به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
ارسال گزارش یک مورد قابل بررسی در مورد پیام زیر در تالار گفتمان
متن گزارش:*
 

پاسخ به: زنگ انشا!
نویسنده: سولماز
جمعه، ۱۳ مرداد ۱۳۹۱ (۳:۲۹)
انشای شماره 3

روزای سخت کنکورو پشت سر گذاشته بودمو تنها به یه امید دلم خوش بودو تلخی هیچ کدوم از این روزا رو حس نمیکردم
امیدی که شبا و روزا رو لحظه شماری می کردم تا بلاخره وقتش برسه اوهوم دیدن یه بار دیگه ضریح امام رضا
میگن آدما تا تا چیزی رو لمس نکنن درک نکنن و نبینن عاشق و وابستش نمیشن
حکایت من بود بعد 4 سال خانواده بهم قول داده بودن که بعد کنکورم میفرستنم با دوستام مشهد
البته این بار دیگه خیلی میترسیدم دربارش حرف بزنم آخه معمولا وقتی دربارش حرف میزدم یا کنسل میشد یا یه چیزی مانع میشد یا کلا یه ضد حالی به من زده میشد
تابستون عزیز من
حتی اون لحظه ای هم که توش بودمو باور نمیکردم، دوستام از دیدن شوق و ذوق من تعجب کرده بودن . نمیدونم چرا ولی بهشون حق میدادم این دیوونگی و عشق منو درک نکنن این حس رو فقط خود خود خودش میفهمید

داشتم وسایل سفرو جمع میکردمو تو یه حس و حال دیگه ای بودم که مامانم گفت گوشی رو بگیر مریمه باهات کار داره.
طبق معمول 5 دقیقه اول حرفامون به خنده گذشت تا اینکه مریم گفت راستی قراره با قطر بریما
اینجا بود که دیگه احساس کردم از شدت هیجان نفسم داره بند میاد یه جیغ کوچیک زدمو کلی ازش تشکر کردم که این خبر خوبو داده بودو بعد یه خدافظی سریع کردم

شب بود و موقع خواب چشام دیگه بسته نمیشد خلاصه فک کنم یه یک ساعتی خوابیده بودم که ساعت 5 بیدار شدم بعد نماز ساکو برداشتم که رهسپار ایستگاه قطار شم
همراه با بابا رسیدم ایستگاه قطار و 2 دقیقه بعد مریمو دیدم که دوان دوان داره میاد به سمتم
بعد از یه احوال پرسی مختصر زهرا رو دیدم و دیگه اینجا آغاز مسافرت ما بود
همین که اومدم برم تو قطار یهو سه تا پسر به طرز خیلی جلفی پریدن جلوی ما و سوار شدن
ما سه تا مات و مبهوت بودیم که یهو مامور ایستگاه گفت خانوما قصد ندارید برید؟
دست بچه ها رو گرفتم و پریدیم تو چشامو تیز کردمو دنبال کوپه ی خودمون میگشتم که به طور خیلی اتفاقی متوجه شدم که بعله کوپه بغلی همون سه تا پسر محترم هستن منو میگی چیزی نگفتم.
خیلی بی توجه رفتیم تو کوپه

قطار حرکت کرد.. من کنار پنجره نشته بودمو حرکت سریع بیرونو با آهنگ لایتی که از هندزفیریم گوش میدادم ترکیب کرده بودم آرزوهای چند ساله من همش تو یه روز تابستون به حقیقت پیوست
مریم و زهرا هم تو حال و هوای خودشون بودن که یهو صدای خنده های کوپه بغلی هر سه تامونو از حال خودمون درآورد
قرار نبود باهاشون درگیر شیم پس تصمیم گرفتیم که بدون هیچ درگیری اول برسیم مشهد .
موقع ناهار بود و دیدار دوباره
سهیل، احسان، مهدی! دیگه انقدر همو صدا کرده بودن که حفظ کردن اسماشون کار سختی نبود
ناهار تموم شد و ایندفه تو یه حرکت خیلی عجیب اجازه دادن اول ما رد شیم
برگشتیم تو کوپه و ادامه راه....

غرق افکار و منظره بودم که یهو یه صدای جیغ سر جام میخوبم کرد آخ خدا این دیگه چی بود
3 تایی پریدیم بیرون دیدیم همه سرا از کوپه ها بیرونه

اصلا باورم نمیشد یارو نقاب زده بود چاقو داشت زنه هم گروگان سهیل که این وسط خیلی ادعای منطق و فهمیده بودن داشت رفت یکم جلو که باهاش رو در رو صحبت کنه.
چاقو رو گرفت طرفش گفت یه قدم دیگه جلو بره میزنه یکی رو ناقص میکنه !
واقعا ترسیده بودم به هیچ وجه دلم نمیخواست و تصور نمیکردم یه دیوونه بخواد رسیدن به عشقم امام رضا رو به تعلیق بندازه
با تمام وجود دعا میکردم که سهیل کاری از پیش ببره یهو زدم تو فاز دیوونگی و رفتم پشت سر سهیل و گفتم هی آقا خواهش میکنم این سفر خیلی واسه من ارزش داره ها به خدا اگه قرار باشه چیزی مانع بشه من همینجا نفرینت میکنم!

سهیل برگشت یه نگاهی از روی تعجب بهم کردو در کمال ناباوری دیدیم یارو چاقو رو انداخت زمینو با تمام سرعت برگشت و فرار کرد.
نمیدونم چی شد ولی حسی بهم میگفت که امام رضا خیلی دلش واسم تنگ شده وقتی به این فکر کردم دلم یهو ریخت نشتم زمینو زار زار گریه کردم

سهیل، مهدی، احسان، زهرا، مریم و بقیه مسافرا مات مات منو نگاه میکردن
مریمو زهرا بلندم کردنو بردن تو کوپه سهیل و احسانم اومدن و گفتم که چیزی لازم نداریم برامون بیارن؟ که جواب نه ی مصمم ما رو دریافت کردن

3 ساعت بعد رسیدیم به مشهد هوا تاریک بودو مرد نقاب زن هم به خاطر نقابش شناسایی نشد!
پیاده شدیم بی اختیار شروع کردم به گریه ولی بی صدا و تنها به چند تا اشک اکتفا کردم به بچه گفتم معطل نکنید و سریع بریم پا بوس آقا

بهترین لحظه این تابستون:

من جلوی مرقد مطر امام رضا با اشک تو چشام و بغض تو گلوم ....

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۲۸
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۲۹۱
پیام‌های جدید
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۱۹۴ پاسخ
۸,۲۵۶,۲۹۹ بازدید
۲ روز قبل
forca barca
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۶ پاسخ
۷۳۸,۹۶۲ بازدید
۱۶ روز قبل
dr-peymanzandi
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۷ پاسخ
۲,۱۶۵,۹۳۱ بازدید
۱۷ روز قبل
FC BARCELONA
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۸۴ پاسخ
۱۱,۴۸۹,۳۳۹ بازدید
۱۷ روز قبل
رویا
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۸ پاسخ
۴۳۳,۵۳۴ بازدید
۱ ماه قبل
jack jinhal
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۲ پاسخ
۱,۲۱۷,۹۰۵ بازدید
۵ ماه قبل
مهسا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۴,۲۱۹ بازدید
۵ ماه قبل
jalebamooz
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۲ پاسخ
۱,۸۱۱ بازدید
۹ ماه قبل
phaidyme
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۳,۹۶۱ بازدید
۱۰ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۲۴۷ کاربر آنلاین است. (۱۶۴ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۲۴۷

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!