت بنمايد. 5. دعا براي تسريع در ظهور امام زمان(ع)؛ منتظر واقعي هر لحظه انتظار محبوب را مي كشد و از خدا مي خواهد كه هر چه زودتر او را برساند بنابراين دعاي فراوان براي فرج آن حضرت از وظايف هميشگي منتظرآن حضرتش مي باشد. دعاي براي تسريع در فرج امام زمان مورد توصيه آن حضرت نيز مي باشد. 6. ارتباط با امام زمان(ع) به شكل هاي مختلف؛ اگر انسان منتظر محبوب خويش را نيابد سعي مي كند عدم دوري محبوب خويش را از طريق ديگري مانند تلفن و نامه جبران نمايد تا اگر به ملاقات او موفق نشده است لا اقل ارتباط ضعيفي با او داشته باشد. همچنين منتظر امام زمان وقتي موفق به زيارت آن حضرت نمي شود از طريق خواندن دعاي ندبه، زيارت آل ياسين، دعاي عهد كه از طرف بزرگان بسيار توصيه شده است، و نيز از طريق رفتن به مسجد جمكران ارتباط خود را با آن حضرت حفظ مي كند. 7. ياد فراوان حضرت؛ ياد كردن از محبوب عادت ديرينه منتظران عاشق است كه چندي منتظر محبوب خويش هستند اما نتوانسته اند پس از مدتها انتظار او را ببينند و حال خود را لا اقل با ياد او و نام او آرام مي كنند. به ياد آوردن امام عصر و عنايت او به شيعيان با ذكر احاديث، كرامات، مقام امام و عنايت امام به شيعيان وظيفه ديگري است كه منتظران واقعي احساس مي كنند و بدين طريق همواره نام و ياد آن حضرت را زنده نگه مي دارند. 8. دادن صدقه براي سلامتي آن عزيز و يا حواله نمودن ثواب هايي براي آن حضرت 9. رفع شبهه و مبارزه با شبهه افكنان درباره وجود، طول عمر و آثار وجودي آن حضرت در بين منتظران. 10. اميدواري بر قيام و انقلاب آن يوسف زهرا(س) و اميد دادن به ديگران 11. ايجاد آمادگي دائم رزمي براي ظهور حضرت چنانكه در روايت آمده است: «ليعدن احدكم لخروج القائم و لو سهما؛ هر يك از شما براي قيام قائم(عج)بايد آماده گردد هر چند با تهيه يك تير باشد» (بحارالانوار، ج 52، ص 366، ح 146). منتظران و ياوران مصلح جهاني بايد خود صالح باشند؛ بنابراين براي فراهم كردن زمينه ظهور حضرتشان، ما بايد از خود آغاز كنيم و با اراده اي محكم، عزمي راسخ و برنامه اي دقيق به اصلاح افكار و انديشه ها و نيز تغيير و اصلاح رفتار و كردارمان بپردازيم و با آگاهي ازوظايف عملي و گسترش شناخت خود از مباني ديني و معرفتي، در راه تقويت بنيه اعتقادي و اخلاقي خويش، تلاش و كوشش كنيم. و در يك جمله با اجتناب از معاصي، لغزش ها و گناهان و انجام دادن واجبات و وظايف ديني ـ در هر محيطي كه هستيم ـ به خودسازي اقدام كنيم و باتوبه از اعمال گذشته، قلب خويش را براي تجلّي نور الهي آماده سازيم. بنابراين گناهان گذشته ـ هر چند زياد باشد ـ نمي تواند مانع مهمي در راه رشد و كمال و پيوستن به جرگه منتظران و ياوران واقعي امام زمان(عج) باشد. پس با توبه واقعي، مي توان سيئات و بدي هاي گذشته را به حسنه و نيكي تبديل كرد و به اصلاح گذشته همت گماشت. قرآن راجع به حضرت مهدي(ع) و اصحاب ايشان مي فرمايد: «الدين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزكاه و آمرو بالمعروف و نَهوا عن المنكر؛ كساني كه اگر در زمين به آنان توانايي دهيم، نماز را به پا داشته و زكات را [به مستحق [مي بخشند و به معروف امر نموده و از منكر نهيمي كنند (حج، آيه 41). امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مي فرمايد: «اين آيه براي آل محمد و مهدي(ع) و اصحاب او است». در نتيجه اگر ما هم مي خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمام ورزيم. در اين رابطه به راه كارهاي زير توجه فرماييد: 1. ارتباط معنوي خود را با خداي متعال تقويت كنيد؛ 2. نمازهاي يوميه را در اول وقت و حتي المقدور به جماعت بخوانيد؛ 3. سعي كنيد در نماز حضور قلب داشته باشيد و هميشه خود را در محضر خداوند متعال بدانيد؛ 4. از هر گونه گناه و معصيتي اجتناب كنيد؛ 5. حجاب، متانت و وقار خود را كاملاً رعايت كنيد؛ 6. بدانيد كه هر هفته، نامه اعمال شما به حضور امام زمان(عج) عرضه مي شود و مورد بررسي قرار مي گيرد؛ 7. اكنون كه در دوران تحصيل علم هستيد، بيشترين توجه خود را به درس و موفقيت تحصيلي داشته باشيد؛ 8. با مطالعه كتاب هايي كه درباره امام زمان(ع)، آگاهي و شناخت خود را در اين زمينه تعميق و گسترش بخشيد؛ 9. براي اصلاح اوضاع فرهنگي دانشگاه، به تنهايي يا به كمك ديگر دانشجويان متدين و دلسوز و يا به كمك بعضي از تشكل هاي مذهبي دانشگاه، امر به معروف و نهي از منكر كنيد و بدين وسيله جلو بعضي اعمال خلاف را بگيريد. در اين راه نهراسيد و خجالت هم نكشيد؛زيرا خشنودي و رضايت امام زمان(ع)، در گسترش ارزش هاي ديني و اخلاقي و اجتناب از گناه و خلاف است. منبع:سايت پرسمان نويسنده : كاظم مصطفايي 
|
||
| .:::حتما سر بزنید:::. music-nice.mihanblog.com | |||
|
۲۵ بهمن ۱۳۸۶
|
|||
|
|
پاسخ به: چشم دل باز كن كه جان بينی ... | ||
|
نام کاربری: messi&mehran
پیام:
۱,۴۵۹
عضویت از: ۱۱ مهر ۱۳۸۶
از: همدان
طرفدار:
- مسی...ژاوی...اینیستا - کلایورت - پرسپولیس - اسپانیا - علی کریمی - گواردیولا - مجید جلالی گروه:
- کاربران عضو
|
جلال و جمال امام زمان (عج) الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا ابوالقاسم محمد و علي اهل بيته الطيبين الطاهرين و علي جميع انبياء و رسله و ملائكته و الشهداء و الصدّيقين واللعنه علي اعداءالله اعدائهم اجمعين ولا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم. محور بحث ما يك محور خاصي است الحمدالله پروردگار را شاكريم كه به ما اعتقاد صحيح داده است و انشاءالله خداوند اين عقائد صحيح را از ما نگيرد و نور ولايت را روز بروزدر قلوب ما بيشتر نمايد. اين بحث يك بحث خاص روحي است و البته يك بحث ظريف ، خيلي ظريف و باريك بحث مربوط است به اهلبيت (ع) عموماً و امام زمان (ع) خصوصاً اهلبيت يك جلالهائي دارند و يك جمالهايي . جلال به چه مي گوئيم و جمال به چه ؟ جلال عبارت است ازعظمت اينها ، ائمه يك عظمتي دارند و اين عظمت آنقدر گسترده است كه حتي دشمنان ايشان هم بر اين عظمت متوجه شده و مي آيند عرض ادب مي كنند . جمال نمي بينند . البته يادتان نرود كه مقصود از جمال ، اين چشم ، ابرو و صورت نيست اشتباه نشود ممكن است يك نفر امام زمان (ارواحنافداه) را در عمرخود اصلاً يكبار هم نديده باشد ولي جمال حضرت را به آن معني كه ميگويم ديده باشد. مثالي ميزنم ، از اينجا به فاصله دور كوهي را مي بينيد ، مثلاً از فاصله بيست فرسخي يك كوهي را مي بينيد بلكه ازآن هم بيشتر كوه وقتي بلند باشد و سر به فلك كشيده شده انسان حتي ممكن است از راه دور از آن كوه فقط شبهي ببيند توجه مي كند از راه دور فقط شبه كوه ديده مي شود ، آيا ديدن شبه كافي است ؟ اما در آن كوه چه نوع گياهي مي رويد آن را نمي شود دانست در درون آن كوه چه معدني نهفته است چه اسرار و خصوصياتي است ، انسان اين مطالب را از راه دور نمي داند فقط شبه است و اهل بيبت از بس عظمت دارند كه دشمنانشان هم اعتراف مي كنند چون عظمت زياد است جرج جرداق يك مسيحي است در فضايل اميرالمومنين (ع) پنج جلد كتاب نوشته است يك نفر از رفقاء مي گفت كه او را در بيروت ديدم ، پرسيدم : شيعه اي ؟ گفت : نه ، مسلمان نيستم كه شيعه باشم . پرسيدم : پس چرا در مورد امام علي (ع) كتاب تاليف نموده اي؟ جواب داد : از بس عظمت دارد يك چيز ديگر خودم ديدم ، در لبنان يك مسيحي كتابي نوشته بود خيلي لطيف ، الان دارم ، بنام « في خطا علي » در آخر اين كتاب دقيقاً با اين عبارت نوشته بود : مولاي ، « اني لست بمسلم فضلاً ان اكون شيعياً ، الا اني احبك » . يعني آقاي من مسلمان نيستم تا شيعه باشم فقط تو را دوست دارم به تو محبت دارم كه بدستم قلم گرفته و كتاب نوشته ام. تفسيري است بنام « البحر المحيط » تفسير بزرگي است ، يعني اسم بامسمائي دارد . صاحب تفسير ابوحيان نحوي ازعلماي اهل سنت است – اگر خواستيد تحقيق كنيد يك ابوحيان توحيدي داريم كه قاعدتاً به نظر مي رسد شيعه باشد ، صاحب كتاب «الامتاء و المعانسه » و كتابهاي ديگر و يك ابوحيان نحوي كه سني است و نام تفسيرش « البحرالمحيط » است – در آن تفسير ديدم شعري از يك شاعر مسيحي نقل مي كند شاعر مسيحي خيلي زيركانه شعري سروده كه حتي به اهل سنت هم برنخورد احياناً جنجالي برپا نشود . در اولش مي گويد: عديـع و تيم لا احـاول ذكــرهم بسوء و لكني محب لهاشمــي و ما تعتريني في علي و رحتحه اذا ذكروا في الله لومه لائمي مقصود از« عديع » خليفه دوم است و مقصود از « تيم » خليفه اول است مي گويد من با كسي كار ندارم با هيچكس ، فقط من به « بني هاشم » علاقه دارم ، اگر من به علي محبت دارم اگر كسي هم مذمت كند هيچ مهم نيست اصلاً گوشم به حرف كسي بدهكار نمي باشد يقولـون ما بـال النصاري تحبهم و اهل النحا من اعرب و اعاجمي فقلت لهم اني لاحسب حبهم سرا في قلوب الخلق حتي البهائمي مي گويد :به من ايراد مي گيرند كه تو مسيحي هستي اصلاً به تو چه ربطي دارد كه به علي علاقه داشته باشي ؟ به من ايراد مي گيرند كه مسيحي هستم و به اهلبيت علاقه دارم ؟ به اهلبيت حيوانات هم حتي علاقه دارند تنها من نيستم ،به اهلبيت همه علاقه دارند حالا اين مسيحي مولف «في خطا علي » يا جرج جرداق يا حتي شبلي شميل مادي – كه جامعه مسيحيت هم وي را طرد كردند – دكتر شبلي شميل مي گويد : « الامام علي بن ابيطالب عظيم العظماء » چه مي گويد ؟ اينها فقط از راه دور مي بينند نمي توانند جمال ببينند عرض نمودم كه مقصود از جمال به معني چشم ، ابرو و ظاهر نيست .بحث ظريف است . مگر عمربن سعد جمال امام حسين (ع) را موقعي كه در چند قدمي آقا قرار گرفت و با هم صحبت كردن نديد ؟ جمال ظاهري را ديد ساير دشمنان هم ديدند ولي ديدن اينها با ديدن حبيب ابن مظاهر چقدر فرق دارد ؟ عمر بن سعد جمال حضرت را ديد و گفت : من اين را مي كشم تا به رياست ري برسم ولي حبيب ابن مظاهر وقتی آقا را ديد به حضرت عرض كرد به شما در خلوت عرضي دارم . آقا فرمود : حبيب بگو . عرض كرد : قبل از اينكه به اين بدنها بيائيد كجا بوديد ؟ ببين چه سئوالي است ، اين ديدن با آن ديدن فرق زياد دارد حضرت فرمود : حبيب ، ما نور الهي بوديم و در اطراف عرش ما تسبيح گفتيم و ملائكه ياد گرفتند زيارت جامعه را مي خوانيد « خلقكم الله انوارا » – جوانان از زيارت جامعه فاصله نگيرند ابدا ابدا يك بحث رجالي داريم كه انسان از طريق رجال نگاه مي كند كه فلان بحث ضعيف است يا معتبر و طريق ديگر هم است به فضل الهي حالا الان دير وقت است نمي شود گفت ولي آنهايي كه صاحب نظرند و از اولياء جامعه ، تمام كلماتش از دهان مبارك امام هادي (ع) بيرون آمده است – « خلقكم الله انواراً فجعلكم بعرشه محدقين حتي من الله علينا بكم » يك دريا حرف است . تا حالا به خداوند شكر كرده ايد كه شما را محب اهلبيت قرار داده ؟ خدايا با چه زباني شكر كنيم ؟ من به دوستان اين چنين مي گويم – كه البته اگر به يك جامعه شناس بگويي كه چرا ما شيعه شده ايم ؟ مي گويد چون پدر تان و پدر بزرگتان شيعه بوده است و از اين نوع حرفها مي زنند ولي اينطور نيست البته به تاثير تربيت و محيط و پدر و مادر منكر نيستم ولي سخن از اينها بالاتر است تقدير به يك ناقه نشانيد دو محمل ليلاي حـــدوث تو و سلمــــاي قدم را به دوستان مي گويم به خدا شكر بكنيد كه ناقه ما را بردند و در درب امام حسين (ع) خواباندند خداوند به ما مرحمت فرموده است مگر اينها در دست ما هستند ؟ نه خير در اينها اسرار زيادي است فقط از دور شبهي مي بينند . تو به تاريكي علي را ديده اي . از بس عظمت است كه يك مقدار از شبه را نظاره مي كند اما صحبت جمال جمال بحث ديگري است اينها مانند قرآنند ، مي بينيد كه قرآن چند ميليون نسخه دارد آيا خانه اي است كه در آن قرآن نباشد ؟ قرآن در اختيار همه است ولي قرآن مي فرمايد : ساسرف عن آياتي الذين يتكبرون از آيه هاي خوفناك است ، جوانان : من و شما مقداري به خودمان برسيم ، تجديد نظر در اعمالمان بنمائيم مي فرمايد : آنهايي كه در قلبشان يك مقدار تكبر باشد ، كمي من بگويد ، رويش را گرفته و بر مي گردانم و آيات مرا نمي بيند صورتش را بر مي گردانم .اگر به تفسير الميزان علامه طباطبائي نگاه كنيد در آنجا نكته هايي است كه در هيچ تفسيري ديگري نيست چه نكته هايي است كه در هيچ تفسير ديگري نيست چه شده است كه علامه آن طور تفسيري نوشته است ؟ در اين روز مبارك به فضل الهي از روي يقين مي گويم كه نكته هاي موجود در تفسير الميزان در هيج تفسيري نيست علتش چيست ؟ فقط تواضع علامه و يكي هم دست به دامان اهلبيت بودنش ، در اينجا از علامه طباطبايي ( قدس سره الشريف) حكايتي من باب يادگاري عرض بكنم ممكن است نشنيده باشيد نقل مي كنند در حدود سي سال قبل يا بيشتر فرزندان كوچك علامه از وي تقاضا مي كنند كه به جهت تابستان به گردش برويم مي رود به اطراف تهران كه معمولاً علما ، و محترمين تشريف مي بردند . علامه مي فرمايد كه در يك اصل فلسفي مشكل گير كرده بودم اگر كسي در فلسفه گير مي كرد به علامه رجوع مي كرد و وقتي كه خود ايشان گير كنند بايد به كي رجوع كنند ؟ مي فرمايد مانده بودم كه از چه كسي سئوال كنم ؟ بچه ها در محل روستا طلب ميوه مي كنند علامه مي فرمايد ظرفي برداشتم بروم دنبال ميوه يكباره ديدم در آن ده كه ده هم نبود كوره ده بود جواني در تيپ روستائيها آمد - قبلاً مي گويم كه امام زمان نبوده ولي حضرت چنين افرادي دارند - خلاصه وسط روستا سلام عليكم بدون مقدمه گفت در مورد مسئله اي كه مانده اي بيا صحبت كنيم و مشروحاً بيان جواب نموده و من روشن شدم و معما كاملاً برايم حل گشت بعد از آن رفتم از مغازه خريد كنم پرسيدم شما در اين ده جوان با سوادي داريد خانه اش كجاست ؟ گفت ما جوان با سواد نداريم . گفتم من الان ديدم گفت نه اصلاً در اين روستاي ما يك نفر هم ابدا الفبا نمي داند. دست خدا باز است « و لله جنود السموات و الارض » ، خدا اين بشر را هر جور مي تواند روشن كند توجه مي كنيدپس بنابراين مشاهده جمال مستلزم اين است كه پاكيزه باشيم آيا ظرايف قرآن را همه مي دانند ؟ نه نمي دانند فخر رازي مفسر بزرگي است و خيلي هم مغرور به بعضي جاها كه مي رسد مي نويسد كه : و هذا مما لم يسبقني اليه احد يعني اين را غير از من كسي نفهميده است اين طور سخن گفتن سخت است عبارتهاي بلند و بالا اما بيني و بين الله خدا ميداند كه عقيده ام را عرض مي كنم تفسير فخر رازي با اينكه تفسير علمي و مايه داراست ولي لياقت ندارد حتي به تفسير علامه پاورقي بشود چون ريسمان فخر رازي از اهلبيت پاره شده بود اگر كسي از اهلبيت (ع) فاصله بگيرد چيزي نمي فهمد سرو صدا مي اندازد ولي ظرائف در مكتب اهلبيت (ع) است من گاهي اين شعر حافظ را زياد مي خوانم شايد حافظ خودش به اندازه من نخوانده بود از رهگذر خاك سر كوي شما بود هر ناقه كه در دست نسيم سحر افتاد اين شعر خطاب به اهلبيت است تمام عطرها ، تمام خير ها از درب اينها مي آيد ، كسي كه از اينها دور بيافتد به دستش چيزي نمي رسد . مشاهده مجال اهلبيت و مشاهده جمال امام زمان پاكيزگي مي خواهد. نكته قابل ذكر از باب يادگاري عرض كنم هميشه مي گوئيم : « بيمنه رزق الوري و بوجوده ثبتت الارض و السماء » يكي از اعلماي بزرگ در كتابش گفته كه : رزق صوري كه عبارتند از باران و خورشيد ، لباس، غذا كه به اينها رزق مي گويند اينها را به امام زمان (ع) منتسب مي كنيم ولي چرا رزق معنويرا به جايي منتسب مي كني ؟ رزق معنوي هم دردست اوست اگر چنانكه شب بلند شدي و خدا توفيق داد تا نماز شب بخواني از كجاست ؟ مي گويي باران به بركت امام زمان (ع) است خورشيدبه بركت امام زمان (عج) طلوع مي كند آري زمين وآسمان به بركت آن بزرگوار پا برجا است . اما اين نماز شب كه اقامه اش بر تو نصيب مي شود از كجاست ؟ يك واسطه ندارد ؟ اين دور از انصاف است كه رزق مادي و رزق صوري واسطه داشته باشند ولي رزق معنوي واسطه نداشته باشد ؟ اين مطلب در سينه تان بماند و به فضل الهي در روي آن كار كنيد كه واسطه رزقهاي معنوي مولايمان امام زمان (ارواحنافداه) است . يك نفر شيعه كه عقيده اش سالم است اين هر قدر پاكيزه باشد جمال حضرت را مي بيند ديدن جمال چند معني دارد اول عرائضم گفتم كه ديدن جمال را به معناي رويت صورت و چشم و ابرو نمي گويم آن يك بحث ديگري است اگر خدا بخواهد آن هم مي شود و اما همين اندازه اينكه تو شيفته باشي و بيايي در مجلس امام زماني بنشيني و به آقا توسل بكني خودش يك درجه و يك مرتبه از مراتب مشاهده جمال است منتهي يك مرتبه ضعيف كه اين قابل تقويت است پس بهر مقدار كه شما جوانان و عزيزان و همه مان پاكيزگي داشته باشيم اشراف امام زمان (ع) زياد تر مي شود . وقتي اشراف زياد شد آن وقت ما دگرگون مي شويم ، انسان اصلاً عوض مي شود به حالات « حر » نگاه كرده ايد ؟ از كودكي شنيده ايم و در كتابها ديده ايم آيا واقعا ًفكر كرده ايد كه چرا اصلاً بدن حر به يكباره لرزيد ؟ اين يك سري دارد حر چرا يكباره عوض شد ؟ آقا انسان را عوض مي كنند يعني وقتي انسان به وادي جمال قدم ميگذارد عوض مي شود حر قبلاً هم امام حسين را ديده بود ولي در كربلا بعد از گذشت چند ساعت بر وادي جمال حضرت وارد شد بدنش لرزيد محققين گفته اند عكس مبارك آقا بر باطن او افتاد بدن شروع به لرزيدن كرد بدنش لرزه مي كرد و مي گفت كه الان بروم از آقا عذرخواهي بكنم بخاطر همين هم يك مقدار بدنش لرزه مي كرد . به فضل الهي از مطالعات چنين بدستم آمد كه : نگران بود مي گفت شايد بروم و آقا بگويد دير آمده اي اگر بگويد دير آمده اي چكار بكنم ؟ حتي احتمال وجود دارد - يقين نيست – يك سوگندي هم حاضر كرده بود كه اگر آقا دفعتاً فرمود: برو ، بگويد ترا به مادرت زهرا قسم مي دهم كه مرا قبول كن و حلم و كرم امام حسين (ع) حتي نگذاشت اين سوگندها به زبان بيايد، اينها درياي رحمت هستند خدا نكند امام به كسي بگويد برو ، امام حسين بگويد برو فرق نمي كند يا خدا بگويد برو و يا بگويند . آن شعر سعدي بيتي دارد كه با يكدريا كتاب برابر است هر سو دود آن كس ز در خويش براند وان را كه بخواند به در كس ندواند يكباره جمال به قلب حر افتاد و به جلو آمد عبارت عجيبي دارد كتابي است بنام اخبارالطوال كه به درد محققين مي خورد در اوائل قرن پنجم نوشته شده است در اينجا نوشته كه حر آمد و گفت: « يا ابا عبدالله قد كان مني الذي كان » يعني از چيزي كه من واقع شده ، شده . يعني نتوانست بگويد من چكار كرده ام خجالت مي كشيد و اين نكته اش جالب است كه ادامه دارد . « و قداتيتك مواصياً لك نفسي » اگر نقل بمعنا كنيم يعني آمده ام خودم را به تو قربان كنم اگر ما دو ركعت نماز بخوانيم فكر مي كنيم شق القمر كرده ايم ولي اين جان خود را بر كف نهاده بود مي گويد : « فهل تري ذلك توبه لما كان مني » اين مقدار براي توبه كردن كافي است يا نه ؟ يعني اگر بميرم كفايت مي كند يا چيز ديگري هم نياز است ، حضرت فرمود : « انزل » بيا پائين . در اين « انزل » هزار سال است كه عرفا سرگردانند يك استاد داشتيم مي گفت معناي اين «انزل» اين است كه يعني تو كه جمال مرا ديدي جنگ و دفاع همه اش صحيح ولي فعلاً علي الحساب رفيق شديم بيا بنشينيم و كمي مانوس شويم تو جمال ديده اي . دستمالي را هم كه آقا بر سر حر بست مي دانيد كه آن دستمال براي اين نبوده كه حر معالجه شود او شهيد مي شد آقا دستمال را بر سر او به اين خاطر بست كه حر جمال ديده بود مهمان آمده بود حتي امام با زبان حال فرمودند كه اين دستمال را بر سر پسرم علي اكبر نبسته ام براي تو نگه داشتم چون تو تازه رسيده اي. بلي حر جمال ديد و عوض شد جمال ديدن بحث ديگري است عرض كردم كه مراتبي دارد اگر انسان پاكيزه باشد امام زمان (ع) بر انسان اشراف پيدا مي كند اگر پاكيزه شود به وادي جمال مي رود . حالا اگر جمال را به معناي صورت چشم و ابرو بگيريم آن هم بحث ديگري است وامكان انجامش است. سال قبل به عيادت يكي از اولياء خدا رفتيم – بردن اسمش را صلاح نمي دانم شايد راضي نباشد انسان خيلي بزرگي است شخصي است كه فقيهان ما ، بزرگان ما به خدمتش مي روند – فرمود: كه شصت سال جمال آقا را در پس پرده ديدم ولي سه ماه قبل از اين جمالش را بي پرده ديدم . آقا خيلي بزرگوار است وقتي ما يك نفر را مي بينيم منتظريم تا به ما سلام بدهد ولي مي گويد امام زمان را نمي ديدم چون ديدن آنها از طرف ما بدست خودشان است – اگر بخواهند ما آنها را رويت كنيم – يكبار ديدم صداي سلام آمد سرم را بلند كردم و ديدم آقاست اين از يقينيات است و اگر يقين حاصل نمي شد در اين مجلس عرض نمي كردم. خدا علماي گذشته و امام را رحمت فرمايد درجات امام را عالي نمايد يكي از اولياء را ملاقات نمودم قضيه اي داشت و پيش اش بود كه خلاصه اش را عرض مي كنم تا بدانيد كه اگر پاكيزه هم نبوديد و به وظايف هم عمل كرديد ولي آقا رانديديد عيبي ندارد . اصل كار عمل كردن به وظيفه است اگر ملاقات هم نمودي چه بهتر نقل اين قضيه ضروري مي دانم آن ولي خدا كه بيست سال بود به خدمتش مي رسيدم ، مي گفت: در زمان قديم دراطراف تهران عالم بزرگي بود . آن عالم درس نخوانده بود ولي جسته و گريخته از پدرش اصطلاحاتي ياد گرفته بود مثالي است كه مي گويند : ولد العالم نصف العالم ، روستائيان دوراين عالم زاده جمع شده بودند كه ما نمي توانيم جاي پدرت را خالي ببينيم و خلاصه با زور وي را ملبس نمودند عالم زاده گفته بود :ايها الناس من درس نخوانده ام ولي روستائيان در جواب گفته بودند : نه شما آقا زاده ايد و ... بالاخره بعد از ملبس شدن عالم زاده در طول بيست سال كه به جاي پدرش نشسته بود در جواب مسائلي كه از وي مي پرسيدند از پيش خود جوابهايي سر هم مي كرد و مي گفت . يك روز مقابل آئينه جهت آماده شدن و رفتن به مسجد ايستاده بود كه ملاحظه مي كند بر محاسن او يك موي سفيد افتاده است به او تكاني مي دهد پيش خود مي گويد : اي بيچاره بيست سال است كه به مردم از پيش خودت جواب عوضي مي دهي اين موي سفيد هم كه به صورتت افتاده نشانه اين است كه يعني بالاخره رفتنت نزديك است برو به خلق خدا بگو و حسابت را صاف كن . بالاخره حالا يا مي زنند يا مي كشند هرچه باشد پاك مي شوي به مسجد مي رود و مي گويد : ايها الناس مدت بيست سال است كه هر چه مسئله به شما گفته ام همه اش دروغ بود . مردم حمله مي كنند كه او را بكشند ولي باز خدا كمك مي كند و او را نمي كشند ولي تمام اموال و جاه و جلالش را از دستش مي گيرند و با يك پيراهن و شلوار وي را از روستا بيرون مي كنند . قدم زنان و سرگردان به تهران مي آيد حجت الا سلام سيد عبدالله فاطمي نيا منبع: پایگاه شمس ولای |
||
| .:::حتما سر بزنید:::. music-nice.mihanblog.com | |||
|
۲۵ بهمن ۱۳۸۶
|
|||
|
|
پاسخ به: چشم دل باز كن كه جان بينی ... | ||
|
|
حسین یا حوسین؟ آنچه ميخوانيد فرقهايي است که بين "حسين " و" حوسين" تا خداي ناکرده "حوسين" را به جاي "حسين(ع)" مظلوم و معصوم ننگريم .چرا که آنوقت " اين ره که تو ميروي به ترکستان است ". 1-اول اينکه "حسين(ع)" يکي بيشتر نيست اما "حوسين" متعدد است يعني هر مدّاحي براي خودش يک جور "حوسين" دارد تا آنجا که گفته مي شود "حوسين" اين مدّاح از "حوسين" آن مدّاح بهتر است. 2-" حسين " نماز را ولو در بحبوحه جنگ در اول وقت به پا ميدارد ولي "حوسين" نماز صبح را فداي شب بيداري حوسيني خود ميکند. 3-" حسين " انسان سازي ميکند و آدم ميخواهد ولو يارانش خود را مصداق "وکلبهم باسط ذراعيه بالوصيد" ميدانند اما "حوسين" به يارانش ذکر " من کلب حوسينم" را القا نموده و بيش از اين هيچ!!!! يعني اينکه کلب ميخواهد و سگ پرورش ميدهد. 4-درد " حسين " حفظ دين و شرافت انساني است اما تمام مصائب "حوسين" خلاصه ميشود در عطش و سيراب کردن بستگانش. 5-" حسين " را بايد از مطهري ها و شيخ جعفر شوشتري ها شناخت ولي "حوسين" را ميشود لابلاي آواز و اشعار نا عالمان و نا عارفان جست و اي بسا اهل دين و معرفت شخصيتي مثل "حوسين" را قبول نداشته باشند يا موهوم و ساخته خيال کج فهمان بپندارند. 6-" حسين " هميشگي است و براي هر لحظه زندگي الگويي کامل است اما "حوسين" فقط ده روز از سال خودنمايي ميکند و بقيه سال بهانه ايست براي دور هم آيي دوستان قديمي. 7-ياران " حسين " او را بنده خدا ميدانند ولي حوسينيان نعره " حوسين الهي " سر ميدهند. 8-" حسين " هرگز خود را جاي کسي جا نزد اما "حوسين" خود را جاي " حسين " جا زده است. 9-" حسين " تاثير " يا حسين " را منوط به پاکي قلب و خلوص و اطاعت از خدا ميداند اما "حوسين" ميگويد : هر چه ميخواهد دل تنگت بکن ولي " يا حوسين "فراموش نشود. 10- دوستان " حسين " ناخودآگاه خون گريه ميکنند اما دوستان " حوسين " خودآگاه خودزني و مجلس گرمي مي نمايند و خلاصه اعلي درجات قرب را کثرت کبوديهاي سر و سينه ميدانند و بس. 11-" حسين " را ميشود در همه قلبها جست ولي " حوسين " مختص گروههاي معدودي است که غير از خود را فاقد حب اهل بيت مي دانند و به طور ادواري دور هم جمع شده و با حرکاتي عجيب و نامأنوس وقت گذراني ميکنند. 12-با معيار " حسين " در هر زماني ميشود کربلايي و کوفي را شناخت ولي " حوسين " حامل چند اسم و واقعه است و بس .آنهم در ظاهر. 13-" حسين " سحرگاهان با ناله هاي آسماني خود بر روي سجاده عشق حلقه اتصال شب روز ميشود ولي "حوسين " سحرها...... (سحر آمدم به کويت به شکار رفته بودي / تو که سگ نبرده بودي به چه کار رفته بودي)!!!!!! توضيح :ذکر آخر مجلس بعضي از مجالس حوسيني 14 – " حسين "مشعل دار عقلانيت الهي و عبوديت است اما " حوسين " بسياري از کارهاي خود را به نام "عشق حوسين " توجيه ميکند و همه مباني عقلي و شرعي را کنار مي نهد و تکليف را از دوش حوسينيان بر مي دارد . 15-در ظهر عاشوراي حسيني فقط صداي " الله اکبر ...حي علي الصلوه "شنيده مي شود اما در عاشوراي حوسيني نعره هاي " حوسين حوسين " به جنگ اذان مي آيند. 16-عاصيان به مجالس " حسين " براي توبه و شفاعت ميروند اما در مجالس حوسيني گنه کاران براي مجلس داري به نحو دلخواه قدم ميگذارند . 17-اگر از فقهاي دين از مجالس حسيني بپرسيم بدن هيچ شرطي ميگويند: " احسن الاعمال " ..اما اگر از مجالس حوسيني بپرسيم ميگويند : " اگر وهن دين نباشد!!!! " 18-حرارتي که از " حسين " در قلبهاست << لن تبرد ابدا >> مي باشد اما حرارت حوسيني پس از يک شور حوسيني فروكش کرده و مبدل به شب خاطره و تعريف جک و قهقهه مي شود. 19-همت مجالس حسيني کسب معرفت و شعور است ولي تلاش حوسينيان تنظيم بهتر صفها و همساني ضربات و بالا و پائين پريدن ها و شدت بيشتر شور. 20-براي سوزاندن حسينيان موسيقي و آهنگ لازم نيست اما حوسينيها تا سبک نوحه معلوم نشود که " پاپ " [یا شایدم راک] است يا چيز ديگر حال خوشي پيدا نمي کنند. 21-در مجلس حسيني اشک حرف اول را ميزند اما در مجلس حوسيني نعره و فرياد. 22-" حسين " حسينيت خود را حفظ نمود حتي زير گام اسبها و خنجر کين دشمنان اما " حوسين " زير ذره بين معرفت و امام شناسي خود را مي بازد . 23-" حسين " هميشه " حسين " است اما " حوسين " گاهي اوقات " حيسين " مي شود و چه بسا " سين " باضافه يک سکسکه بعدش!!!!!!!!. 24-" حسين " براي شنوانيدن حرفهايش به چيزي نياز ندارد اما " حوسين " براي جلب توجه بيشتر به بوق و کرنا و طبل و علم و کتل دست مي يازد . 25-" حسين " شخصيتي است جهاني و همه آزادگان او را مقتداي خود ميدانند اما " حوسين " فقط موضوعي است براي بعضي از مجالس که نه تنها عمومي نيست بلکه مشروعيت آنها محل اشکال بسياري از بزرگان است. 26-در مجالس حسيني غريبه تازه وارد با آشناي قديمي هيچ فرقي ندارد و در يک سطحند اما در مجالس حوسيني تازه وارد ها مشکوکند و عجيبند و نبايد در جايگاه قديمي ترها بايستند. 27-" حسين " براي حفظ دين جدّش با فرياد رساي << يا سيوف خذيني >> به سوي شهادت شتافت اما " حوسين "دين را به زير ضربه هاي کج فهمان مي فرستد تا خود بماند. 28-عاشقان " حسين " خودشان را براي " حسين " مي خواهند ولي مريدان درويش مسلک " حوسين" او را بهانه اي کرده اند براي خود خواهي ها و هوسهايشان . 29-آنکه در عاشوراي محرم سال 61 هجري در کربلا بود " حسين " بود نه " حوسين ". 30-.................؟؟! بر گرفته از مجله همشري |
||
|
۲۷ بهمن ۱۳۸۶
|
|||
|
|
پاسخ به: چشم دل باز كن كه جان بينی ... | ||
  نام کاربری: Inner_Fighter
نام تیم: منچستر یونایتد
پیام:
۴,۳۸۱
عضویت از: ۲۹ تیر ۱۳۸۶
طرفدار:
- مسی، ژاوی، پویول - رونالدینیو - هلند، اسپانیا - گواردیولا گروه:
- کاربران عضو - مدیران گالری
 |
دنیا را می تواند با چشم مرد بدبخت و مفلوکی نگاه کند که قربانی راهزنی شده یا ، با چشم ماجراجویی در جستجوی گنج ... پائولو کوئیلو - کیمیاگر |
||
|
.The key is within you MCKS |
|||
|
۱۷ اسفند ۱۳۸۶
|
|||
|
|
پاسخ به: چشم دل باز كن كه جان بينی ... | ||
|
نام کاربری: Inner_Fighter
نام تیم: منچستر یونایتد
پیام:
۴,۳۸۱
عضویت از: ۲۹ تیر ۱۳۸۶
طرفدار:
- مسی، ژاوی، پویول - رونالدینیو - هلند، اسپانیا - گواردیولا گروه:
- کاربران عضو - مدیران گالری
|
مردم سهل و آسان به "انگیزه ی زیستن" خویش می رسند شاید به همین دلیل است که خیلی زود هم " آن " را از دست می دهند و ... این چنین است که دنیا به گردش خود ادامه می دهد . ------------------------------------------------------ اگر درباره ی قسمتی از آنچه را که هنوز در اختیار نداری قولی داده و راهت را بگیری و بروی ، هوس و انگیزه ی مالک شدنش را از دست خواهی داد . ------------------------------------------------------ بهتر است ، در زندگی یاد بگیری که هر چیز و هر کاری قیمتی دارد و این درسی است که "جویندگان راستی" سعی می کنند بیاموزند . پائولو کوئیلو - کیمیاگر |
||
|
.The key is within you MCKS |
|||
|
۱۷ اسفند ۱۳۸۶
|
|||
|
|
پاسخ به: چشم دل باز كن كه جان بينی ... | ||
  نام کاربری: Blaugrana.ForEvEr
پیام:
۵,۶۲۴
عضویت از: ۵ شهریور ۱۳۸۶
از: قزوین
طرفدار:
- ژاوي.مسي - مارادونا.ريوالدو - پرسپوليس - اسپانيا - كريم باقري - پپ گوارديولا - افشين قطبي گروه:
- کاربران عضو
|
اگر لذت ترك لذت بداني دگر شهوت نفس لذت نخواني از سينه تنگم دل ديوانه گريزد ديوانه عجب نيست كه از خانه گريزد عاشقي پيداست از زاري دل نيست بيماري چو بيماري دل روزاحباب تو نوراني الي يوم الحساب روزاعداي تو ظلماني الي يوم القيام ديوانه كرد آرزوي وصل او مرا از سر برون نمي‌رود اين آرزو مر گفتمش نقاش را نقشي بكش از زندگي با قلم نقش حبابي بر لب دريا كشيد آنكةعاشقانةخنديدخندهاي منودزديد پشت پلك مهربوني خواب يك توطئةميديد توراميبينم وميلم زيادت ميشود هردم توراميبينم ودردم زيادت ميشود دردم هركسي هم نفسم شددست آخرقفسم شد منه ساده بخيالم كه همه كاروكسم شد نيازارم ز خود هرگز دلي را كه مي ترسم در آن جاي تو باشد گر بي خبر آمديم به كوي تو، دور نيست فرصت نيافتيم كه خود را خبر كنيم گرچه میدانم نمي‌آيد،ولي هردم از شوق سوي درمي‌آيم و هرسو،نگاهي میکنم از سوز محبت چه خبر اهل هوس را اين اتش عشق است نسوزد همه كس را آورم پيش تو از شوق پيام دگران گويمت تا سخن خويش به نام دگران من بخال لبت اي دوست گرفتار شدم چشم بيمار تو را ديدم و بيمار شدم گاه گاهي به من ازمهر پيامي بفرست فارغ ازحال خود و جان و جهانم مگذار غمي خواهم كه غمخوارم تو باشي دلي خواهم كه دل آزارم تو باشي گر نرخ بوسه را لب جانان به جان كند حاشا كه مشتري سر مويي زيان كند گر هيچ مرا در دل تو جاست بگو گر هست بگو نيست بگو راست بگو صبر در جور و جفاي تو غلط بود غلط تكيه بر عهد و وفاي تو غلط بود غلط گرچه هرلحظه زبيداد تو خونين جگرم هم بجان توكه ازجان بتو مشتاق ترم غير از غم عشق تو ندارم , غم ديگر شادم كه جز اين نيست مرا همدم ديگر دل كه آشفته روي تو نباشد دل نيست آنكه ديوانه خال تو نشد عاقل نيست زدرد عشق توبا كس حكايتي كه نكردم چرا جفاي تو كم شد؟شكايتي كه نكردم تو كيستي،كه اينگونه،بي تو بي تابم؟ شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم بشنو از ني چون شكايت ميكند از جداييها حكايت ميكند |
||
| ... | |||
|
۱۷ اسفند ۱۳۸۶
|
|||
|
|
پاسخ به: چشم دل باز كن كه جان بينی ... | ||
|
نام کاربری: Inner_Fighter
نام تیم: منچستر یونایتد
پیام:
۴,۳۸۱
عضویت از: ۲۹ تیر ۱۳۸۶
طرفدار:
- مسی، ژاوی، پویول - رونالدینیو - هلند، اسپانیا - گواردیولا گروه:
- کاربران عضو - مدیران گالری
|
سید احمد هاتف اصفهانی ( در گذشته به سال 1198 ه.ق ) شاعر دوره ی افشاریان و زندیان است . دیوان او شامل قصاید ، غزلیات ، مقطعات و رباعیات است . او اشعاری هم به زبان عربی سروده و در غزل پیرو سعدی و حافظ بوده است . عمده ی شهرت وی به واسطه ی ترجیع بند عرفانی اوست . هاتف در اسن ترجیع بند ، به حقیقت عرفان که رؤیت جلوه و جمال پروردگار در همه چیز و همه جا و همه گاه است ، اشاره می کند . این دو بند از این ترجیع بنده : اقلیم عشق چشم دل باز کن که جان بینی --- آن چه نادیدنی است آن بینی گر به اقلیم عشق روی آری --- همه آفاق گلستان بینی بر همه اهل این زمین به مراد --- گردش دور آسمان بینی آن چه بینی دلت همان خواهد --- وان چه خواهد دلت ، همان بینی بی سر و پا گدای آن جا را --- سر ز ملک جهان گران بینی هم در آن ، پا برهنه جمعی را --- پای بر فرق فرقدان بینی دل هر ذره را که بشکافی --- آفتابیش در میان بینی جان گدازی اگر به آتش عشق --- عشق را کیمیای جان بینی از مضیق حیات در گذری --- وسعت ملک لامکان بینی آن چه نشنیده گوشت ، آن شنوی --- وان چه نادیده چشمت ، آن بینی تا به جایی رساندت که یکی --- از جهان و جهانیان بینی با یکی عشق ورز از دل و جان --- تا به عین الیقین عیان بینی که یکی هست و هیچ نیست جز او --- وحده لا اله الّا هو یار بی پرده از در و دیوار --- در تجلی است یا اولی الابصار شمع جویی و آفتاب بلند --- روز ، بس روشن و تو در شب تار چشم بگشا به گلستان و ببین --- جلوه ی آب صاف در گل و خار زاب بی رنگ ، صدهزاران رنگ --- لاله و گل نگر در آن گلزار پا به راه طلب نه از ره عشق --- بهر این راه توشه ای بردار شود آسان ز عشق کاری چند --- که بود نزد عقل بس دشوار تا به جایی رسی که می نرسد --- پای اوهام و پایه ی افکار باریابی به محفلی کان جا --- جبرئیل امین ندارد بار این ره ، آن زاد راه و آن منزل --- مرد راهی اگر ، بیا و بیار هاتف ، ارباب معرفت که گهی --- مست خوانندشان و گه هشیار از می و بزم و ساقی و مطرب --- وزمغ و دیر و شاهد و زنّار قصد ایشان نهفته اسراری است --- که به ایما کنند گاه اظهار پی بری گر به رازشان دانی --- که همین است سرّ آن اسرار که یکی هست و هیچ نیست جز او --- وحده لا اله الّا هو |
||
|
.The key is within you MCKS |
|||
|
۲۴ خرداد ۱۳۸۷
|
|||
|
|
پاسخ به: چشم دل باز كن كه جان بينی ... | ||
|
نام کاربری: Blaugrana.ForEvEr
پیام:
۵,۶۲۴
عضویت از: ۵ شهریور ۱۳۸۶
از: قزوین
طرفدار:
- ژاوي.مسي - مارادونا.ريوالدو - پرسپوليس - اسپانيا - كريم باقري - پپ گوارديولا - افشين قطبي گروه:
- کاربران عضو
|
....عشق یعنی عشق يعني يك سلام و يك درود عشق يعني درد و محنت در درون عشق يعني يك تبلور يك سرود عشق يعني قطره و دريا شدن عشق يعني يك شقايق غرق خون عشق يعني زاهد اما بت پرست عشق يعني همچو من شيدا شدن عشق يعني همچو يوسف قعر چاه عشق يعني بيستون كندن بدست عشق يعني آب بر آذر زدن عشق يعني چون محمد پا به راه عشق يعني عالمي راز و نياز عشق يعني با پرستو پرزدن عشق يعني رسم دل بر هم زدن عشق يعني يك تيمم يك نماز عشق يعني سر به دار آويختن عشق يعني اشك حسرت ريختن عشق يعني شب نخفتن تا سحر عشق يعني سجده ها با چشم تر عشق يعني مستي و ديوانگى عشق يعني خون لاله بر چمن عشق يعني شعله بر خرمن زدن عشق يعني آتشي افروخته عشق يعني با گلي گفتن سخن عشق يعني معني رنگين كمان عشق يعني شاعري دلسوخته عشق يعني قطره و دريا شدن عشق يعني سوز ني آه شبان عشق يعني لحظه هاي التهاب عشق يعني لحطه هاي ناب ناب عشق يعني ديده بر در دوختن عشق يعني در فراقش سوختن عشق يعني انتظار و انتظار عشق يعني هر چه بيني عكس يار عشق يعني سوختن يا ساختن عشق يعني زندگي را باختن عشق يعني در جهان رسوا شدن عشق يعني مست و بي پروا شدن عشق يعني با جهان بيگانگى  |
||
| ... | |||
|
۲۴ خرداد ۱۳۸۷
|
|||
|
|
سخنی با دوست... | ||
|
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۰۹
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل
|
تو این تاپیک میتونید دلنوشته هاتونو بنویسید. برای خدا  ، برای امام زمان(ع)، برای شهدا، یا برای هر دوست دیگه ای.امروز روز اول ماه رجب بود. یکی از برترین ماه های سال. دعای این ماه رو بد نیست هر روز بخونید: بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ به نام خداى بخشاينده مهربان يا مَنْ اَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ اى كه براى هر خيرى به او اميد دارم و از خشمش عِنْدَ كُلِّ شَرٍّ يا مَنْ يُعْطِى الْكَثيرَ بِالْقَليلِ يا مَنْ يُعْطى مَنْ سَئَلَهُ يا در هر شرى ايمنى جويم اى كه مى دهد (عطاى ) بسيار در برابر (طاعت ) اندك اى كه عطا كنى به هركه از تو خواهد اى مَنْ يُعْطى مَنْ لَمْ يَسْئَلْهُ وَمَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً اَعْطِنى كه عطا كنى به كسى كه از تو نخواهد و نه تو را بشناسد از روى نعمت بخشى و مهرورزى عطا كن به من بِمَسْئَلَتى اِيّاكَ جَميعَ خَيْرِ الدُّنْيا وَجَميعَ خَيْرِ الاْخِرَةِ وَاصْرِفْ عَنّى به خاطر درخواستى كه از تو كردم همه خوبى دنيا و همه خوبى و خير آخرت را و بگردان از من بِمَسْئَلَتى اِيّاكَ جَميعَ شَرِّ الدُّنْيا وَشَرِّ الاْخِرَةِ فَاِنَّهُ غَيْرُ مَنْقُوصٍ ما اَعْطَيْتَ به خاطر همان درخواستى كه از تو كردم همه شر دنيا و شر آخرت را زيرا آنچه تو دهى چيزى كم ندارد (يا كم نيايد) و وَ زِِدْنى مِنْ فَضْلِكَ يا كَريمُ بيفزا بر من از فضلت اى بزرگوار يا ذَاالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ يا ذَاالنَّعْماَّءِ اى صاحب جلالت و بزرگوارى اى صاحب نعمت وَالْجُودِ يا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَيْبَتى عَلَى النّار.ِ و جود اى صاحب بخشش و عطا، حرام كن محاسنم را بر آتش دوزخ. از اینجا هم می تونید این دعا رو با صدای محمد اصفهانی دانلود کنید: دانلود |
||
|
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
|
۱۴ تیر ۱۳۸۷
|
|||
|
|
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
| شما می‌توانید مطالب را بخوانید. |
| شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید. |
| شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید. |
| شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید. |
| شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید. |
| شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید. |
| شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید. |
| شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید. |
| شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |