پاسخ به: داستانک! [عمه والورده - سکرات مرگ - پدر پسر شجاع] | |||
---|---|---|---|
نویسنده: سَیّد شایان شنبه، ۱ خرداد ۱۴۰۰ (۸:۳۴) | |||
چند سالی بود که از مرگ همسر پدر پسر شجاع میگذرد. در این سال ها علیرغم تنهایی، پدر پسر شجاع به شدت سرحال و سرزنده بود و این باعث شده بود که این سوال در ذهن پسر شجاع به وجود آید که علت این موضوع چیست ولی نتوانسته بود در این مدت به جوابی برسد. حال که سکرات مرگ بر پدر حادث شده بود، بهترین زمان برای یافتن جوابش پیدا کرد. پسر شجاع: پدر یه سوالی هست که چندین ساله که ذهنمو درگیر کرده. شما بعد از مامان خیلی تنها شدین ولی اصلا شکسته و پیر نشدین و هر روز شاد و سرزنده بودین. دلیلش چیه؟ پدر با خنده جواب داد: خیلی وقته منتظرم که بیای این سوال رو بپرسی. دلیلش عمه والورده است، پسرم. پسر شجاع با تعجب به پدر نگاه میکرد و منتظر توضیح پدر بود. پدر ادامه داد: ببین پسرم، بعد از مادرت من واقعا تنها شدم ولی بخاطر علاقهای که به والورده داشتم، رفتم عمه شو گرفتم. ببین خیلی خوب بود. این صحبت ها رو میگفت و میخندید. + واقعا خوب بود. تمام دق دلی هام رو سر عمهش خالی کردم و اصلا هم پشیمون نیستم. راستی پسر یه چیز دیگه تو یه برادر دیگه هم داری، اسمش پسر خنگه. بچه همون عمه والورده است. ارث هم بهش ندادی، ندادی. خیلی خنگه، بیارش کنار خودت کلی میخندی تو هم مثل من همه ش شاد میشی. پسر شجاع که نمیدانست چه باید بگوید و چکار باید بکند، تفنگ خودش را در آورد و با یک تیر کار پدر را تمام کرد تا حداقل انتقام مادرش را بگیرد. پ.ن1: کلا اصغر فرهادی قرارداد بسته پ.ن2: چقدر مسخره بود داستان :) |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول