به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
همه پیام‌ها (Lorca)
همه پیام‌ها (Lorca)

۱ ۲ ۳ ۴ ... ۵۱ >
پاسخ به: نقد کاربران [مائده پاليده|Maedeh_Sleepy ]
نام کاربری: Lorca
پیام: ۱,۱۴۵
عضویت از: ۳۰ دی ۱۳۸۹
طرفدار:
- Lionel Andrés Messi
- Ronaldinho - Johan Cruyff
- پرسپولیس
- Argentina-Spain
- علی کریمی - رضا قوچان نژاد
- Pep Guardiola - Tito Vilanova
گروه:
- کاربران عضو
سلام مائده خانم گل...
خیلی اصرار کردی دیگه گفتم دل بچه رو نشکونم بیام بنقدمت...
زیاد با هم نصحبتیدیم که بخوایم همدیگرو خوب بشناسیم...
فقط در این حد میشناسمت که....
یه دختر زرنگ شاد و شنگول که هوای درس و مخششو داره...
مراقبه که از درسش عقب نمونه که البته گاهی شیطون گولش میزنه یکم وروجک میشه...
معرفتش....بد نیست....فقط گاهی یادش میره یه دوستی هم به نام سمانه داره....
زود وابسته میشی...یکم مواظب باش....ممکنه این ویژگی خدایی نکرده برات دردسر بسازه....
خیلی خون گرمی...و البته مهربون....
زیاد بلد نیستی دلداری بدی به آدم...
و اینکه به نظرم از اون دخترایی هستی که عجله دارن برای بزرگ شدن...
در کل دختر خوب و گلی هستی....
منم خیلی دوستت دارم...
مواظب خوبی هات باش و همینجور به مهربونیت ادامه بده...
مطمئن باش یه روزی جواب همه ی خوبی ها و مهربونی هاتو میگیری...
شاد و موفق باشی عزیزم...




Some are like water
Some are like the heat
Some are a melody of some other beat
But sooner or later they all will be gone
?Why don't they stay young
۲۱ مرداد ۱۳۹۱
پاسخ به: ساير ورزشها به غير از فوتبال
نام کاربری: Lorca
پیام: ۱,۱۴۵
عضویت از: ۳۰ دی ۱۳۸۹
طرفدار:
- Lionel Andrés Messi
- Ronaldinho - Johan Cruyff
- پرسپولیس
- Argentina-Spain
- علی کریمی - رضا قوچان نژاد
- Pep Guardiola - Tito Vilanova
گروه:
- کاربران عضو
مر30 بچه ها.....
مر30 احسان...
گل کاشتین....
کارشون معرکه بود.....
پسرای ایرونی غیرتشون رو به هم وطناشون و به همه ی جهان نشون دادن....
ایشالا خدا توی این شب های عزیز هرچی میخوان بهشون بده و همونطور که دل مارو شاد کردن دلشون رو همیشه شاد کنه...
شکرت خدا....




Some are like water
Some are like the heat
Some are a melody of some other beat
But sooner or later they all will be gone
?Why don't they stay young
۱۸ مرداد ۱۳۹۱
پاسخ به: پیشنهادات، انتقادات و شکایات بخش داستان نویسی
نام کاربری: Lorca
پیام: ۱,۱۴۵
عضویت از: ۳۰ دی ۱۳۸۹
طرفدار:
- Lionel Andrés Messi
- Ronaldinho - Johan Cruyff
- پرسپولیس
- Argentina-Spain
- علی کریمی - رضا قوچان نژاد
- Pep Guardiola - Tito Vilanova
گروه:
- کاربران عضو
اجازه هست منم نظر خودمو اعلام کنم؟!
خب شما هر فیلم یا سریال یا کتاب یا هر چیز دیگه ای که انتخاب میکنید ممکنه یه عده که اتفاقا توی نوشتن و دست به قلم بردن مهارت زیادی دارن اون رو ندیده باشن و یا حتی اصلا اسمشو هم تا حالا نشنیده باشن...
کسایی که خیلی براشون مهم نیست که حتما شرکت کنند که هیچ...
اما کسایی که خیلی دوست دارن پا به پای بچه ها با تاپیک راه بیان(نمونش سارا جون...) تا بخوان فیلم مورد نظر (یا حالا هر چیز دیگه ای که هست )رو گیر بیارن تا نسبت به موضوع شناخت کافی رو به دست بیارن موضوع تموم شده و نوبت یه موضوع دیگه شده....
حالا دیگه درمورد اینکه ممکنه موضوع بعدی هم برای همون عده ی قبلی ناشناس باشه دیگه حرفی نمیزنم....
ولـــــــــی.....میشه یه کاری کرد.....به نظر خودم جالبه....نمیدونم نظر شما چیه.....
به نظرم هرکی هر شخصیتی از هر فیلمی که خواست برداره...اما توی اولین پست یه بیو کوچولو از شخص مورد نظرش بده تا اگه کسی اون شخصیت رو تا حالا ندیده یکم نسبت بهش شناخت پیدا کنه....
بعد یه داستان رو در قالب شخصیت های مختلف از فیلم ها و داستان ها و افسانه های مختلف شروع کنیم....بجنگیم....صلح کنیم....و بقیه ی کارهایی که میشه انجام داد دیگه....
اگه دوست داشتین و به نظرتون جالب بود روش بحث کنید....




Some are like water
Some are like the heat
Some are a melody of some other beat
But sooner or later they all will be gone
?Why don't they stay young
۱ مرداد ۱۳۹۱
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!!
نام کاربری: Lorca
پیام: ۱,۱۴۵
عضویت از: ۳۰ دی ۱۳۸۹
طرفدار:
- Lionel Andrés Messi
- Ronaldinho - Johan Cruyff
- پرسپولیس
- Argentina-Spain
- علی کریمی - رضا قوچان نژاد
- Pep Guardiola - Tito Vilanova
گروه:
- کاربران عضو
نقل قول
کی یه قول دوقول بازی میکرده؟

من...
عاشق یه قول دوقولم....
البته هیچکی نمیتونه به پای مامانم برسه...تو این بازی روی همه رو کم کرده....
قبل از اینکه به دنیا بیام از سد علی کله برام سنگ جمع کرده بود...
البته وقتی میخواستم یاد بگیرم تمام دست و پام داغون شده بود...یادش بخیر سنگ هارو خیلی مینداختم بالا که تا وقتی که بیاد پایین سنگ های روی زمین رو بتونم جمع کنم...سنگا میفتادن روی سرم...
هر دفعه هم مامانم میشست با حوصله بهم آموزش میداد چیکار باید بکنم....
چقدر بچگی خوب بود...




Some are like water
Some are like the heat
Some are a melody of some other beat
But sooner or later they all will be gone
?Why don't they stay young
۲۷ تیر ۱۳۹۱
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!!
نام کاربری: Lorca
پیام: ۱,۱۴۵
عضویت از: ۳۰ دی ۱۳۸۹
طرفدار:
- Lionel Andrés Messi
- Ronaldinho - Johan Cruyff
- پرسپولیس
- Argentina-Spain
- علی کریمی - رضا قوچان نژاد
- Pep Guardiola - Tito Vilanova
گروه:
- کاربران عضو
سلام بچه ها...
چه احساسی دارین اگه یکی از دوستای خوبتون که مدتی مریض بوده و شنیدین یه غده تو پاش داره و البته بعد کلی عمل و این ور اون ور رفتن برای درمان حالش بهتر میشه و تازه ازدواج میکنه تا به زندگیش برسه...
بعد یه ماه که جواب اس هاتون رو نداد یهو یکی با خطش بهتون اس بزنه که : من از بستگانشون هستم...یه ماه پیش ایشون فوت کردن...
من الآن همین احساس رو دارم...
ممنون میشم اگه وقت داشتین یه فاتحه براش بخونید...




Some are like water
Some are like the heat
Some are a melody of some other beat
But sooner or later they all will be gone
?Why don't they stay young
۵ تیر ۱۳۹۱
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!!
نام کاربری: Lorca
پیام: ۱,۱۴۵
عضویت از: ۳۰ دی ۱۳۸۹
طرفدار:
- Lionel Andrés Messi
- Ronaldinho - Johan Cruyff
- پرسپولیس
- Argentina-Spain
- علی کریمی - رضا قوچان نژاد
- Pep Guardiola - Tito Vilanova
گروه:
- کاربران عضو
نقل قول
همین الان از همین جا میخوام بگم حلال میکنم همه کسایی که اذیتم کردن...

کی آبجی ما رو مورد ضرب و شتم روحی قرار داده؟!
نفـــــــــس کـــــــــــش!!!
بکشیو.......بکشیو.........(تیراندازی به نشانه ی اخطار جدی...)

پ.ن:انجمن حمایت از سولماز ...




Some are like water
Some are like the heat
Some are a melody of some other beat
But sooner or later they all will be gone
?Why don't they stay young
۴ تیر ۱۳۹۱
پاسخ به: زندگي نامه بزرگان
نام کاربری: Lorca
پیام: ۱,۱۴۵
عضویت از: ۳۰ دی ۱۳۸۹
طرفدار:
- Lionel Andrés Messi
- Ronaldinho - Johan Cruyff
- پرسپولیس
- Argentina-Spain
- علی کریمی - رضا قوچان نژاد
- Pep Guardiola - Tito Vilanova
گروه:
- کاربران عضو
زندگینامه فدریکو گارسیا لورکا

" قسمت دوم "


گارسیا لورکا در شهر نیویورک در مدرسه مطالعات عمومی دانشگاه کلمبیا برای آموختن انگليسی مدت کوتاهی مشغول تحصیل شد ولی به شدت خود را در این شهر غریبه دید به همین دلیل به سرزنش از شهر نیویورک با معماری های مافوق بشری و سرد و بی روح، ريتم سرگيجه آور و هندسه اندوهناک پرداخت و در همین زمان مجموعه شعری با نام شاعر در نیویورک ( Poeta en Nueva York ) را در همین شهر خلق کرد(كه در 1940 (پس از مرگ شاعر) منتشر شد)از لحن اشعار این مجموعه می توان به خوبی بیگانگی لورکا با فرهنگ آمریکا و تنهایی او در کنار همدردی با سیاهان این کشور را به خوبی حس کرد . او در این زمان دو نمایشنامه یا بهتر است بگوییم دو شاهکار هنری با نامهای Asi que pasen cinco anos و El publico که فراتر از زمان خود بودند را خلق کرد اثر ديگری كه نمايشنامه ای شعرگونه و ناتمام و تاثير گرفته از سفر شاعر به آمريكابود "مخاطب" (Audience) و يا به تعبير گروهی ديگر "مردم" (people) نام دارد.نمایشنامه هایی که به علت درک پایین عموم مردم تا سال 1970 به چاپ نرسیدند و اوخود هیچگاه انتشار این دو اثر را ندید.
بازگشت لورکا در سال 1930 مقارن بود با فروپاشی حکومت دیکتاتوری Primo de Rivera و تاسیس دوباره جمهوری اسپانیا . در سال 1931 لورکا به عنوان کارگردان گروه تئاتر دانشجویی شناخته شده به نام Teatro Universitario la Barraca( معروف به کلبه )مشغول به کار شد .
بودجه لازم برای گروه آنها توسط وزیر آموزش عالی جمهوری اسپانیا تامین می شد که این بودجه خرج سفر به نواحی روستایی و دور افتاده اسپانیا به منظور جذب تماشاگرانی که می توانستند تفسیرهای جدید و بنیادی از تئاتر کلاسیک اسپانیا داشته باشند می شد . لورکا در این گروه در کنار کار کارگردانی به ایفای نقش هم می پرداخت در حین انجام این سفرها با گروه Teatro Universitario la Barraca لورکا مشهورترین نمایشنامهای خود که در واقع یک مجموعه شامل سه داستان ( trilogy ) با مظمومی و داستانهایی روستایی بودند با نامهای عروسی خون( Bodas de sanger ) ، یرما (Yerma) و La casa de Bernarda Alba را نوشت. شكل گيری هسته نمايشنامه "عروسی خون" با الهام از خبر قتل نيخار (Nijar) در روزرنامه ها، نيز به سال 1928 بر می گشت.
فدريکو در بهار 1930 خسته از زندگی سياه "هارلم" و ريشه های فولادی آسمان خراش های نيويورک، در پی يک دعوت نامه جهت سخنرانی در "هاوانا" به آغوش سرزمينی كه آن را "جزيره ای زيبا با تلألو بی پايان آفتاب" ميخواند، پناه برد. شايد دو ماه اقامت لوركا در كوبا و خو گرفتن دوباره اش باترانه های بومی و تم اسپانيايی آن بود كه سبب گشت تا شاعر به اندلس اش بازگردد.
در همين سال بود كه نگارش "يرما" را آغاز کرد. با بازگشت به اسپانيا در خانه پدری (گرانادا) ساكن شد و "مخاطب" را در جمع دوستانش خواند و درزمستان "همسر حيرت آور" (la zapatero prodigiosa) را در مادرید به صحنه برد.
سال بعد (1931)، "چنين كه گذشت اين پنج سال" را نوشت كه تنها پس از مرگش به صحنه رفت و پس از آن كتاب جديدش به نام "ترانه های كانته خوندو" که در ادامه كار بزرگش در جشنواره كانته خوندو و "ترانه های كولی" است را منتشر کرد.
در ماه آوريل، حكومت جمهوری در اسپانيا اعلام موجوديت کرد و اين سبب شد تا شاعر، كه تئاتر را بی وقفه به روی مردم می گشايید، بيش از پيش موفق شود. چرا كه در 1932 به عنوان كارگردان يک گروه تئاتر سيار (la barraca)، كه افراد آن را بازيگران آماتور تشكيل می دادند، به شهرها و روستاهاي اسپانيا می رفت و آثار كلاسيک و ماندگاری چون كارهای لوپه دبگا (l’ope de vega) و كالدرون (Calderon ) و... را به اجرا در می آورد.
در زمستان همين سال "عروسی خون" را در جمع دوستانش خواند و به سال 1933 آن را در مادرید به صحنه برد. اجرای اين تراژدی با موفقيت و استقبال بی مانندی رو به رو شد، و همچنين وقتی در همين سال شاهكارش را به آرژانتين برد و دربوئينس آيرس به نمايش در آورد، اين موفقيت برای لوركا تكرار شد.
در همين سفر (از سپتامبر 1933 تا مارس 1934) هسته "دنا رزيتا" شكل گرفت. او تئوری های خود را در مورد آفرینش و اجرای هنری در یک سخنرانی معروف با عنوان نمایش و تئوری Duende بیان کرد ، این سخنرانی اولین بار در سال 1933 در بوئنس آیرس و سپس در هاوانا ایراد شد . در این سخنرانی ها لورکا در مورد اینکه یک هنرمند بزرگ بودن بستگی به آگاهی روشن از مرگ ، ارتباط با وطن و تصدیق محدودیت شعور دارد را به بحث گذاشت .
در همین زمان بود که لورکا اولین نمایش از سری نمایشنامه های trilogy روستایی خود را با گروهTeatro Universitario la Barraca به نمایش می گذاشت البته شرایط نسبت به قبلاً برای این گروه سخت تر شد زیرا کمکهای مالی دولت به این گروه در سال 1934 با روی کار آمدن دولت جدید به نصف تقلیل یافت و ادامه این روند باعث زوال گروه Teatro Universitario la Barraca شد تا اینکه گروه آخرین اجرای خود را در آوریل 1936 به مردم عرضه کرد و پس از آن از هم پاشید.
1934 سالی بود كه فدريكو "يرما" و "ديوان تاماريت" را به پايان رساند. در آخرين روزهای زمستان 1934 "يرما" را به صحنه برد."يرما" نيز مانند اثر قبلی ("عروسی خون") تراژدی است كه از فرهنگ روستائيان اندلس و يأس عميقشان سرچشمه می گيرد.درخشان ترين جای شعر لوركا (و حتی اسپانيا) به همين سال بود كه رقم خورد. "مرثيه ای برای ايگناسيو سانچز مخياس" (Mejias Lianto por Ignacio Sanchez) سوگ نامه ای كه برای هميشه در تاريخ ادبيات جهان بی مانند و بی جانشين ماند؛ شعری جادويی برای دوستی گاوباز كه مرگی دلخراش را در ميدان گاوبازی در آغوش می كشد. اين شاهكار شاعر را از نظر تفكر و انگيزه نگارش، می توان در رديف تراژدیهای سال های آخر عمر درخشانش دانست كه در آنها بی وقفه از مرگ و باورهايش در اينباب سخن می گفت . ديگر هيچ گاه در تاريخ ادبيات اسپانيا و جهان شايد، همه شاعر اين چنين در واژه ها فرياد نشود، بغض نشود:

"زادنش به دير خواهد انجاميد،خود اگر زاده تواند شد
اندلسی مردی چنين صافی، چنين سرشار از حوادث
نجابتت راخواهم سرود با كلماتی كه می مويند
و نسیمی اندوهگين را كه به زيتون زاران ميگذرد، به خاطر می آورم."

باری، در همين سال است كه انقلاب اكتبر عقيم ماند و دستگيری و سركوب انقلابيون اسپانيايی آغاز شد. لوركا، شاعر آزاده هميشه، از امضاء كنندگان طرح عفو عمومی حمايت می كرد.
به سال 1935 آخرين پيش نويس "شاعر در نيويورک" را در ماه آگوست تهيه کرد. "دنارزيتا "را در دوازدهم دسامبر به صحنه برد و در همين سال بيانيه تاريخی ضد فاشيسم را امضاء کرد. در شانزدهم فوريه 1936 جبهه خلق در انتخابات به پيروزي رسید و لوركا به امضاء كنندگان طرح همكاری مسالمت آميز پیوست. در همين سال به نگارش يكی از آثار جاودانه اش، "غزل های عشق تاريک"، مشغول شد. در ماههای قبل از مرگش شاهکار نمایشی او نمايش نامه "خانه برناردا آلبا" (la Cosa de Bernarda Alba) پایان یافت و در جمع دوستانش خواند.
در این سال اسپانیا روزگار سختی را می ‌گذراند. جنگ‌های داخلی منجر به دخالت ژنرال فرانکو و ‌راستی‌های افراطی شد البته کمک ایتالیا و آلمان نیز باعث شد به سرعت جمهوری نوبنیاد اسپانیا درهم شکند.
آتشفشان هنری او به اوج رسيده و هم زمان تشنجات سياسی دراسپانيا... لوركا در سیزدهم جولای به زادگاهش بازمی گردد، حكومت نظامی كه در هفدهم جولای اعلام شده ، ائتلاف كثيف فاشيست - ديكتاتور، به فدريكو نيز چنگ می اندازد. لورکا مانند هزاران انسان دیگر قربانی این جنگ شد.
اگر چه به سخن خود شاعر، او هميشه يک انقلابی بوده است - كه شاعر نميتواند انقلابی نباشد - اما او هرگز به معنی خاص كلمه يک شاعر سياسی نبود. صدای اواما كه از آب های غرناطه و رودهای آندلس اندوهگين تا آفتاب زرد و كولی اسپانيايش باطراوت نارنج زاران پاک آوازمی خواند و شعرش كه تا هميشه در رگ های اسپانيا جاريست،برای فالانژ و گارد سويل فرانكو حكم هزار نيزه سخت را داشت.
چند روز قبل از آن ‌که افراد فرانکو دستشان به لورکا برسد دوستی به لورکا پیشنهاد کرد به مادرید برود و از آن‌جا به فرانسه یا آمریکا مهاجرت کند و لورکا پاسخ داد « من یک شاعرم. آن‌ها شعر را نمی‌کُشند. »
باری، شاعر در هفدهم آگوست دستگير و پس از دو روز بازداشت و بازجويی در سحرگاه نوزدهم سپتامبر 1936 در سن 38 سالگی توسط تندروهای اسپانیا بیرون شهر تيرباران می شود. لوركا را در ناكجايی از خاک گرانادايش به ريشه درخت زيتونی سپردند. محل دفن او برای همیشه پنهان ماند و کسی نمی‌داند دقیقا در کجا به خاک سپرده شد ، اما امروزه لورکا برای همه چهره ای شناخته شده و بزرگ است و تا هميشه با همه اسپانيا و شايد با همه دنيا خواهد بود....





Some are like water
Some are like the heat
Some are a melody of some other beat
But sooner or later they all will be gone
?Why don't they stay young
۳ تیر ۱۳۹۱
پاسخ به: زندگي نامه بزرگان
نام کاربری: Lorca
پیام: ۱,۱۴۵
عضویت از: ۳۰ دی ۱۳۸۹
طرفدار:
- Lionel Andrés Messi
- Ronaldinho - Johan Cruyff
- پرسپولیس
- Argentina-Spain
- علی کریمی - رضا قوچان نژاد
- Pep Guardiola - Tito Vilanova
گروه:
- کاربران عضو
زندگینامه فدریکو گارسیا لورکا

" قسمت اول "


سال 1898 ، سال تولد ستاره شعر آندلس و در همان حال یکی از نامدارترین شاعران جهان فدریکو گارسیا لورکا بود ، شاعری که در واقع زندگی ، ادبیات ، موسیقی و حتی مرگش از پیچیدگی خاص و منحصر به فردی برخوردار است . فدريکو گارسيالورکا بی شک درخشان ترين شاعر ـ نويسنده هميشه اسپانياست،با شهرتی جهانی كه ازواژه های غنی شعر بی تكرار و مرگ دردناكش سر می زند. فدريكو به تاريخ پنجم ژوئن 1898 در دهكده فونته واکه روس ( Fuente vaqueros) در جلگه غرناطه، چند کيلومتری شمال شرقی شهر گرانادا زاده می شود.
خانواده وی از مالکین بزرگ زمین در روستای خود بودند، پدری مرفه و مادری تحصیل کرده و فرهيخته فدریکو را در ابتدای زندگی همراهی می کردند،نخستين سال های زندگی را در روستاهای غرناطه،پايتخت باستانی اسپانيا، شهرافسانه های كوليان و آوازهای قديمی می گذراند.
فدریکو در کودکی دچار نوعی بیماریی شد که تا چهار سالگی با آن دست و پنجه نرم کرد در این مدت آوازهای کولیان و شنیده داستانهای آنها تنها مونس و سرگرمی او بود.آن چنان كه زمزمه اين آوازها را حتی پيش از سخن گفتن آموخت.( شاید همین دوران باعث علاقه مندی عجیب لورکا به سنتهای عمیق آندالس شدو اين فرهنگ شگرف آندلسی واسپانيايی كولی بعدها در شعرش رنگ گرفت.)

در همین زمان بود که لورکا توسط مادر با موسیقی آشنا شد و در مدت کوتاهی چنان در نواختن پیانو و تا حدودی گیتار متبهر شد که همگان او را از نوابغ آینده موسیقی اسپانیا می پنداشتند . اما درگذشت معلم موسیقیش ( ۱۹۱۶ ) چنان وی را تحت تاثیر قرارداد و تلخی عميقی در او به جای گذاشت که نوازندگی موسیقی را تقریباً تا آخر عمر کنار گذاشت .
زمان به سرعت بی تابی خود برای خلق نابغه جوان را نشان می داد و به زودی خانواده باید مقدمات تحصیل فدریکو فراهم می نمود . هرچند لورکا در مدرسه هیچ پیشرفتی نکرد و هرگز تحصيل در دانشگاه را به پايان نرساند(چه در دانشگاه گرانادا و چه درمادريد) اما تمامی شواهد بیانگر نبوغ استثنایی او و تفاوت فاحش این کودک با سایر همسالانش بود .
در سال 1909 پدر خانواده را به شهر گرانادا کوچ داد و در واقع مهاجرت نقطه آغاز رشد و نمو لورکا را رقم زد . در گرانادا لورکا به محفلهای هنری محلی راه یافت و این رابطه روز به روز عمیق و عمیق تر می شد ، خود لورکا بعدها اعلام کرد که همین محفلها باعث آشنایی او با سنتهای اصیل آندلس شد . سنتهایی که لورکا همیشه عاشقانه به آنها می پرداخت و سعی در حفظ آنها می کرد .
او هیچگاه خود را از عامه مردم جدا نکرد و علاقه خود به فرهنگ مردمی را همیشه نشان می داد ، فرهنگی که الهام بخش او در خلق بسیاری از شاهکارهای هنریش شد ، به ویژه در کتابهای ترانه‌های کولی( (Rmancero Gitano (1928) و ترانه‌های کانته خوندو ( Pomea Del Cante Jando ) (1931 ) .
گارسیا لورکا اولین مجموعه شعرهای خود را با نام Impresiones y Paisajes در سال 1918 منتشر کرد ، این اثر اگرچه مورد استقبال وسیع عمومی قرار گرفت اما به لحاظ مالی برای لورکای جوان موفقیتی در بر نداشت . درست در همین زمان بود که او به شکل دهی انجمنهایی با نام Granada,s Art,s Glub (کلوپهای هنری گرانادا ) پرداخت و فعالیت در همین کلوپها بود که باعث شد در سال 1919 زمانی که لورکا به ناحیه معروف Residencia De Estudianotes - جايی برای تربيت نيروهايی با افكار ليبرالی ـ مادرید رفت دارای شخصیت و جایگاه هنری بسیار مستحکم و قوی باشد .

او در مدرسه فلسفه دانشگاه مادرید ( Current day universidad complutense de madrid ) و در كافه معروف Alamed در گرانادا با ستارگانی از نسل طلایی فرهنگ اسپانيا - كه همه اسپانيا در رگ هايشان می تپيد- و بعدها از تاثیر گذارترین اشخاص در هنر اسپانیا محسوب شدند آشنا شود ، ستارگانی نظیر: مانوئل دفايا (Manuel de Falla) موسقيدان و خالق قطعه "رقص آتش"، كسی كه بعد ها دوست بزرگ او می شود و در جان دادن دوباره به آوازهای سنتی اسپانيا همراهی اش می كند. خوان رامون خيمنس (Juan Ramon Jimenez) شاعر كلاسيک شناخته شده آن روزهای اسپانيا كه فدريكوی جوان و شعرش را زيرچتر حمايت خود می گيرد. لوئیس بونوئل (Bunuel Luis) فيلم ساز برجسته تاريخ سينما (كسی كه فيلم درخشانش به نام "سگ اندلسی" يكی از بی نظيرترين آثار سوررئاليستی سينما به شمار می آيد.) و سالوادور دالی ( Salvador Dali ) نقاش اسطوره ای سوررئاليست،يكی از دوستان نزديک فدريكو. لوركا بسياری از شعرهايش را به او تقديم كرده،آثاربزرگی چون "قصيده ای برای دالی"، "بازگشت" و...
با تاثير پذيری از دوستی با دالی بود كه لوركا نيز به سوررئاليسم علاقمند شد و آثار جاودانه ای را خلق كرد. لوركا در روزهای اقامتش در مادريد به همراه دالی، لوئيس بونوئل و رافائل آلبرتی (Rafael Alberti) يكی از شاعران برجسته اسپانيا، گروهی را تشكيل می دهند كه بعدها نام Generacion del 27 به آن اطلاق شد! و بزرگان ديگری چون بيسنته آلخاندرو (vicente alejandro) و لويی آراگون (aragon) و...
در همین دوران برخورد تصادفی لورکا با کارگردان مطرح مادریدی گرگوریو مارتینز سی یرا ( GregorioMartinez Sierra ) و تشویقهای این کارگردان بزرگ باعث شد او اولین نمایش نامه خود با نام دوران نحس پروانه‌ها (el malificio de la mariposa) را بین سالهای 1919 تا 1920 بنویسد و با همکاری گروهی از دوستان هنرمند خود آن را به روی صحنه ببرد .
این اثر به یک عشق غیر ممکن بین یک سوسک و پروانه می پرداخت اما این اثر پس از حدود چهار ساعت اجرا با کم لطفی و تمسخر تماشاگران قدر ناشناس روبرو شد و همین عامل باعث شد دید لورکا نسبت به تماشاگران تئاتر تا آخر عمر عوض شود ، البته بعدها گارسیا لورکا گفت که برای همیشه این نمایش نامه را از خاطر برده و اولین نمایش نامه خود را ماریانا پیندا ( Mariana Pineda ) ( سال 1927 ) معرفی می کرد .

مطالعات لوركا، هرگز درچارچوب "فلسفه" و "حقوق" كه به تحصيل آنها در دانشگاه مشغول بود، باقی نماند. مطالعه آثار بزرگان جهان از نويسندگان نهضت 98 چون ماچادو (Machado) و آسورين (Azorin) و همين طور آثارشاعران معاصر اسپانيا چون روبن داريو (Roban Dario)، خيمنزگرفته تا نمايشنامه های كلاسيک يونانی، از لوركا شاعری با دستان توانا و تفكری ژرف و گسترده ساخت.
لوركا نخستين كتابش (به نثر) را در سال 1918 به نام "عقايد وچشم اندازها" (Impersiones y Viajes ) در گرانادا به چاپ رساند. سال (1921)، "كتاب اشعار" (Libre de Poems) كه نخستين مجموعه شعرش است را منتشر کرد.
1922 سالی بود كه با مانوئل دفايا جشنواره بی نظير كانته خوندو (Conte Jondo)، آميزه ای از افسانه ها، آوازها و رقص های كوليان اسپانيا كه می رفت در هياهوی ابتذال آن سالهای فلامنكو به دست فراموشی سپرده شود، را برپا كند.
سالها به سرعت برای لورکای جوان می گذشت و او به طور روزافزونی در هنر و اندیشه های تازه اسپانیایی غرق می شد . لوركا در 1927 "ترانه ها" را منتشر کرد و نمايشنامه "ماريانا پيندا" (Mariana Pineda) را در ماه ژوئن همين سال به صحنه برد که تدراک صحنه آن برعهده سالوادور دالی بود و در بارسلونا به روی صحنه رفت و نمايشگاهی از نقاشی هايش در بارسلون بر پا شد. این نمایشنامه با استقبال بی نظیری روبرو شد که لورکا را به آینده هنری خود بسیار امیدوار کرد . اما او قبل از این نمایشنامه ، نمایشنامه دیگری با نام همسر عجیب و غریب کفاش را در سال 1926 به رشته تحریر در آورده بود که این اثر عملاً تا اوایل دهه 1930 به روی صحنه نرفت ، این اثر داستانی کمدی بود از رابطه یک زن عشوه گر و بهانه گیر با یک کفاش زن ذلیل و بی خیال .
در 1928 محبوب ترين كتابش "ترانه های كولی" (Romancero Gitano) که البته در سال 1953 با نام Gypsy Ballad ترجمه شد منتشر می شود. اثری كه بسيارانی آن را بهترين كار لوركا می دانند. مجموعه ای كه شهرتی گسترده را برای فدريكو به ارمغان آورد، چنان كه لقب "شاعر كولی" را بر او نهادند.
در اواخر دهه 20 لورکا با افسردگی رو به افزایشی دست و پنجه نرم می کرد و او که درست در همین زمان تحت تاثیر موفقیت اثر Romancero Gitano خود قرار گرفته بود با دوگانگی شخصیتی متفاوتی روبرو شده بود .( شخصیت شاعر و نویسنده ای موفق که مجبور بود در محافل عمومی حفظ اش کند و وجدانی آزرده که در خلوت به شدت عذابش می داد . ) و همین دوگانگی شخصیتی باعث جدایی او از دوستان و نزدیکانش شد .
جدایی که روز به روز در حال افزایش بود زمانی به نقطه اوج رسید که سورئالیستهایی نظیر دالی و بونوئل با همکاری هم در سال 1929 فیلمی با نام Un chien andalou ( یک سگ آندالوسیایی ) را ساختند ، لورکا به شدت به این فیلم حمله ور شد واین فیلم را توطئه ای شرورانه بر علیه خود حساب کرد و در واقع همین فیلم باعث جدایی لورکا با سالوادور دالی شد و این در شرایطی بود که دالی در حین همین فیلم با همسر آینده خود آشنا شد ، دختری به نام Gala که بعدها باهم ازدواج کردند .
اما لورکا که با دوستان صمیمی خود قطع رابطه کرده بود آخرین ضربه را در رابطه دوستانه اش را از ایملیو آلاردن(Emilio Alarden ) مجسمه ساز خورد،زیرا رابطه ای پر شور و شوق اما یک طرفه را با ایملیو برقرار کرده بود که این دوستی هم به شدت در حال پایان یافتن بود. تاثیرات بد روحی این حوادث به شدت لورکا را عذاب می داد . آگاهی از این مشکلات سبب شد خانواده لورکا او را برای تغییر روحیه در تابستان سال 1929 تا 1930 با یک تور بلند مدت به آمریکا بفرستند .





Some are like water
Some are like the heat
Some are a melody of some other beat
But sooner or later they all will be gone
?Why don't they stay young
۳ تیر ۱۳۹۱
پاسخ به: ز گهواره تا گور...
نام کاربری: Lorca
پیام: ۱,۱۴۵
عضویت از: ۳۰ دی ۱۳۸۹
طرفدار:
- Lionel Andrés Messi
- Ronaldinho - Johan Cruyff
- پرسپولیس
- Argentina-Spain
- علی کریمی - رضا قوچان نژاد
- Pep Guardiola - Tito Vilanova
گروه:
- کاربران عضو
بالاخره تموم شد....
امسال اولین سالیه که تعطیلیم از 1 تیر شروع میشه...
هر سال تقریبا از وسطای ماه خرداد تعطیل میشدم....
3 ماه تعطیلی....در برابر 8 ماه و نصفی درس خوندن....خیلی کمه خداییش.....
تنها بدیش دوری از جو مدرسه و دوستاته....دلم واسشون تنگ میشه....




Some are like water
Some are like the heat
Some are a melody of some other beat
But sooner or later they all will be gone
?Why don't they stay young
۱ تیر ۱۳۹۱
پاسخ به: پیشنهادات، انتقادات و شکایات بخش داستان نویسی
نام کاربری: Lorca
پیام: ۱,۱۴۵
عضویت از: ۳۰ دی ۱۳۸۹
طرفدار:
- Lionel Andrés Messi
- Ronaldinho - Johan Cruyff
- پرسپولیس
- Argentina-Spain
- علی کریمی - رضا قوچان نژاد
- Pep Guardiola - Tito Vilanova
گروه:
- کاربران عضو
نقل قول
موضوع رو اینجا مطرح نکن با امی هماهنگ باش موضوعات بصورت خصوصی مطرح بشه!

چشم...
خب فکر کردم قراره درباره ی موضوع همه با همفکری همدیگه نظر بدن...
از این به بعد خصوصی مطرح میکنم....

نقل قول
روی موضوع این هفته فکر کردیم و احتمالا هم تغییری نخواهد کرد!

متوجه ام....

نقل قول
ضمنا داریم انشا مینویسیم! وگرنه تاپیک داستان آزاد هست! باید تفاوتهایی باشه

انشای امتحان سوم راهنماییمون موضوعش دومین موضوعی که پیشنهاد دادم بود...

نقل قول
ضمنا! من نمیدونستم اون اسمها رو شما پیشنهاد دادین وگرنه اون کلمه رو به کار نمیبردم!

ناراحت نشدم که.... به قول امی ناراحتی نداره که...
به هر حال هرکسی نظر خودشو داره.....
و طبق شناختی که از سلیقه ی شما داشتم به نظرم از دید شما موضوع های لوسی رو انتخاب کردم....

اسم تاپیک همون زنگ انشا انتخاب شد؟!




Some are like water
Some are like the heat
Some are a melody of some other beat
But sooner or later they all will be gone
?Why don't they stay young
۲۹ خرداد ۱۳۹۱
۱ ۲ ۳ ۴ ... ۵۱ >
فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۳۲
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۲۹۵
پیام‌های جدید
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۱۹۷ پاسخ
۸,۳۴۰,۷۳۱ بازدید
۵ روز قبل
Salehm
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۸۹ پاسخ
۱۱,۶۰۷,۳۷۳ بازدید
۸ روز قبل
Greatest Ever
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۳ پاسخ
۵۴۶,۲۹۰ بازدید
۱۳ روز قبل
Greatest Ever
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۴۳,۸۲۳ بازدید
۲۰ روز قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۱۹۹,۸۶۲ بازدید
۲۰ روز قبل
رویا
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۸ پاسخ
۴۳۵,۸۱۷ بازدید
۲ ماه قبل
jack jinhal
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۲ پاسخ
۱,۲۳۱,۳۳۵ بازدید
۶ ماه قبل
مهسا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۵,۵۰۶ بازدید
۶ ماه قبل
jalebamooz
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۲ پاسخ
۱,۹۲۴ بازدید
۱۰ ماه قبل
phaidyme
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۶,۸۱۳ بازدید
۱۱ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۱۸۹ کاربر آنلاین است. (۸۱ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۱۸۹

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!