Re: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: Pari Sa چهارشنبه، ۷ دی ۱۳۸۴ (۱۱:۰۰) | |||
امروز روز قشنگیه ...اما یه خس غریبی توشه ....نمی دونم من خیلی حساسم یا همه خیلی بی احساس ....خیلی دل تنگم... اما شاید جاناتان راست میگه و من اصلا نمی فهمم دل تنگی چی هست..پس این چیه که دلمو میسوزونه و توی گلوم گیر کرده .... چیه که قلبمو داره له می کنه؟ نمیدونم چرا این هی تو ذهنم پخش میشه: میخوام اینجا با تو باشم زیر بارونا دوباره....ولی افسوس نه تو هستی...نه دیگه بارون می باره ... یه روزی یه ... فرشته؟ نه نمیدونم...فرشته انقدر خوب نمیشه...اومد و گفت اون کوهو میبینی؟ قله رو میبینی؟ چیزی که دنبالشیو اونجا میتونی پیدا کنی....من سرگردون بودم...اما اون کوه...یا شایدم خودش چیزی داشت که منو جذب کرد..دستمو دادم به دستش و با هم رفتیم بالا...من خیلی ازش عقب تر بودم اما سعی کردم !هیچ وقت بهش نرسیدم اما باهاش رفتم... کوهپایه رو رفتیم بالا ولی.... من نمیخوام تو دامنه تنها بمونم می دونم الان لابد دارین میگین دیوونست اما اینا رو اینجا نوشتم چون اینا حرفای دل تنگم بود...جاناتانم دلم خیلی برات تنگ شده...خیلی there's a pain that sleeps inside...it sleeps with just one eye and awakens the moment that you leave..though I try to look away...the pain still remains...only leaving when u're next to me.... do you know that every time u're near every body else seems far away so can u come and make them dissapear?make them dissapear and we can stay?! wish you could |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول