همه پیامها (White.Witch)
|
پاسخ به: ز گهواره تا گور... | ||
نام کاربری: White.Witch
پیام:
۱,۲۸۱
عضویت از: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از: موزه نگه داری انسان
گروه:
- کاربران عضو |
امروز ما دین و زندگی داشتیم، سوالهایی که گفته بودن پاسخ کوتاه بدین از اونایی که باید پاسخ کامل میدادیم جواب بیشتری داشت! احتمالا معلممون با مفهموم کلمه کوتاه آشنا نبوده . |
||
قصه ی گذشته های خوب من خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن حالا باید سر رو زانوم بذارم تا قیامت اشک حسرت ببارم... |
|||
۱۶ دی ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: White.Witch
پیام:
۱,۲۸۱
عضویت از: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از: موزه نگه داری انسان
گروه:
- کاربران عضو |
یه خانومیه، اسمش کلکرو ئه. دو تا بچه داره 1ساله 2 قلو هستن بچه هاشونو خیلی دوست دارم چند از عکساشو براتون میذارم: 1 2 3 4 5 6 خیلی گوگولی مگولین |
||
قصه ی گذشته های خوب من خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن حالا باید سر رو زانوم بذارم تا قیامت اشک حسرت ببارم... |
|||
۱۶ دی ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: مشاعره سنتی | ||
نام کاربری: White.Witch
پیام:
۱,۲۸۱
عضویت از: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از: موزه نگه داری انسان
گروه:
- کاربران عضو |
تذکر ناظر دوستان لطف کنید نام رو شاعر حتما و حتما وحتما ذکر کنید. قبل از ارسال، قوانین پست اول رو حتما و حتما و حتما بخونید. دیگه تذکر نمیدم، هر ارسالی که حتی یک بند از قوانین تاپیک رو نقض کنه پاک میکنم. - پست اول تاپیک |
||
قصه ی گذشته های خوب من خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن حالا باید سر رو زانوم بذارم تا قیامت اشک حسرت ببارم... |
|||
۱۴ دی ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: فیلم و سریال | ||
نام کاربری: White.Witch
پیام:
۱,۲۸۱
عضویت از: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از: موزه نگه داری انسان
گروه:
- کاربران عضو |
تذکر ناظر: دوستان لطف کنید از ارسال هر گونه پیام بی محتوا و کم محتوا جدا خودداری کنید. تاپیک رو از موضوع اصلی ش منحرف نکنید و از هرگونه تعارفات بیهوده هم پرهیز کنید. * این دفعه تذکر دادم، دفعه ی دیگه پاک میکنم. پ.ن: این یک اخطار جدی بود |
||
قصه ی گذشته های خوب من خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن حالا باید سر رو زانوم بذارم تا قیامت اشک حسرت ببارم... |
|||
۱۱ دی ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: موسیقی | ||
نام کاربری: White.Witch
پیام:
۱,۲۸۱
عضویت از: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از: موزه نگه داری انسان
گروه:
- کاربران عضو |
Casablanca I fell in love with you watching Casablanca Back row of the drive in show in the flickering light Popcorn and cokes beneath the stars became champagne and caviar Making love on a long hot summers night I thought you fell in love with me watching Casablance Holding hands 'neath the paddle fans in Rick's Candle lit cafe Hiding in the shadows from the spies. Moroccan moonlight in your eyes Making magic at the movies in my old chevrolet Oh! A kiss is still a kiss in Casablanca But a kiss is not a kiss without your sigh Please come back to me in Casablanca I love you more and more each day as time goes by I guess there're many broken hearts in Casablanca You know I've never really been there. so, I don't know I guess our love story will never be seen on the big wide silver screen But it hurt just as bad when I had to watch you go Oh! A kiss is still a kiss in Casablanca But a kiss is not a kiss without your sigh Please come back to me in Casablanca I love you more and more each day as time goes by Oh! A kiss is still a kiss in Casablanca But a kiss is not a kiss without your sigh Please come back to me in Casablanca I love you more and more each day as time goes by I love you more and more each day as time goes by برتی هیگینس کیست؟ تیتراژ فیلم کازابلانکاست، به نظرم خیلی قشنگه. دوستش دارم. |
||
قصه ی گذشته های خوب من خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن حالا باید سر رو زانوم بذارم تا قیامت اشک حسرت ببارم... |
|||
۳ دی ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: احساسات خودتو با شکلک به نفر قبلیت بگو... | ||
نام کاربری: White.Witch
پیام:
۱,۲۸۱
عضویت از: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از: موزه نگه داری انسان
گروه:
- کاربران عضو |
|
||
قصه ی گذشته های خوب من خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن حالا باید سر رو زانوم بذارم تا قیامت اشک حسرت ببارم... |
|||
۱ دی ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: White.Witch
پیام:
۱,۲۸۱
عضویت از: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از: موزه نگه داری انسان
گروه:
- کاربران عضو |
آن قدر کلمات مسخره و چندشآور بیخ گوشم تکرار شده که دیگر یادم رفته این طرز مضحک حرف زدنِ همراه با باد در غبغب انداختن را چه زمانی برای نخستین بار دیدم و شنیدم. البته خوب که فکر میکنم، میبینم عمر این خزعبلات به ده سال هم نمیرسد ! متکلمانِ به این سبکِ نازیبا، انگار اصالتاً زامبیایی ! هستند. برای ساده کردن تلفظ زامبیایی که خودش به سختی در دهان میچرخد، من خلاصهاش میکنم در زامبی !!! انشاءالله که شما هم موافق باشید ! یکی از حوزههای بحث و فحص در علم زبانشناسی، خویشاوندی زبانها با یکدیگر است. برای نمونه، گروهی از زبانها را هند و اروپایی مینامند. مبنای خویشاوندی در مواردی نزدیکی دستور زبان و گاهی اوقات تشابهات ریشهشناختی واژهها است. در گروه هند و اروپایی میتوان از شباهت ظاهری برخی از واژهها نام برد. مثلاً در زبانهای فارسی و انگلیسی واژههای “بستن” و “fasten” را داریم. از این دست شباهتها فراوان است. همینها این دو زبان را در یک گروه قرار دادهاند. حالا برگردیم به بحث شیرین زامبیها !!! جماعت مذکور از این نظر که فارسی را کاملاً زشت تکلم میکنند، نشان دادهاند که کلاً خارج میزنند ! کاشکی دست کم مثل برخی از فرنگ دیدهها یا عُشّاق سینه چاک فرنگستان چهار تا کلمه انگلیسی و فرانسوی را وسط مکالماتشان بلغور میکردند. در آن صورت، دل آدم زیاد نمیسوخت. بالاخره یک جوری با خودمان کنار میآمدیم که طرف دارد از خویشاوندان وام میگیرد ! اما اگر یک ایرانی، فارسی را مثل زامبیاییها صحبت کند و بنویسد، من و شما باید دو دستی بزنیم توی سر خودمان. طرف حتی اگر زبان مادریاش فارسی نبوده باشد، فارسی را به عنوان زبان رسمی کشور که آموزش دیده است. چند سال درس خوانده باشد خوب است !؟ تا دیپلم !؟ تا فوق دیپلم !؟ تا لیسانس !؟ نه جانم، برو بالا. یاد داستان مواجهه رضا شاه با آن درشکهچی افتادم ! برو بالا !!! زامبیها، بیعرضهترینشان فوق لیسانس دارند ! تازه درد وقتی بیشتر میشود که بدانی زامبیها از اَعاظِماَند و صاحب مناصب. مناسکی دارند و دفتر و دستکی. یک مسئول دفتر آقا دارند و یک منشی خانوم ! آقای دفتر هر از چند گاهی زنگ میزند به اصحاب رسانه که دکتر ! حرفش گرفته ! و کنفرانس مطبوعاتی دارد؛ بشمار سه اینجا باشید ! این وسط اَبَرزامبیها البته بدون نیاز به دعوت از گزارشگران، هر وقت از جلسه بیرون بیایند، عدهای میرزا بنویس دورشان حلقه میزنند تا درباره آخرین تصمیمات از ایشان بپرسند. دقیقاً در همین لحظات است که زامبیها به جان زبان فارسی میافتند؛ و به مصوب شدن ورود پیدا میکنند !!! اگر به کامپیوتر دفتر تألیف کتابهای درسی وزارت آموزش و پرورش دسترسی داشتم، به شما میگفتم که یک ایرانی تا دیپلم بگیرد چند بار در متون درسی مصادر “تصویب شدن”و “وارد شدن” را میخواند. اما همینجوری سرانگشتی و حفظی ! هم که بخواهم بشمرم، میتوانم بگویم “خیلی !!!”. البته این حال ایرانیای است که آخرین مدرک تحصیلیاَش دیپلم باشد و جز کتابهای درسی هیچ چیز دیگری نخوانده باشد؛ نه روزنامهای، نه مجلهای، نه حتی زیرنویس تلوزیون را ! حتی همانها که حضرات نهاد دوست دارند روی نمودار هِی بِبَرَندِشان بالا و بالاتر، اگر اهل کتاب داستان و متن علمی خواندن نباشند، مجلات زرد را خوب ورق میزنند. یعنی کفِ سوادی که از یک ایرانی دیپلمه انتظار میرود، خیلی بالاتر از آن حدی است که طرف اسم مفعول را بکند پایه ساخت یک مصدر ! “تصویب شدن” مصدر است و “مصوب” به عنوان یک اسم مفعول یعنی “تصویب شده”؛ یعنی چیزی که جمعی آن را درست پنداشته و به رسمیت شناختهاند. حالا زامبیهایی پیدا شدهاند در این سرزمین که با اسم مفعول، مصدر میسازند ! مصادر جدید عبارتند از “مصوب شدن” و “مصوب کردن”؛ که اگر بخواهم شرحشان بدهم، میشوند “تصویب شده شدن” و “تصویب شده کردن” !!! بر همین قیاس است “ورود پیدا کردن” !!! مصدر درست در زبان فارسی “وارد شدن” است؛ و “ورود” به یک معنا اسم مصدر تلقی میشود. ولی اخیراً ورود را پیدا هم میکنند ! ساختمانهایی هستند که درهای دو لنگه دارند و آدم میماند که برای “وارد شدن” باید کدام لنگه را به سمت خودش بکشد یا به طرف مقابل بفشارد. تصور کنید به دری میرسیم که رویش نوشته شده “از اینجا ورود پیدا کنید” ! خدایا زبان فارسی را از دست زامبیها نجات بده. منبع |
||
قصه ی گذشته های خوب من خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن حالا باید سر رو زانوم بذارم تا قیامت اشک حسرت ببارم... |
|||
۹ آبان ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: مطالب خواندنی | ||
نام کاربری: White.Witch
پیام:
۱,۲۸۱
عضویت از: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از: موزه نگه داری انسان
گروه:
- کاربران عضو |
|
||
قصه ی گذشته های خوب من خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن حالا باید سر رو زانوم بذارم تا قیامت اشک حسرت ببارم... |
|||
۹ آبان ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: White.Witch
پیام:
۱,۲۸۱
عضویت از: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از: موزه نگه داری انسان
گروه:
- کاربران عضو |
یعنی واقعا ایناواقعین؟! |
||
قصه ی گذشته های خوب من خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن حالا باید سر رو زانوم بذارم تا قیامت اشک حسرت ببارم... |
|||
۲۵ مهر ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: ز گهواره تا گور... | ||
نام کاربری: White.Witch
پیام:
۱,۲۸۱
عضویت از: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از: موزه نگه داری انسان
گروه:
- کاربران عضو |
از راهنمایی همتون خیلی خیلی ممنونم .
|
||
قصه ی گذشته های خوب من خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن حالا باید سر رو زانوم بذارم تا قیامت اشک حسرت ببارم... |
|||
۲۴ مهر ۱۳۹۲
|