به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
ارسال گزارش یک مورد قابل بررسی در مورد پیام زیر در تالار گفتمان
متن گزارش:*
 

پاسخ به: داستانک!
نویسنده: beautiful queen
یکشنبه، ۴ اسفند ۱۳۹۸ (۲۱:۰۹)
ترس
قسمت دوازدهم


وسط گریه دیدم صدای زنگ خونه اومد و بعد، صدای مادر مهران از بیرون اتاق اومد . حسابی لجم گرفته بود و هرچی بیشتر میگذشت عصبانی تر میشدم.
یک ساعتی از اذان گذشته بود و من تو اتاق بودم. و گویا مادرش قصد رفتن نداشت. حوصله رو در رو شدن باهاش رو نداشتم.
به هوای اینکه خواب بودم و نفهمیدم اومده، با سر و وضع ژولیده در اتاق رو باز کردم، تا دیدمش سلام کردم و دوباره در اتاق رو بستم.
گفتم شاید ببینه من وضعم مناسب نیست خودش بره پایین.
ولی نرفت. و من مدام عصبانی تر میشدم. مخصوصا اینکه در رو که باز کردم دیدم مهران که تا قبل اومدن مادرش آه و ناله میکرد که آی حالم بده، نشسته رو مبل و دارن میخندن با مامانش
نمیدونم شایدم من چون خیلی عصبانی بودم اینطور برداشت کردم.
مادرش از بیرون اتاق هی میگفت،ریحانه جون بیا با هم افطار کنیم. من بخاطر تو موندم افطار نکردم.
منم گفتم شما برید خودتون افطار کنید من میخوام بخوابم.
اونقدر نرفتم از اتاق بیرون تا بالاخره مادرش رفت.
عصبانیتم به حد انفجار رسیده بود. مخصوصا که قند خونمم اومده بود پایین و دو روز بود مهران هیچ نمازی رو نخونده بود.و دیگه تحملم تموم شده بود.
با عصبانیت از اتاق رفتم بیرون،گفتم چطور فقط برای مهمونی رفتن حالت بد بود؟ تا مادرت اومد حالت خوب شد؟
بعدم باذعصبانیت گفتم مهران دیگه من نمیتونم با نماز نخوندنت کنار بیام.
تا یه فکری برای نمازت نکنی،من افطار نمیکنم.
بعدم نماز خوندم و افطار نکرده خوابیدم.
سحر روز بعد هم بیدار نشدم. مهران هم هیچی نگفت برای نماز و ...
اون روز باید صبح میرفتیم دکتر طب سنتی برای مهران ، حسابی ضعف داشتم دو روز بود هیچی نخورده بودم.حتی آب هم نخورده بودم. با مهران قهر بودم، ولی باید باهاش میرفتم پیش دکترش.
رفتیم دکتر مهران و توضیح دادم که هیچ غذایی نمیخوره، و چیکار کنیم که اینقدر ضعیف شده؟ کلی غذاهای تقویتی معرفی کرد که مهران هیچکدوم رو نمیخورد.
به اون کسی که دارو تجویز میکرد، گفتم من همش تو خونه صدای پا میشنوم. با اینکه ما طبقه آخر هستیم. گاهی حتی فکر میکنم شوهرم ایستاده پشت سرم،ولی وقتی برمیگردم میبینم کسی نیست.
گفت احتمال داره اجنه اومده باشن تو خونتون.
حرز ائمه رو استفاده کنید و یه تعداد راهکار دیگه هم گفت.
وقتی داشتیم برمیگشتیم، مهران گفت اجنه فقط تورو اذیت میکنن. برا همین تو خواب هم حرف میزنی. ببین چیکار کردی که اجنه آزارت میدن.
منم با عصبانیت گفتم،اجنه رو تو و بی دینیت و بی نمازیت،توی خونمون آوردی.
تا رسیدیم خونه بعد از ظهر شده بود.
دیگه هیچ جونی برام نمونده بود. مخصوصا که صبح هم کلی راه رفته بودم و اون دو روز فقط گریه کرده بودم.
وسط حال مثل جنازه افتاده بودم و تمام تنم یخ کرده بود. ۲ساعتی مونده بود به افطار. مهران نشسته بود پای داروهایی که روی میز حال گذاشته بود و یهو گفت ریحانه بیا من رو ماساژ بده.
گفتم جوون ندارم میبینی که. فشارم افتاده،دیشب افطار نکردم،سحری هم نخوردم.
گفت آره دیگه زندگیمون رو گه گرفته. تو اون حال بدم گفتم زندگی رو تو ساختی.

و نمیدونستم این حرف باعث میشه بشکه باروت مهران بدطوری منفجر بشه.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۳۲
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۲۹۵
پیام‌های جدید
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۱۹۷ پاسخ
۸,۳۴۲,۲۳۷ بازدید
۶ روز قبل
Salehm
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۸۹ پاسخ
۱۱,۶۰۸,۷۷۲ بازدید
۹ روز قبل
Greatest Ever
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۳ پاسخ
۵۴۶,۳۴۲ بازدید
۱۴ روز قبل
Greatest Ever
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۴۳,۸۷۹ بازدید
۲۱ روز قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۰۰,۱۰۶ بازدید
۲۱ روز قبل
رویا
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۸ پاسخ
۴۳۵,۸۶۲ بازدید
۲ ماه قبل
jack jinhal
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۲ پاسخ
۱,۲۳۱,۵۶۲ بازدید
۶ ماه قبل
مهسا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۵,۵۳۳ بازدید
۶ ماه قبل
jalebamooz
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۲ پاسخ
۱,۹۲۵ بازدید
۱۰ ماه قبل
phaidyme
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۶,۸۴۱ بازدید
۱۱ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۱۸۸ کاربر آنلاین است. (۱۴۴ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۱۸۸

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!