در حال دیدن این عنوان: |
۲ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
نام کاربری: Montazer_59
پیام:
۴,۲۷۷
عضویت از: ۱۷ شهریور ۱۳۹۲
از: جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷
طرفدار:
- لیونل مسی - کرایف، ریوالدو، رونالدینیو، پویول، ژاوی و اینیستا - پرسپولیس - آلمان - انریکه، یورگن کلوپ - یحیی گل محمدی، برانکو، افشین قطبی گروه:
- کاربران عضو |
آقا راه نداره ایندفعه بجای 300تا محدوده رو بیاریم روی 590؟ خلاصه تر از این واقعا نمیشه از 700 و خوردی آوردم روی 500 اگر میشه که خب من بفرستم اگرم نمیشه که برم سمت یه داستان دیگه... |
||
|
|||
۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۰۸
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول سَیّد شایان نوشته:آقا راه نداره ایندفعه بجای 300تا محدوده رو بیاریم روی 590؟ خلاصه تر از این واقعا نمیشه از 700 و خوردی آوردم روی 500 اگر میشه که خب من بفرستم اگرم نمیشه که برم سمت یه داستان دیگه... اصل رقابت همینه که بتونی داستان رو تو این محدوده کوچیک جا بدی. یه تلاش دیگه بکن جمع میشه. فکر کن سانسورچی صدا سیما هستی فیلم ۳ ساعت و نیمه بهت دادن باید تو کنداکتور ۱ ساعت و نیمه جا بدی. |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
|
نقل قول یا لثارات الحسن نوشته:نقل قول سَیّد شایان نوشته:آقا راه نداره ایندفعه بجای 300تا محدوده رو بیاریم روی 590؟ خلاصه تر از این واقعا نمیشه از 700 و خوردی آوردم روی 500 اگر میشه که خب من بفرستم اگرم نمیشه که برم سمت یه داستان دیگه... اصل رقابت همینه که بتونی داستان رو تو این محدوده کوچیک جا بدی. یه تلاش دیگه بکن جمع میشه. فکر کن سانسورچی صدا سیما هستی فیلم ۳ ساعت و نیمه بهت دادن باید تو کنداکتور ۱ ساعت و نیمه جا بدی. ولی من یادمه طبق آخرین توافق تعداد کلمات رو آوردیم رو 500 تا |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۰۸
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول beautiful queen نوشته:نقل قول یا لثارات الحسن نوشته:نقل قول سَیّد شایان نوشته:آقا راه نداره ایندفعه بجای 300تا محدوده رو بیاریم روی 590؟ خلاصه تر از این واقعا نمیشه از 700 و خوردی آوردم روی 500 اگر میشه که خب من بفرستم اگرم نمیشه که برم سمت یه داستان دیگه... اصل رقابت همینه که بتونی داستان رو تو این محدوده کوچیک جا بدی. یه تلاش دیگه بکن جمع میشه. فکر کن سانسورچی صدا سیما هستی فیلم ۳ ساعت و نیمه بهت دادن باید تو کنداکتور ۱ ساعت و نیمه جا بدی. ولی من یادمه طبق آخرین توافق تعداد کلمات رو آوردیم رو 500 تا کجا نوشتیم اینو؟ |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
|
نقل قول یا لثارات الحسن نوشته:نقل قول beautiful queen نوشته:نقل قول یا لثارات الحسن نوشته:نقل قول سَیّد شایان نوشته:آقا راه نداره ایندفعه بجای 300تا محدوده رو بیاریم روی 590؟ خلاصه تر از این واقعا نمیشه از 700 و خوردی آوردم روی 500 اگر میشه که خب من بفرستم اگرم نمیشه که برم سمت یه داستان دیگه... اصل رقابت همینه که بتونی داستان رو تو این محدوده کوچیک جا بدی. یه تلاش دیگه بکن جمع میشه. فکر کن سانسورچی صدا سیما هستی فیلم ۳ ساعت و نیمه بهت دادن باید تو کنداکتور ۱ ساعت و نیمه جا بدی. ولی من یادمه طبق آخرین توافق تعداد کلمات رو آوردیم رو 500 تا کجا نوشتیم اینو؟ دو دوره قبل بود گمونم شایدم اشتباه میکنم |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
نام کاربری: Montazer_59
پیام:
۴,۲۷۷
عضویت از: ۱۷ شهریور ۱۳۹۲
از: جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷
طرفدار:
- لیونل مسی - کرایف، ریوالدو، رونالدینیو، پویول، ژاوی و اینیستا - پرسپولیس - آلمان - انریکه، یورگن کلوپ - یحیی گل محمدی، برانکو، افشین قطبی گروه:
- کاربران عضو |
دمدمه های افطار است، همه به خانه هایشان رفتهاند بجز دو نفر که در حال دویدن به سمت خانه پزشک جنگل هستند. پدر پسر شجاع: بدو مرد، زن بدبختت داره میمیره بعدش تو انگار داری روی آینه راه میری. خرس مهربون که نفس زنان در حال پاک کردن عرق پیشانیش بود، جواب داد: یواشتر حاجی... نفسم برید. از سر خیابون دماوند تا سر شهرک غرب دویدیم، بذار دو دقیقه استراحت کنم. + اینقدر غر نزن، خیر سرت قبلا قهرمان دو بودی الان با دو قدم دویدن تپش قلب میگیری. -دو قدم؟ فقط دو قدم؟ حاجی قربونت برم، بیا برات توی گوگل مپ میزنم ببین تا به همینجا 30 کیلومتر دویدیم. + بسه اینقدر غر نزن که رسیدیم. هردو با شدت در خانه بز پیر را زدند. صدای غرغر شخصی را که به در نزدیک میشد، شنیدند: - اومدم اومدم، چه خبرتونه؟ خبر مرگ همه تون رو بیارن من راحت بشم بحق پنج تن. در باز شد اما با صحنه ای عجیب رو به رو شدند، برخلاف انتظارشان شرک را دیدند که دم در است. پدر پسر شجاع با تعجب پرسید: شرک؟ شرک تو اینجا چه کار میکنی؟ تو که مال داستان قبلی بودی. شرک: ای برادر، زندگی خرج داره دیگه. داستاناش مفصله، دلم از والورده خون بود برای همین رفتم عمه والورده رو گرفتم تا انتقامم رو ازش بگیرم ولی امان از دل غافل که این زن نبود و عجوزه بود. دیوونه م کرده بود، هر روز دعوا هر روز جنگ. دیگه دیدیم نمیشه ادامه داد برای همین طلاقش دادم ولی خب مهریه ش سنگین بود، منم مجبور شدم چند شیفت واستم تا بتونم هم خرج زندگیمو در بیارم هم مهریه اونو بدم. + عجب... خب الان بز پیر کجاست؟ ما کار واجب داریم، زن خرس مهربون سکرات مرگ بهش حادث شده. -بز پیر از کارگردان مرخصی گرفت که بره گمرک واکسن هایی که خریده رو آزاد کنه. منم که دنبال کار بودم، تا متوجه شدم سریع اومدم و قبول کردم. شرک رو به خرس مهربون کرد و ادامه داد: برو خداروشکر کن زنت خودش داره میره و نباید مهریه بدی وگرنه خودت باید هر روز میمردی. خودت رو ناراحت نکن تازه خوشحال هم باید باشی. اصلا همین الان دوتاتون بیاین داخل باهم یه افطاری مشتی بزنیم بعدش فکری واسه مراسم کفن و دفن زنت میکنیم و خلاص. خرس مهربون که به یاد تمام سختی های این سال ها افتاده بود و خیلی هم از این موضوع بدش نمیامد، لبخندی زد و وارد خانه شد. پدر پسر شجاع که در حال تماشای این دو بود، با خودش فکر کرد که کاش زن او هم زودتر میمیرد. در همین فکرها بود که با صدای شرک به خودش آمد: -کجایی حاجی؟ به چی داری فکر میکنی؟ + هیچی داشتم فکر میکردم کی نوبت زن من میشه. -دوای دردت پیش خودمه. بیا بریم بالا بعد افطار یه معجونی بهت میدم میریزی توی غذاش و تموم. پدر پسر شجاع که خوشحال شده بود از این خبر، با شادی وارد خانه شد تا نقشه مرگ زنش را بکشد. پ.ن1: بازم اصغر فرهادی پ.ن2: دیگه کمتر از این واقعا نمیشه، آوردنش روی 490تا. بخوام کمترش بکنم دیگه جملات عبث میشن، اون طنز خودشون رو هم از دست میدن، هرچند که همین الان هم از طنزش افتاده. دیگه قبول کنید اگرم خب بازم راه نداره دیگه باید برم سمت یه داستان دیگه... |
||
|
|||
۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۰۸
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
آخرین نسخه قوانین رو لطفا یکی پیدا کنه بذاریم تو پست اول که در دسترس باشه.
|
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
نام کاربری: armanshah
پیام:
۱۸۶
عضویت از: ۲۶ بهمن ۱۳۹۷
از: تهران
طرفدار:
- مسی - کرایوف - استقلال - هلند-ایتالیا - فرهاد مجیدی - انریکه - مرحوم ناصر حجازی مرحوم پورحیدری گروه:
- کاربران عضو |
آخرین بحث که تو یه تاپیک دیگه(پاسخ به: پیشنهادات و انتقادات بخش داستان نویسی) بوده به این نتیجه رسیده نقل قول یا لثارات الحسن نوشته:آره ۲۵۰ خوبه. مهم نیست کی چی گفته، مهم اینه من چی میگم. *گیف خنده لرد سیاه* البته بعدش تو چند تا کامنت دیگه جواب سوالای دیگران هم داده شده تو اون تاپیک مطلب پائین هم آخرین بحثی که تو این تاپیک شده (صفحه ی ۱۴) نقل قول beautiful queen نوشته:نقل قول یا لثارات الحسن نوشته:نقل قول beautiful queen نوشته:من یک پیشنهاد دارم برای نوشتن داستانک، اینکه تعداد کلمات مجاز رو افزایش بدیم، تا اگه خواستیم خلاقیت بیشتری برای توصیف فضا بکار ببریم از حد مجاز تجاوز نکنه. مثلا حداکثر تعداد کلمات رو روی 700 یا 500 بگذاریم، اما با این شرط که هرچی داستان کوتاهتر بود، (البته با رعایت زیبا موندن متن و سر و ته داشتنش) امتیاز بالاتری داشته باشه. اینطوری سخت میشه چون باید کلمات هر داستان رو بشمریم. اصولا یکی از جذابیتهای داستان کوتاه اینه که فرد بتونه تو یه فضای محدود حداکثر استفاده رو از کلماتی که مجازه به کار ببره بکنه. مگه شما کلمات رو میشمرید؟ خب اگه بزنیم توی ورد، خودش میزنه که چند کلمه است متن اصولا داستان کوتاه به داستانی میگن که زیر 1000 کلمه است. به داستان های زیر 250 کلمه داستان برق آسا میگن. و اینکه 500 کلمه واقعا هنوز هم محدوده و بنظرم از جذابیتش کم نمیکنه. بلکه ممکنه جذابترش کنه که خب بعدش هم پاسخی به تعداد کلمات مجاز داده نشده من که یه جا کل قوانین رو که نوشته شده باشه ندیدم :( |
||
|
|||
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
|
نقل قول armanshah نوشته:آخرین بحث که تو یه تاپیک دیگه(پاسخ به: پیشنهادات و انتقادات بخش داستان نویسی) بوده به این نتیجه رسیده نقل قول یا لثارات الحسن نوشته:آره ۲۵۰ خوبه. مهم نیست کی چی گفته، مهم اینه من چی میگم. *گیف خنده لرد سیاه* البته بعدش تو چند تا کامنت دیگه جواب سوالای دیگران هم داده شده تو اون تاپیک مطلب پائین هم آخرین بحثی که تو این تاپیک شده (صفحه ی ۱۴) نقل قول beautiful queen نوشته:نقل قول یا لثارات الحسن نوشته:نقل قول beautiful queen نوشته:من یک پیشنهاد دارم برای نوشتن داستانک، اینکه تعداد کلمات مجاز رو افزایش بدیم، تا اگه خواستیم خلاقیت بیشتری برای توصیف فضا بکار ببریم از حد مجاز تجاوز نکنه. مثلا حداکثر تعداد کلمات رو روی 700 یا 500 بگذاریم، اما با این شرط که هرچی داستان کوتاهتر بود، (البته با رعایت زیبا موندن متن و سر و ته داشتنش) امتیاز بالاتری داشته باشه. اینطوری سخت میشه چون باید کلمات هر داستان رو بشمریم. اصولا یکی از جذابیتهای داستان کوتاه اینه که فرد بتونه تو یه فضای محدود حداکثر استفاده رو از کلماتی که مجازه به کار ببره بکنه. مگه شما کلمات رو میشمرید؟ خب اگه بزنیم توی ورد، خودش میزنه که چند کلمه است متن اصولا داستان کوتاه به داستانی میگن که زیر 1000 کلمه است. به داستان های زیر 250 کلمه داستان برق آسا میگن. و اینکه 500 کلمه واقعا هنوز هم محدوده و بنظرم از جذابیتش کم نمیکنه. بلکه ممکنه جذابترش کنه که خب بعدش هم پاسخی به تعداد کلمات مجاز داده نشده من که یه جا کل قوانین رو که نوشته شده باشه ندیدم :( ممنون خیلی لطف کردین بنظر من تعداد کلمات رو روی همون 500 بیاریم بهتره، اینطوری دست بچه ها بری نوشتن و شاخ و برگ دادن بازتره اما نظر بقیه مهمه. لطفا بیاین در مورد این موضوع به اجماع برسیم.هرکی نظر خودش رو بگه. من فکر میکردم بعد از این نظر آخر که شما لطف کردی گذاشتیش، به این نتیجه رسیدیم که 500 تا باشه. اما گویا توافقی حاصل نشده. |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۰۸
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
تو داستان کوتاه توصیف مفصل نه تنها مزیت نیست، که اضافهگویی ه. باید مختصر و مفیدترین حالت ممکن یه روند داستانی رو ارائه کرد، توصیف در و دیوار مال داستان بلنده. به هر حال همه نظر بدید تا در نهایت حکم ملوکانه رو صادر کنیم. |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |