به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
در حال دیدن این عنوان: ۱ کاربر مهمان
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
     
پاسخ به: کوثــر
نام کاربری: H7091M
پیام: ۸,۹۹۴
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۸۸
از: تهران
طرفدار:
- پدری گاوی یامال
- مسی ریوالدو ، رونالدینهو، پویول ، ژاوی، اینیستا، آلوز
- استقلال
- اسپانیا و فرانسه
- سامان قدوس
- گواردیولا ، فرگوسن ، کلوپ
- فرهاد مجیدی
گروه:
- کاربران عضو
افتخارات
sms ويژه شهادت بانوي دوعالم خضرت زهرا (س) سري اول



حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود

خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود

ای که بستی راه را در کوچه ها بر فاطمه

گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود

.

.

.

در حریم فاطمیه مرغ دل پر میزند

ناله از مظلومی زهرای اطهر میزند

السلام علیک یا فاطمة الزهرا . . .

.

.

.

جاهلان خیال بافتند / فرق شیعه را شکافتند

زخم شیعه را نمک زدند / قفل بر در فدک زدند

تاب دیدنت نداشتند / داغ بر دلت گذاشتند

تیر و قلب عاشق آه آه / سیلی و شقایق آه آه

.

.

.

حضرت فاطمه(س) :

خداوند امر به معروف را برای اصلاح مردم قرار داد

شهادت زهرای اطهر تسلیت باد . . .

.

.

.

ای بتول پاک السلام / قلب چاک چاک السلام

حاصل جوانی علی / ماه ارغوانی علی

لحظه ای درنگ کن بمان / وقت ناتوانی علی

بی تو سر بلند میکنند / دشمنان جانی علی

بی تو سجده میکند به خاک / روح آسمانی علی

.

.

.

یا علی خرابم از غمت / سوختم کبابم از غمت

زخم کهنه را نمک زدند / همسر تو را کتک زدند . . .

.

.

.

ای تو مهراب فاطمه / اسوه ی حجاب فاطمه

یاس پرپر علی بمان / سایه سر علی بمان

قوت دل علی نرو / از مقابل علی نرو . . .


.

.

.

مرو مادر دلم طاقت نداره / دلم بعد از تو خیلی بی قراره

مگه بابام علی شب های بی تو / سرم رو روی زانوهاش بذاره

.

.

.

منم زینب که بی دلدار مانده ست

به قلبم خون به چشمم خار مانده است

نگاهم خیره میماند همیشه

به آن خونی که به دیوار مانده است . . .

.

.

.

الا ای چاه یارم را گرفتند / گلم ، باغم ، بهارم را گرفتند

میان کوچه ها با ضرب سیلی / همه دار و ندارم را گرفتند . . .

.

.

.

ناموس خدا ، دخت نبی ، همسر حیدر

ام الحسین ، شلفعه ی خلق به محشر

این غم نرود از نظر ما که ز کین شد

نیلی رخت از سیلی آن شوم بد اختر

یا رب تو غذابش بنما بیشتر از پیش

آنکس که به پهلوی وی از کینه زدی در

.

.

.

بریزم اشک غم ، از دیده بر رخسار مادر جان

بنالم در عزایت بادل افکار مادر جان

یه یاد آرم از آن ساعت که با پهلوی بشکسته

کشیدی ناله در بین در و دیوار مادر جان

از آن غصب فدکوز بردن حیدر سوی مسجد

مرا دیگر نباشد طاقت گفتار مادر جان . . .

.

.

.

گل من که رنگش نیلی نبود / جواب محبت که سیلی نبود . . .

.

.

.

خدایا به سوز دل مولا علی-ع و به پهلوی بشکسته ی زهرای مرضیه-س

قَسمت می دهیم که فرج منتقم شان را برسانی .. آمین

.

.

.

سرفصل کتاب آفرینش زهراست

روح ادب وکمال و بینش زهراست

روزی که گشایند در باغ بهشت

مسئول گزینش و پذیرش زهراست

.

.

.

گرچه مظلومی مولا سندی معتبر است این سند ثابت و امضا شده با میخ در است.

.

.

.

بانو نمی یابیمت ، اما کنار تو گریه مرسوم است ، مگر می توان پهلوی تو بود و

شکسته نبود . نام خود را خصم ، داغ ننگ زد / دید بار شیشه داری ، سنگ زد

.

.

.

باد پاییزی اگر برگ خزان را می برد

مهر زهرا هم گناه شیعیان را می برد . . .

.

.

تا که پرسیدم ز منطق، عشق چیست

در جوابم اینچنین گفت و گریست

لیلی ومجنون همه افسانه اند

عشق تفسیری ز زهرا (س)وعلیست(ع)

.

.

.

یا علی قبر پرستویت کجاست / آن گل صدبرگ خوشبویت کجاست

هر چه باشد من نمک پرورده ام / دل به عشق فاطمه خوش کرده ام

.

.

.

از فاطمه اکتفا به نامش نکنید / نشناخته توصیف مقامش نکنید

هر کس که در او محبت زهرا نیست / علامه اگر هست سلامش نکنید . ..

.

.

.

بر عالمیان رحمت رحمان زهراست

در هر دو جهان سرور نسوان زهراست

نوری که دهد شاخه طوبی از اوست

کوثر که خدا گفته به قرآن زهراست

.

.

.

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر مستودع فیها به عدد ما احاط به علمک

.

.

.

بر حاشیه برگ شقایق بنویسید / گل تاب فشار در و دیوار ندارد . ..

.

.

.

حضرت زهرا (س) فرمود: خدایا مرا فارغ کن که تمام توجه ام به آن باشد که برای آن خلق شده ام.

.

.

نیکی به پدر و مادر، موجب ایمنی از خشم الهی است . (حضرت زهرا -س )





...
۲۲ فروردین ۱۳۹۰
پاسخ به: کوثــر
نام کاربری: H7091M
پیام: ۸,۹۹۴
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۸۸
از: تهران
طرفدار:
- پدری گاوی یامال
- مسی ریوالدو ، رونالدینهو، پویول ، ژاوی، اینیستا، آلوز
- استقلال
- اسپانیا و فرانسه
- سامان قدوس
- گواردیولا ، فرگوسن ، کلوپ
- فرهاد مجیدی
گروه:
- کاربران عضو
افتخارات
sms ويژه شهادت بانوي دوعالم خضرت زهرا (س) سري دوم


دکتر شریعتی:

خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است. دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است. دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست.

نه، این‌ها همه هست و این همه فاطمه نیست.

«فاطمه، فاطمه است»

.

.

.

ای کاش فدک این همه اسرار نداشت / ای کاش مدینه در و دیوار نداشت

فریاد دل محسن زهرا این بود / ای کاش در سوخته مسمار نداشت

کاش قلبم به قبرش راه داشت / کاش زهرا هم زیارتگاه داشت

.

.

.

فاطمیه قصه گوی رنجهاست / فاطمیه تفسیر سوز مرتضی ست

فاطمیه شعر داغ لاله است / قصه ی زهرای ۱۸ ساله ست

فاطمیه شرح دیوار و در است / دفتر در مقام سخت زینب پرور است . . .

.

.

.

زهرا که شهید گشت بی جرم و گناه / هست از غم او، سینه ی عالم پر آه

خدا کجا و سیلی خوردن / لا حول و لا قوه الا بالله . . .

.

.

.

دل از غم فاطمه توان دارد ؟ نه / و ز تربتِ او کسی نشان دارد؟ نه

آن تربتِ گمگشته به بَر، زوّاری / جز مهدی صاحب الزمان دارد؟ نه . . .

.

.

.

پرستوی مهاجرم چرا ز لانه میروی / مسافر خسته من چرا شبانه میروی . . .

السلام علیک یا فاطمه الزهرا

.

.

.

در خانه آه دارد علی / عشق پهلو شکسته داردعلی

آن پسر جان داد فدای مادرش / حسن حسین داغ مادر دارند یاعلی . . .

.

.

.

سبد سبد بیارید گلهای نیلوفری رو / بیاید عزا بگیریم روزای بی مادری رو

بگید چاووش بخونه غم از دلا امون برده / بگید حجله بیارند آخه مادر جوون مرده

پیغمبری که عمری غمخوار امتش بود / روی کبود زهرا (س) اجر نبوتش بود؟

.

.

.

ز آن روزی که سیلی خورد زهرا / سیه شد روزگار اهل معنا

شنیدم زعارفی که می فرمود / حکم فرج را کند زهرای سیلی خورده امضا . . .

.

.

.

کشته شد محسن آنان که تماشا کردنند / سند تیر به اصغر زدن امضاء کردنند . . .

.

.

.

حضرت محمد (ص) :

فاطمه پاره تن من است . هر که او را بیازارد ، مرا آزرده خاطر کرده است

و هر که او را شاد کند ، مرا نیز خوشحال نموده است . . .





...
۲۲ فروردین ۱۳۹۰
پاسخ به: کوثــر
نام کاربری: H7091M
پیام: ۸,۹۹۴
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۸۸
از: تهران
طرفدار:
- پدری گاوی یامال
- مسی ریوالدو ، رونالدینهو، پویول ، ژاوی، اینیستا، آلوز
- استقلال
- اسپانیا و فرانسه
- سامان قدوس
- گواردیولا ، فرگوسن ، کلوپ
- فرهاد مجیدی
گروه:
- کاربران عضو
افتخارات
sms ويژه شهادت بانوي دوعالم خضرت زهرا (س) سري سوم



هرچه باشد من نمک پرورده ام / دل به عشق فاطمه خوش کرده ام

حج من بی فاطمه بی حاصل است / فاطمه حلال صدها مشکل است . . .

.

.

.

الا طلیعه ی کوثر سفر بس است بیا / غروب غربت مادر سفر بس است بیا

بیا که چشم به راهت نشسته خاک بقیع / به جان فاطمه دیگر سفر بس است بیا

.

.

.

فرزند آن بشکسته پهلو خواهد آمد / با رمز یاالله و یا هو خواهد آمد

والفجر یعنی شیعیان وقتی نمانده / با ذو الجناح و ذوالفقار، او خواهد آمد

.

.

.

پیغمبری که عمری غمخوار امتش بود / روی کبود زهرا (س) اجر نبوتش بود؟

.

.

.

هر سینه که دوستدار زهراست / آشفته و بی قرار زهراست

گنجینه ی هفت آسمان ها / در سینه ی خون نگار زهراست

از شرح کرامتش همین بس / عالم همه وامدار زهراست . . .

.

.

.
در حریم فاطمیّه مرغ دل پر می زند / ناله از مظلومی زهرای اطهر می زند . . .

.

.

.

سوز دل سیاهم دیگر اثر ندارد / بس که گناه کردم اشکم ثمر ندارد

ای کاش قبل مردن یار از سفر بیاید / او عزم انتقام زهرا مگر ندارد . . .

.

.

.
چ

را شب غم ما را سحر نمی آید / چرا ز یوسف زهرا خبر نمی آید

عزیز فاطمه! یکدم بیا به محفل ما / مگر به مجلس مادر، پسر نمی آید . . .

.

.

.

یا فاطمه (س) جان

یاریمان کن در انتظار روزی که فرزندت بیاید

و انتقام صورت نیلی ات را بگیرد، ثابت قدم بمانیم . . .

.

.

.

تو را از جان و دل باشم خریدار / بیا ای یوسف زهرا(س) به بازار

بیا و انتقام مادر خویش / بگیر از دشمن بد اختر خویش

از آنهایی که حقش غصب کردند / عدو را جای حیدر نصب کردند

خدایا دل نازنین زهرای اطهر را بواسطه ی ظهور فرزندش شاد بگردان . . .

.

.

.

عادت به روضه کرده دلم روضه خوان کجاست

صاحب عزای فاطمه، آن بی نشان کجاست

قربان اشک روز و شب چشم خسته ات

مولا فدای مادر پهلو شکســــته ات

التماس دعا





...
۲۲ فروردین ۱۳۹۰
پاسخ به: کوثــر
نام کاربری: H7091M
پیام: ۸,۹۹۴
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۸۸
از: تهران
طرفدار:
- پدری گاوی یامال
- مسی ریوالدو ، رونالدینهو، پویول ، ژاوی، اینیستا، آلوز
- استقلال
- اسپانیا و فرانسه
- سامان قدوس
- گواردیولا ، فرگوسن ، کلوپ
- فرهاد مجیدی
گروه:
- کاربران عضو
افتخارات
sms ويژه شهادت بانوي دوعالم خضرت زهرا (س) سري چهارم



دیدی زده بالای دری پرچم زهرا / بی اذن مشو وارد بزم غم زهرا

ایام، تعلق به گل یاس گرفته / افراشته بنگر همه جا پرچم زهرا . . .

.

.

.

آه را در دل نهان کردی چرا ؟ / ماه را در گل نهان کردی چرا ؟

یا علی جان تربت زهرا کجاست ؟ / یادگار غربت زهرا کجاست ؟

تا ز نورش دیده را روشن کنم / بر مزارش شعله ها بر تن کنم . . .

.

.

.

زهرا اگر نبود خدا مظهری نداشت / توحید انعکاس نمایانتری نداشت

جز در مقام عالی زهرا فنا شدن / ملک وجود فلسفه دیگری نداشت . . .

.

.

.

گیرم که خانه خانه ی وحی خدا نبود / آتش به بیت ام ابیها روا نبود

آن بانویی که حرمت قرآنی اش سزا ست / در کوچه اش تهاجم اعدا سزا نبود

حالا چه وقت مجلس شورای رهبر است / حیدر مگر خلیفه ی دین خدا نبود

.

.

.

دوای مردمان خسته، هیزم / کلیدِ خانه‌های بسته، هیزم

چگونه، تسلیت دادند او را / به جای دسته گل با دسته هیزم؟

شهادت گل یاس در کویر ناسپاس بر عاشقان با احساس تسلیت باد . . .

.

.

.

دانی که چرا سرشک محبوس علی است ؟ / یا آه چرا به سینه مانوس علی است ؟

یک مرد نبوده است بگوید نامرد / این زن که تو میزنی ناموس علی است

یا فاطمه اغیثینی

.

.

.

آب! بسوزد دلت

خاک! شود خاک عزا بر سرت

باد! پریشان شوی

چشم! الهی که بباری فقط

پیش نگاه شما ، مادر خورشید سوخت . . .

التماس دعا

.

.

.

الا طلیعه ی کوثر سفر بس است بیا / غروب غربت مادر سفر بس است بیا

بیا که چشم به راهت نشسته خاک بقیع / به جان فاطمه دیگر سفر بس است بیا

.

.

.


در حریم فاطمیّه مرغ دل پر می زند / ناله از مظلومی زهرای اطهر می زند

السلام علیک یا فاطمة الزهرا

.

.

.

جاهلان خیال بافتند / فرق شیعه را شکافتند

زخم شیعه را نمک زدند / قفل بر در فدک زدند

تاب دیدنت نداشتند / داغ بر دلت گذاشتند

تیر و قلب عاشق آه آه / سیلی و شقایق آه آه

.

.

.

حضرت فاطمه-س:

خداوند امر به معروف را برای اصلاح مردم قرار داد

شهادت زهرای ازهر، فاطمه ی اطهر تسلیت باد . . .

.

.

.

ای بتول پاک السلام / قلب چاک چاک السلام

حاصل جوانی علی / ماه ارغوانی علی

لحظه ای درنگ کن بمان / وقت ناتوانی علی

بی تو سر بلند می کنند / دشمنان جانی علی

بی تو سجده می کند به خاک / روح آسمانی علی . . .

.

.

.

یا علی خرابم از غمت / سوختم کبابم از غمت

زخم کهنه را نمک زدند / همسر تو را کتک زدند . . .

.

.

.

ای تو مهر آب فاطمه / اسوه ی حجاب فاطمه

یاس پرپر علی بمان / سایه ی سر علی بمان

قوت دل علی نرو / از مقابل علی نرو . . .

.

.

.

مرو مادر دلم طاقت نداره / دلم بعد از تو خیلی بی قراره

مگه بابام علی شب های بی تو / سرم رو روی زانوهاش بذاره . . .

.

.

.

منم زینب که بی دلدار مانده ست / به قلبم خون به چشمم خار مانده ست

نگاهم خیره می ماند همیشه / به آن خونی که بر دیوار مانده ست . . .





...
۲۲ فروردین ۱۳۹۰
پاسخ به: کوثــر
نام کاربری: Dark_Rider
پیام: ۸,۸۵۸
عضویت از: ۶ دی ۱۳۸۸
از: كنار دريا
طرفدار:
- کارلس پویول & لیو مسی
- کرایوف
- برزیل و اسپانیا
- :D
- پپ عزیز
- پروین
گروه:
- کاربران عضو



زندگانى حضرت زهرا سلام الله عليها

تاءليف : علامه محمدباقر مجلسى

مترجم و محقق : محمد روحانى على آبادى


نام : فاطمه .
كنيه هاى مشهور: ام الحسن ، ام الحسين ، ام ابيها، ام الائمه .
مشهورترين لقبها: زهرا، صديقه ، طاهره ، كبرى ، سيده ، بتول .
پدر: حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله پيامبر عظيم الشاءن اسلام .
مادر: خديجه عليهاالسلام بنت خويلد همسر فداكار پيامبر اسلام .
محل تولد. مكه .
سال تولد: سال دوم بعثت ، و به روايتى : سال پنجم .
روز ميلاد: بيستم جمادى الثانى .
نام همسر: على بن ابى طالب عليه السلام ، پسرعموى پيامبر اسلام .
زمان ازدواج : رجب يا ذى حجه سال دوم هجرت در مدينه .
مدت زندگانى با على عليه السلام : نه سال .
فرزندان : حسن عليه السلام ، حسين عليه السلام ، زينب كبرى ، ام كلثوم و يك فرزند سقط شده به نام محسن
شهادت : در سال يازدهم هجرى
محل دفن : پنهان است
تعداد احاديث و روايات باقيمانده درباره آن حضرت : حدود 2000 مورد.
تعداد سخنان باقيمانده از حضرت فاطمه : حدود 130 مورد.
تعداد اشعار باقيمانده از آن حضرت : حدود 29 قطعه .
تعداد خطبه هاى باقيمانده از آن حضرت : 2 خطبه .
ساير آثار علمى باقيمانده از آن حضرت : مصحف فاطمه عليهاالسلام كه به خط همسر گرامش على عليه السلام نوشته شده و در نزد فرزندان آن حضرت بوده و هم اكنون در دست حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف مى باشد





۲۲ فروردین ۱۳۹۰
پاسخ به: کوثــر
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام: ۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی
- ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور
- جوزپ گواردیولا
گروه:
- كاربران بلاک شده
القاب حضرت زهرا (س) که در روایات و کلمات دانشمندان وشعر جمع آوری شده است:

1.سیّدة : بانو

2.انسیّةحوراء : انسان بهشتی

3.نوریّة : موجودی از حقیقت نوری

4.حانیّة : دلسوز فرزندان

5.عُذراء : دوشیزه

6.کریمة : بزرگوار

7.رحیمة : با محبت ومهربان

8.شهیدة : شهید شده

9.عفیفة : پاکدامن

10.قانعة : کم توقع

11.رشیدة : کامل

12.شریفة : شرافتمند

13.حبیبة : دوست وبا محبت

14.محرّمة : گرامی و مورد احترام

15.صابرة : پایدار

16.سلیمة : سالم، اهل سازش، بی عیب ونقص

17.مکرمة : بزگوار وگرامی

18.صفیّة : برگزیده

19.عالمة : دانشمند

20.علیمة : دانا

21.معصومة : نگهداشته شده،بی گناه

22.مغضوبة : ربوده شده،کسی که حقش غصب شده

23.مظلومة : ستمدیده

24.میمونة : خوش یمن وبابرکت

25.منصورة : یاری شده ، خداوند او را یاری کرده است

26.محتشمة : با حشمت و احترام

27.جمیلة : زیبا

28.جلیلة : بزرگ

29.معظّمة : احترام گذاشته شده ، گرامی

30.حاملة البلوی بغیر شکوی : بلا کش نستوه بی شکوه و شکایت

31.حلیفة العبادة و التقوی : قسم خورده ی پرستش و پرهیزکاری

32.حبیبة الله : محبوب خدا

33.بنت الصّفوة : دخترِ برگزیده

34.رکن الهدی : پایه ی هدایت

35.آیة النّبوّة : نشان نبوّت

36.شفیعة العصاة : شفاعت کننده ی گناهکاران

37.اُمّ الخیرة : مادر نیکوکاران

38.تفّاحة الجنّة : سیب بهشتی

39.مطهرة : پاکیزه شدن

40.سیدةالنساء : بزرگبانویزنان

41.بنت المصطفی : دختر حضرت مصطفی(ص)

42.صفوة الرّبّها : برگزیده ی پروردگار

43.موطن الهدی : جایگاه هدایت

44.قرّة العین المصطفی : نور چشم پیامبر اکرم(ص)

45.بضعة المصطفی : پاره ی تن پیامبر(ص)

46.مهجة المصطفی : خون زندگی قلب مصطفی(ص) ، آخرین قطرات خون در قلب که موجب ادامه ی حیات است

47:بقیّة المصطفی : بازمانده ی حضرت رسول(ص)

48.حکیمة : با حکمت و دارای فهم و ادراک حکیمانه

49.فهیمة : با فهم

50.عقیلة : خردمند

51.محزونة : غمگین

52.مکروبة : دل شکسته

53.علیلة : بیمار و مریض

54.عابدة : پرستنده

55.زاهدة : پارسا

56.قوّامة : شب زنده دار

57.باکیة : گریه کننده

58.بقیّة النّبوّة : باز مانده ی پیامبری

59.صوّامة : بسیار روزه گیر

60.عطوفة : با عاطفه و محبّت

61.رئوفة : دلسوز و مهربان

62.حنّانة : غمخوار و با محبّت

63.بِرّة : نیکوکار

64.شفیقة : دلسوز و مهربان

65.إنانة : دردمند

66.والدة الصّبتین : مادر دو نواده ی پیامبر

67.دوحة النّبی : شاخسار پیامبر

68.نور سماوی : نور آسمانی

69.زوجة الوصیّ : همسر جانشین پیامبر

70.بدر تمام‌ : ماه شب چهارده

71.غرّة غراء : سپید رویِ نورانی

72.درّة بیضاء : گوهر تابناک

73.روح أبیها : روان پدر بزرگوارش حضرت رسول(ص)

74.واسطة قلّادة الوجود : حلقه ی اتصال زنجیر هستی

75.درّة البحر الشّرف و الجود : در دریای شرافت و سخاوت

76.ولیّة الله : دوست خدا و کسی که خدا او را ولی قرار داده

77.سرّ الله : راز نهانی خدا

78.امینة الوحی : امین وحی الهی

79.عین الله : دیده ی خدایی

80.مکینة فی عالم السّماء : دارنده ی جایگاه در عالم آسمان

81.جمال الآباء : موجب زیبایی پدران

82.شرف الأبناء : افتخار برای فرزندان

83.درّة البحر العلم و الکمال : درّ دریای دانش و کمال

84.جوهرة العزّ و الجلال : گوهر تابناک عزّت و بزرگوار

86.مجموعة الماصر العلّیّة : گرد آورنده ی یادگارهای برین

87.مشکوة نور الله : چراغدان نور الهی

88.زجاجة : شیشه وچرغدان نور الهی

89.کعبة الآمال لأهل الحاجة : کعبه آرزوهای نیازمندان

90.لیلة القدر : شب قدر:مقصود از "لیلةالقدر" در قرآن فاطمه(س)است

91.لیلة مبارکة : شب با برکت

92.ابنة من صلّت به الملائکة : دختر آن کس که فرشتگان به او اقتدا کرده و نماز خواندند

93.قرار قلب امّها المعظّمة : آسایش بخش دل مادر بزگوارش

94.عالیة المحلّ : بلند جایگاه

95. سرّ العظمة : راز بزگی وبزگواری

96.مسکورة الظلع : پهلو شکسته

97.رضیض الصّدر : سینه شکسته

98.مغضوبة الحق : کسی که حقش غصب شده است

99.خفی القبر : کسی که قبرش پنهان است

100.مجهولة القدر : قدر ناشناخته

101.ممتحنة : آزمایش شده

102.المظلوم زوجها : کسی که هسرش ستم دیده است

103.المقتول ولدها : فرزند کشته شده

104کوثر : صاحب خیر فراوان ، صاحب فرزندان بسیار



برگرفته شده از کتاب:

360 داستان از فضایل،مصایب و کرامات فاطمه ی زهرا(س)

نوشته ی عباس عزیزی







۲۲ فروردین ۱۳۹۰
پاسخ به: کوثــر
نام کاربری: Dark_Rider
پیام: ۸,۸۵۸
عضویت از: ۶ دی ۱۳۸۸
از: كنار دريا
طرفدار:
- کارلس پویول & لیو مسی
- کرایوف
- برزیل و اسپانیا
- :D
- پپ عزیز
- پروین
گروه:
- کاربران عضو
باسمه تعالی


زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار می‌باشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد می‌باشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: "فاطمه سرور زنان جهانیان است". اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثال‌زدنی می‌باشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیده‌ی زنان عصر خویش بوده است. ولی علو مقام حضرت زهرا (علیها السلام) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمی‌باشد و در تمامی اعصار جریان دارد. لذا است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر می‌نمایند. اما نکته‌ای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت می‌شود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار می‌باشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن می‌تواند به عالیترین رتبه‌های روحانی نائل گردد. از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمی‌یابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله می‌توان به آیه‌ی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و... اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است. این آیات با تکیه بر توفیق الهی، در مقالات دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ما در این قسمت به طور مختصر و با رعایت اختصار، به مطالعه شخصیت و زندگانی آن بزرگوار خواهیم پرداخت.


نام، القاب، کنیه‌ها
نام مبارک آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه، مرضیه، نیز ذکر شده است.

فاطمه، در لغت به معنی بریده شده و جدا شده می‌باشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی، آنست که: پیروان فاطمه (علیها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند.

زهرا به معنای درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که:چون دخت پیامبر در محرابش می‌ایستاد (مشغول عبادت می‌شد)، نورش برای اهل آسمان می‌درخشید؛ همانطور که نور ستارگان برای اهل زمین می‌درخشد."
صدّیقه به معنی کسی است که به جز راستی چیزی از او صادر نمی شود. طاهره به معنای پاک و پاکیزه، مبارکه به معنای با خیر و برکت، بتول به معنای بریده و دور از ناپاکی، راضیه به معنای راضی به قضا و قدر الهی و مرضیه یعنی مورد رضایت الهی.(1)

کنیه‌های فاطمه (علیها السلام) نیز عبارتند از ام الحسین، ام الحسن، ام الائمه، ام ابیها و...

ام ابیها به معنای مادر پدر می‌باشد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را با این وصف می‌ستود؛ این امر حکایت از آن دارد که فاطمه (علیها السلام) بسان مادری برای رسول خدا بوده است. تاریخ نیز گواه خوبی بر این معناست؛ چه هنگامی که فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمی‌نمود، چه در جنگها که فاطمه بر جراحات پدر مرهم می‌گذاشت و چه در تمامی مواقف دیگر حیات رسول خدا.



ولادت

فاطمه (علیها السلام) در سال پنجم پس از بعثت(2) و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت: "شهادت می‌دهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان می‌باشند." اکثر مفسران شیعی و عده‌ای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه (علیها السلام) تطبیق نموده‌اند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نموده‌اند. شایان ذکر است که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی براین مدعاست که در آن خداوند به پیامبر خطاب می‌کند و می‌فرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.



مکارم اخلاق

سراسر زندگانی صدیقه طاهره (علیها السلام)، مملو از مکارم اخلاق و رفتارهای نمونه و انسانی است. ما در این مجال جهت رعایت اختصار تنها به سه مورد اشاره می‌نماییم. اما دوباره تأکید می‌کنیم که این موارد، تنها بخش کوچکی از مکارم اخلاقی آن حضرت است.

1- از جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منقول است که: مردی از اعراب مهاجر که فردی فقیر مستمند بود، پس از نماز عصر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طلب کمک و مساعدت نمود. حضرت فرمود که من چیزی ندارم. سپس او را به خانه فاطمه (سلام الله علیها) که در کنار مسجد و در نزدیکی خانه رسول خدا قرار داشت، راهنمایی نمودند. آن شخص به همراه بلال (صحابی و مؤذن رسول خدا) به در خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) آمد و بر اهل بیت رسول خدا سلام گفت و سپس عرض حال نمود. حضرت فاطمه (علیها السلام) با وجود اینکه سه روز بود خود و پدر و همسرش در نهایت گرسنگی به سر می‌بردند، چون از حال فقیر آگاه شد، گردن‌بندی را که فرزند حمزه، دختر عموی حضرت به ایشان هدیه داده بود و در نزد آن بزرگوار یادگاری ارزشمند محسوب می‌شد، از گردن باز نمود و به اعرابی فرمود: این را بگیر و بفروش؛ امید است که خداوند بهتر از آن را نصیب تو نماید. اعرابی گردن‌بند را گرفت و به نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشت و شرح حال را گفت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از شنیدن ماجرا، متأثر گشت و اشک از چشمان مبارکش فرو ریخت و به حال اعرابی دعا فرمود. عمار یاسر (از اصحاب پیامبر) برخاست و اجازه گرفت و در برابر اعطای غذا، لباس، مرکب و هزینه سفر به اعرابی، آن گردن‌بند را از او خریداری نمود. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از اعرابی پرسید: آیا راضی شدی؟ او در مقابل، اظهار شرمندگی و تشکر نمود. عمار گردن‌بند را در پارچه ای یمانی پیچیده و آنرا معطر نمود و به همراه غلامش به پیامبر هدیه داد. غلام به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و جریان را باز گفت. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) غلام و گردن‌بند را به فاطمه (علیها السلام) بخشید. غلام به خانه‌ی صدیقه اطهر آمد. زهرا (علیها السلام)، گردن‌بند را گرفت و غلام را در راه خدا آزاد نمود.

گویند غلام در این هنگام تبسم نمود. هنگامی که علت را جویا شدند، گفت: چه گردن‌بند با برکتی بود، گرسنه‌ای را سیر کرد و برهنه‌ای را پوشانید، پیاده‌ای را صاحب مرکب و فقیری را بی‌نیاز کرد و غلامی را آزاد نمود و سرانجام به نزد صاحب خویش بازگشت.

2- رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب زفاف پیراهن نویی را برای دختر خویش تهیه نمود. فاطمه (علیها السلام) پیراهن وصله‌داری نیز داشت. سائلی بر در خانه حاضر شد و گفت: من از خاندان نبوت پیراهن کهنه می‌خواهم. حضرت زهرا (علیها السلام) خواست پیراهن وصله‌دار را مطابق خواست سائل به او بدهد که به یاد آیه شریفه "هرگز به نیکی دست نمی‌یابید مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق نمایید"، افتاد. در این هنگام فاطمه (علیها السلام) پیراهن نو را در راه خدا انفاق نمود.

3- امام حسن مجتبی در ضمن بیانی، عبادت فاطمه (علیها السلام)، توجه او به مردم و مقدم داشتن آنان بر خویشتن، در عالیترین ساعات راز و نیاز با پروردگار را این گونه توصیف می‌نمایند: "مادرم فاطمه را دیدم که در شب جمعه‌ای در محراب عبادت خویش ایستاده بود و تا صبحگاهان، پیوسته به رکوع و سجود می‌پرداخت. و شنیدم که بر مردان و زنان مؤمن دعا می‌کرد، آنان را نام می‌برد و بسیار برایشان دعا می‌نمود اما برای خویشتن هیچ دعایی نکرد. پس به او گفتم: ای مادر، چرا برای خویش همانگونه که برای غیر، دعا می‌نمودی، دعا نکردی؟ فاطمه (علیها السلام) گفت: پسرم ! اول همسایه و سپس خانه."



ازدواج و فرزندان آن حضرت

صدیقه کبری خواستگاران فراوانی داشت. نقل است که عده‌ای از نامداران صحابه از او خواستگاری کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها فرمود که اختیار فاطمه در دست خداست. بنا بر آنچه که انس بن مالک نقل نموده است، عده‌ای دیگر از میان نامداران مهاجرین، برای خواستگاری فاطمه (علیها السلام) به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتند و گفتند حاضریم برای این وصلت، مهر سنگینی را تقبل نماییم. رسول خدا همچنان مسأله را به نظر خداوند موکول می‌نمود تا سرانجام جبرئیل بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و گفت: "ای محمد! خدا بر تو سلام می‌رساند و می‌فرماید فاطمه را به عقد علی درآور، خداوند علی را برای فاطمه و فاطمه را برای علی پسندیده است." امام علی (علیه السلام) نیز از خواستگاران فاطمه (علیها السلام) بود و حضرت رسول بنا بر آنچه که ذکر گردید، به امر الهی با این وصلت موافقت نمود. در روایات متعددی نقل گشته است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر علی نبود، فاطمه همتایی نداشت. بدین ترتیب بود که مقدمات زفاف فراهم شد. حضرت فاطمه (علیها السلام) با مهری اندک (بر خلاف رسوم جاهلی که مهر بزرگان بسیار بود) به خانه امام علی (علیه السلام) قدم گذارد.(3) ثمره این ازدواج مبارک، 5 فرزند به نامهای حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن (که در جریان وقایع پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سقط شد)، بود. امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) از امامان 12 گانه می‌باشند که در دامان چنین مادری تربیت یافته‌اند و 9 امام دیگر (به غیر از امام علی (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام)) از ذریه امام حسین (علیه السلام) می‌باشند و بدین ترتیب و از طریق فاطمه (علیها السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) منتسب می‌گردند و از ذریه ایشان به شمار می‌روند.(4) و به خاطر منسوب بودن ائمه طاهرین (به غیر از امیر مؤمنان (علیه السلام)) به آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) را "ام الائمه" (مادر امامان) گویند.

زینب (سلام الله علیها) که بزرگترین دختر فاطمه (علیها السلام) به شمار می‌آید، بانویی عابد و پاکدامن و عالم بود. او پس از واقعه عاشورا، و در امتداد حرکت امام حسین (علیه السلام)، آن چنان قیام حسینی را نیکو تبیین نمود، که پایه‌های حکومت فاسق اموی به لرزه افتاد و صدای اعتراض مردم نسبت به ظلم و جور یزید بارها و بارها بلند شد. تا جایی که حرکتهای گسترده‌ای بر ضد ظلم و ستم او سازمان گرفت. آنچه از جای جای تاریخ درباره عبادت زینب کبری (علیها السلام) بدست می‌آید، آنست که حتی در سخت‌ترین شرایط و طاقت‌فرساترین لحظات نیز راز و نیاز خویش با پروردگار خود را ترک ننمود و این عبادت و راز و نیاز او نیز ریشه در شناخت و معرفت او نسبت به ذات مقدس ربوبی داشت.

ام کلثوم نیز که در دامان چنین مادری پرورش یافته بود، بانویی جلیل القدر و خردمند و سخنور بود که او نیز پس از عاشورا به همراه زینب (سلام الله علیها) حضور داشت و نقشی عمده در آگاهی دادن به مردم ایفا نمود.



فاطمه (علیها السلام) در خانه

فاطمه (علیها السلام) با آن همه فضیلت، همسری نیکو برای امیر مؤمنان بود. تا جایی که روایت شده هنگامی که علی (علیه السلام) به فاطمه (علیها السلام) می‌نگریست، غم و اندوهش زدوده می‌شد. فاطمه (علیها السلام) هیچگاه حتی اموری را که می‌پنداشت امام علی (علیه السلام) قادر به تدارک آنها نیست، از او طلب نمی نمود. اگر بخواهیم هر چه بهتر رابطه زناشویی آن دو نور آسمان فضیلت را بررسی نماییم، نیکوست از امام علی (علیه السلام) بشنویم؛ چه آن هنگام که در ذیل خطبه‌ای به فاطمه (علیها السلام) با عنوان بهترین بانوی جهانیان مباهات می‌نماید و او را از افتخارات خویش بر می‌شمرد و یا آن هنگام که می‌فرماید: "بخدا سوگند که او را به خشم در نیاوردم و تا هنگامی که زنده بود، او را وادار به کاری که خوشش نیاید ننمودم؛ او نیز مرا به خشم نیاورد و نافرمانی هم ننمود."



مقام حضرت زهرا (علیها السلام) و جایگاه علمی ایشان

فاطمه زهرا (علیها السلام) در نزد شیعیان اگر چه امام نیست، اما مقام و منزلت او در نزد خداوند و در بین مسلمانان به خصوص شیعیان، نه تنها کمتر از سایر ائمه نیست، بلکه آن حضرت همتای امیر المؤمنین و دارای منزلتی عظیم‌تر از سایر ائمه طاهرین (علیهم السلام) می‌باشد.

اگر بخواهیم مقام علمی فاطمه (علیها السلام) را درک کنیم و به گوشه‌ای از آن پی ببریم، شایسته است به گفتار او در خطبه فدکیه بنگریم؛ چه آنجا که استوارترین جملات را در توحید ذات اقدس ربوبی بر زبان جاری می‌کند، یا آن هنگام که معرفت و بینش خود را نسبت به رسول اکرم آشکار می‌سازد و یا در مجالی که در آن خطبه، امامت را شرح مختصری می‌دهد. جای جای این خطبه و احتجاجات این بانوی بزرگوار به قرآن کریم و بیان علت تشریع احکام، خود سندی محکم بر اقیانوس بی‌کران علم اوست که متصل به مجرای وحی است (قسمتی از این خطبه در فراز آخر مقاله خواهد آمد). از دیگر شواهدی که به آن وسیله می‌توان گوشه‌ای از علو مقام فاطمه (علیها السلام) را درک نمود، مراجعه زنان و یا حتی مردان مدینه در مسائل دینی و اعتقادی به آن بزرگوار می‌باشد که در فرازهای گوناگون تاریخ نقل شده است. همچنین استدلالهای عمیق فقهی فاطمه (علیها السلام) در جریان فدک (که مقداری از آن در ادامه ذکر خواهد گردید)، به روشنی بر احاطه فاطمه (علیها السلام) بر سراسر قرآن کریم و شرایع اسلامی دلالت می‌نماید.



مقام عصمت

در بیان عصمت فاطمه (علیها السلام) و مصونیت او نه تنها از گناه و لغزش بلکه از سهو و خطا، استدلال به آیه تطهیر ما را بی‌نیاز می‌کند. ما در این قسمت جهت جلوگیری از طولانی شدن بحث، تنها اشاره می‌نماییم که عصمت فاطمه (علیها السلام) از لحاظ کیفیت و ادله اثبات همانند عصمت سایر ائمه و پیامبر است که در قسمت مربوطه در سایت بحث خواهد شد.



بیان عظمت فاطمه از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)


رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، بارها و بارها فاطمه (علیها السلام) را ستود و از او تجلیل نمود. در مواقع بسیاری می‌فرمود: "پدرش به فدایش باد" و گاه خم می‌شد و دست او را می‌بوسید. به هنگام سفر از آخرین کسی که خداحافظی می‌نمود، فاطمه (علیها السلام) بود و به هنگام بازگشت به اولین محلی که وارد می‌شد، خانه او بود.

عامه محدثین و مسلمانان از هر مذهب و با هر عقیده‌ای، این کلام را نقل نموده‌اند که حضرت رسول می‌فرمود: "فاطمه پاره تن من است هر کس او را بیازارد مرا آزرده است." از طرفی دیگر، قرآن کریم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از هر سخنی که منشأ آن هوای نفسانی باشد، بدور دانسته و صراحتاً بیان می‌دارد که هر چه پیامبر می‌فرماید، سخن وحی است. پس می‌توان دریافت که این همه تجلیل و ستایش از فاطمه (علیها السلام)، علتی ماورای روابط عاطفی مابین پدر و فرزند دارد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز خود به این مطلب اشاره می‌فرمود. گاه در جواب خرده‌گیران، لب به سخن می‌گشود که خداوند مرا به این کار امر نموده و یا می‌فرمود: "من بوی بهشت را از او استشمام می‌کنم."

اما اگر از زوایای دیگر به بحث بنگریم و حدیث نبوی را در کنار آیات شریفه قرآن کریم قرار دهیم، مشاهده می‌نماییم قرآن کریم عقوبت کسانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را اذیت نمایند، عذابی دردناک ذکر می‌کند. و یا می‌فرماید کسانی که خدا و رسول را اذیت نمایند، خدا آنان را در دنیا از رحمت خویش دور می‌دارد و برای آنان عذابی خوار کننده آماده می‌نماید. پس به نیکی مشخص می‌شود که رضا و خشنودی فاطمه (علیها السلام)، رضا و خشنودی خداوند است و غضب او نیز باعث غضب خداست. به بیانی دقیق‌تر، او مظهر رضا و غضب الهی است. چرا که نمی‌توان فرض نمود، شخصی عملی را انجام دهد و بدان وسیله فاطمه (علیها السلام) را بیازارد و موجب آزردگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گردد و بدین سبب مستوجب عقوبت الهی شود، اما خداوند از آن شخص راضی و به عمل او خشنود باشد و در عین رضایت، او را مورد عقوبتی سنگین قرار دهد.

نکته‌ای دیگر که از قرار دادن این حدیث در کنار آیات قرآن کریم بدست می‌آید، آنست که رضای فاطمه (علیها السلام)، تنها در مسیر حق بدست می‌آید و غضب او فقط در انحراف از حق و عدول از اوامر الهی حاصل می‌شود و در این امر حتی ذره‌ای تمایلات نفسانی و یا انگیزه‌های احساسی مؤثر نیست. چرا که از مقام عدل الهی، بدور است شخصی را به خاطر غضب دیگری که برخواسته از تمایل نفسانی و یا عوامل احساسی مؤثر بر اراده اوست، عقوبت نماید.



فاطمه (علیها السلام) پس از پیامبر

با وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، فاطمه (علیها السلام) غرق در سوگ و ماتم شد. از یک طرف نه تنها پدر او بلکه آخرین فرستاده خداوند و ممتازترین مخلوق او، از میان بندگان به سوی خداوند، بار سفر بسته بود. هم او که در وجود خویش برترین مکارم اخلاقی را جمع نموده و با وصف صاحب خلق عظیم، توسط خداوند ستوده شده بود. هم او که با وفاتش باب وحی تشریعی بسته شد؛ از طرفی دیگر حق وصی او غصب گشته بود. و بدین ترتیب دین از مجرای صحیح خود، در حال انحراف بود. فاطمه (علیها السلام) هیچگاه غم و اندوه خویش را در این زمینه کتمان نمی‌نمود. گاه بر مزار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حاضر می‌شد و به سوگواری می‌پرداخت و گاه تربت شهیدان احد و مزار حمزه عموی پیامبر را برمی‌گزید و درد دل خویش را در آنجا بازگو می‌نمود. حتی آن هنگام که زنان مدینه علت غم و اندوه او را جویا شدند، در جواب آنان صراحتاً اعلام نمود که محزون فقدان رسول خدا و مغموم غصب حق وصی اوست.

هنوز چیزی از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نگذشته بود که سفارش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ابلاغ فرمان الهی توسط ایشان در روز غدیر، مبنی بر نصب امام علی (علیه السلام) به عنوان حاکم و ولی مسلمین پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، توسط عده ای نادیده گرفته شد و آنان در محلی به نام سقیفه جمع گشتند و از میان خود فردی را به عنوان حاکم برگزیدند و شروع به جمع‌آوری بیعت از سایرین برای او نمودند. به همین منظور بود که عده‌ای از مسلمانان به نشانه اعتراض به غصب حکومت و نادیده گرفتن فرمان الهی در نصب امام علی (علیه السلام) به عنوان ولی و حاکم اسلامی پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه فاطمه (علیها السلام) جمع گشتند. هنگامی که ابوبکر - منتخب سقیفه - که تنها توسط حاضرین در سقیفه انتخاب شده بود، از اجتماع آنان و عدم بیعت با وی مطلع شد؛ عمر را روانه خانه فاطمه (علیها السلام) نمود تا امام علی (علیه السلام) و سایرین را به زور برای بیعت در مسجد حاضر نماید. عمر نیز با عده‌ای به همراه پاره آتش، روانه خانه فاطمه (علیها السلام) شد. هنگامی که بر در خانه حاضر شد، فاطمه (علیها السلام) به پشت در آمد و علت حضور آنان را جویا شد. عمر علت را حاضر نمودن امام علی (علیه السلام) و دیگران در مسجد برای بیعت با ابوبکر عنوان نمود. فاطمه (علیها السلام) آنان را از این امر منع نمود و آنان را مورد توبیخ قرار داد. در نتیجه عده‌ای از همراهیان او متفرق گشتند. اما در این هنگام او که از عدم خروج معترضین آگاهی یافت، تهدید نمود در صورتی که امام علی (علیه السلام) و سایرین برای بیعت از خانه خارج نشوند، خانه را با اهلش به آتش خواهد کشید. و این در حالی بود که می‌دانست حضرت فاطمه (علیها السلام) در خانه حضور دارد. در این موقع عده‌ای از معترضین از خانه خارج شدند که مورد برخورد شدید عمر قرار گرفتند و شمشیر برخی از آنان نیز توسط او شکسته شد. اما همچنان امیر مومنان، فاطمه و کودکان آنان در خانه حضور داشتند. بدین ترتیب عمر دستور داد تا هیزم حاضر کنند و به وسیله هیزمهاي گردآوری شده و پاره آتشی که با خود همراه داشت، درب خانه را به آتش کشیدند و به زور وارد خانه شدند و به همراه عده‌ای از همراهانش خانه را مورد تفتیش قرار داده و امام علی را به زور و با اکراه به سمت مسجد کشان کشان بردند. در حین این عمل، فاطمه (علیها السلام) بسیار صدمه دید و لطمات فراوانی را تحمل نمود اما باز از پا ننشست و بنا بر احساس وظیفه و تکلیف الهی خویش در دفاع از ولی زمان و امام خود به مسجد آمد. عمر و ابوبکر و همراهان آنان را در مسجد رسول خدا مورد خطاب قرار داد و آنان را از غضب الهی و نزول عذاب بر حذر داشت. اما آنان اعمال خویش را ادامه دادند.



فاطمه (علیها السلام) و فدک

از دیگر ستمهایی که پس از ارتحال پیامبر در حق فاطمه (علیها السلام) روا داشته شد، مسأله فدک بود. فدک قریه‌ای است که تا مدینه حدود 165 کیلومتر فاصله دارد و دارای چشمه جوشان و نخلهای فراوان خرماست و خطه‌ای حاصلخیز می‌باشد. این قریه متعلق به یهودیان بود و آن را بدون هیچ جنگی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بخشیدند؛ لذا مشمول اصطلاح انفال می‌گردد و بر طبق صریح قرآن، تنها اختصاص به خداوند و پیامبر اسلام دارد. پس از این جریان و با نزول آیه «و ات ذا القربی حقه»، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر طبق دستور الهی آن را به فاطمه (علیها السلام) بخشید. فاطمه (علیها السلام) و امیر مومنان (علیه السلام) در فدک عاملانی داشتند که در آبادانی آن می‌کوشیدند و پس از برداشت محصول، درآمد آن را برای فاطمه (علیها السلام) می‌فرستادند. فاطمه (علیها السلام) نیز ابتدا حقوق عاملان خویش را می‌پرداخت و سپس مابقی را در میان فقرا تقسیم می‌نمود؛ و این در حالی بود که وضع معیشت آن حضرت و امام علی (علیه السلام) در ساده‌ترین وضع به سر می‌برد. گاه آنان قوت روز خویش را هم در راه خدا انفاق می‌نمودند و در نتیجه گرسنه سر به بالین می‌نهادند. اما در عین حال فقرا را بر خویش مقدم می‌داشتند و در این عمل خویش، تنها خدا را منظور نظر قرار می‌دادند. (چنانچه در آیات آغازین سوره دهر آمده است). پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، ابابکر با منتسب نمودن حدیثی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با این مضمون که ما انبیا از خویش ارثی باقی نمی‌گذاریم، ادعا نمود آنچه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باقی مانده، متعلق به تمامی مسلمین است.

فاطمه در مقام دفاع از حق مسلم خویش دو گونه عمل نمود. ابتدا افرادی را به عنوان شاهد معرفی نمود که گواهی دهند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان حیات خویش فدک را به او بخشیده است و در نتیجه فدک چیزی نبوده که به صورت ارث به او رسیده باشد. در مرحله بعد حضرت خطبه‌ای را در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایراد نمود که همانگونه که قبلاً نیز ذکر شد، حاوی مطالب عمیق در توحید و رسالت و امامت است. در این خطبه که در نهایت فصاحت و بلاغت ایراد گردیده است، بطلان ادعای ابابکر را ثابت نمود. فاطمه به ابوبکر خطاب نمود که چگونه خلاف کتاب خدا سخن می‌گویی؟! سپس حضرت به شواهدی از آیات قرآن اشاره نمود که در آنها سلیمان، وارث داود ذکر گردیده و یا زکریا از خداوند تقاضای فرزندی را می‌نماید که وارث او و وارث آل یعقوب باشد. از استدلال فاطمه (علیها السلام) به نیکی اثبات می‌گردد بر فرض که فدک در زمان حیات پیامبر به فاطمه (علیها السلام) بخشیده نشده باشد، پس از پیامبر به او به ارث می‌رسد و در این صورت باز هم مالک آن فاطمه است و ادعای اینکه پیامبران از خویش ارث باقی نمی‌گذارند، ادعایی است خلاف حقیقت، و نسبت دادن این کلام به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) امری است دروغ؛ چرا که محال است آن حضرت بر خلاف کلام الهی سخن بگوید و خداوند نیز بارها در قرآن کریم این امر را تایید نموده و بر آن تاکید کرده است. اما با تمام این وجود، همچنان غصب فدک ادامه یافت و به مالک حقیقی‌اش بازگردانده نشد.

باید توجه داشت صحت ادعای فاطمه (علیها السلام) چنان واضح و روشن بود و استدلالهای او آنچنان متین و استوار بیان گردید که دیگر برای کسی جای شک باقی نمی‌ماند و بسیاری از منکرین در درون خود به وضوح آن را پذیرفته بودند. دلیل این معنا، آنست که عمر خلیفه دوم هنگامی که فتوحات اسلامی گسترش یافت و نیاز دستگاه خلافت به در آمد حاصل از آن بر طرف گردید، فدک را به امیر مؤمنان (علیه السلام) و اولاد فاطمه (علیها السلام) باز گرداند. اما بار دیگر در زمان عثمان فدک غصب گردید.



بیماری فاطمه (علیها السلام) و عیادت از او

سرانجام فاطمه بر اثر شدت ضربات و لطماتی که به او بر اثر هجوم به خانه‌اش و وقایع پس از آن وارد گشته بود، بیمار گشت و در بستر بیماری افتاد. گاه به زحمت از بستر برمی‌خاست و کارهای خانه را انجام می‌داد و گاه به سختی و با همراهی اطفال کوچکش، خود را کنار تربت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رساند و یا کنار مزار حمزه عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر شهدای احد حاضر می‌گشت و غم و اندوه خود را بازگو می‌نمود.

در همین ایام بود که روزی زنان مهاجر و انصار که از بیماری او آگاهی یافته بودند، جهت عیادت به دیدارش آمدند. فاطمه (علیها السلام) در این دیدار بار دیگر اعتراض و نارضایتی خویش را از اقدام گروهی که خلافت را به ناحق از آن خویش نموده بودند، اعلام نمود و از آنان و عده‌ای که در مقابل آن سکوت نموده بودند، به علت عدم انجام وظیفه الهی و نادیده گرفتن فرمان نبوی درباره وصایت امام علی (علیه السلام) انتقاد کرد و نسبت به عواقب این اقدام و خروج اسلام از مجرای صحیح خود به آنان هشدار داد. همچنین برکاتی را که در اثر عمل به تکلیف الهی و اطاعت از جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب خداوند بر آنان نائل خواهد شد، خاطر نشان نمود.

در چنین روزهایی بود که ابابکر و عمر به عیادت حضرت آمدند. هر چند در ابتدا فاطمه (علیها السلام) از آنان رویگردان بود و به آنان اذن عیادت نمی‌داد، اما سرانجام آنان بر بستر فاطمه (علیها السلام) حاضر گشتند. فاطمه (علیها السلام) در این هنگام، این کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که فرموده بود: "هر کس فاطمه را به غصب در آورد من را آزرده و هر که او را راضی نماید مرا راضی نموده"، به آنان یادآوری نمود. ابابکر و عمر نیز صدق این کلام و انتساب آن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تأیید نمودند. سرانجام فاطمه (علیها السلام)، خدا و ملائکه را شاهد گرفت فرمود: "شما من را به غضب آوردید و هرگز من را راضی ننمودید؛ در نزد پیامبر، شکایت شما دو نفر را خواهم نمود."



وصیت

در ایام بیماری، فاطمه (علیها السلام) روزی امام علی (علیه السلام) را فراخواند و آن حضرت را وصی خویش قرار داد و به آن حضرت وصیت نمود که پس از وفاتش، فاطمه (علیها السلام) را شبانه غسل دهد و شبانه کفن نماید و شبانه دفن کند و احدی از کسانی که در حق او ستم روا داشته‌اند، در مراسم تدفین و نماز خواندن بر جنازه او حاضر نباشند.



شهادت

سرانجام روز سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری فرا رسید. فاطمه (علیها السلام) آب طلب نموده و بوسیله آن بدن مطهر خویش را شستشو داد و غسل نمود. سپس جامه‌ای نو پوشید و در بستر خوابید و پارچه‌ای سفید به روی خود کشید؛ چیزی نگذشت که دخت پیامبر، بر اثر حوادث ناشی از هجوم به خانه ایشان، دنیا را ترک نموده و به شهادت رسید؛ در حالیکه از عمر مبارکش بنا بر مشهور، 18 سال بیشتر نمی‌گذشت و بنا بر مشهور تنها 95 روز پس از رسول خدا در این دنیا زندگی نمود.

فاطمه (علیها السلام) در حالی از این دنیا سفر نمود که بنا بر گفته معتبرترین کتب در نزد اهل تسنن و همچنین برترین کتب شیعیان، از ابابکر و عمر خشمگین بود و در اواخر عمر هرگز با آنان سخن نگفت؛ و طبیعی است که دیگر حتی تأسف ابی‌بکر در هنگام مرگ از تعرض به خانه فاطمه (علیها السلام) سودی نخواهد بخشید.



تغسیل و تدفین

مردم مدینه پس از آگاهی از شهادت فاطمه (علیها السلام)، در اطراف خانه آن بزرگوار جمع گشتند و منتظر تشییع و تدفین فاطمه (علیها السلام) بودند؛ اما اعلام شد که تدفین فاطمه (علیها السلام) به تأخیر افتاده است. لذا مردم پراکنده شدند. هنگامی که شب فرا رسید و چشمان مردم به خواب رفت، امام علی (علیه السلام) بنا بر وصیت فاطمه (علیها السلام) و بدور از حضور افراد، به غسل بدن مطهر و رنج دیده همسر خویش پرداخت و سپس او را کفن نمود. هنگامی که از غسل دادن او فارغ شد، به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) (در حالی که در زمان شهادت مادر هر دو کودک بودند.) امر فرمود: تا عده‌ای از صحابه راستین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را که البته مورد رضایت فاطمه (علیها السلام) بودند، خبر نمایند تا در مراسم تدفین آن بزرگوار شرکت کنند. (و اینان از 7 نفر تجاوز نمی‌کرده‌اند). پس از حضور آنان، امیر مؤمنان بر فاطمه (علیها السلام) نماز گزارد و سپس در میان حزن و اندوه کودکان خردسالش که مخفیانه در فراق مادر جوان خویش گریه می‌نمودند، به تدفین فاطمه (علیها السلام) پرداخت. هنگامی که تدفین فاطمه (علیها السلام) به پایان رسید، رو به سمت مزار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمود و گفت:

"سلام بر تو ای رسول خدا، از جانب من و از دخترت؛ آن دختری که بر تو و در کنار تو آرمیده است و در زمانی اندک به تو ملحق شده. ای رسول خدا، صبر و شکیبایی‌ام از فراق حبیبه‌ات کم شده، خودداریم در فراق او از بین رفت... ما از خداییم و بسوی او باز می‌گردیم... به زودی دخترت، تو را خبر دهد که چه سان امتت فراهم گردیدند و بر او ستم ورزیدند. سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه که دیری نگذشته و یاد تو فراموش نگشته..."

امروزه پس از گذشت سالیان متمادی همچنان مزار سرور بانوان جهان مخفی است و کسی از محل آن آگاه نیست. مسلمانان و بخصوص شیعیان در انتظار ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بزرگترین منجی الهی و یازدهمین فرزند از نسل فاطمه (علیها السلام) در میان ائمه می‌باشند تا او مزار مخفی شده مادر خویش را بر جهانیان آشکار سازد و به ظلم و بی عدالتی در سراسر گیتی، پایان دهد.



سخنان فاطمه

از فاطمه (علیها السلام) سخنان فراوانی بر جای مانده، که پاره‌ای از آنان مستقیماً از او نقل شده است و به نیکی می‌توان گوشه‌ای از علو مقام و ژرفای علم و معرفت او را در این کلمات دریافت و پاره‌ای دیگر نیز بواسطه او، از وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت گشته است که به نوبه خود بیانگر ارتباط نزدیک او با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و عمق درک و فهم فاطمه (علیها السلام) می‌باشد. در این مجال، جهت رعایت اختصار تنها به دو مورد از کلماتی که مستقیماً از فاطمه (علیها السلام) نقل شده اشاره می‌نماییم:

1- قال مولاتنا فاطمة الزهرا (علیها السلام): "من اصعد الی الله خالص عبادته، اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحته"

فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: "هر کس عبادت خالص خود را به سوی پروردگار بالا بفرستد، خداوند برترین مصلحت خود را به سوی او می‌فرستد."

2- قال مولاتنا فاطمة الزهرا (علیها السلام) فی قسم من خطبة الفدکیة: "فجعل الله الایمان تطهیراً لکم من الشرک، و الصلوه تنزیها لکم عن الکبر، و الزکاه تزکیه للنفس و نماًء فی الرزق، و الصیام تثبیتاً للإ خلاص، و الحج تشییداً للدین، و العدل تنسیقاً للقلوب، و طاعتنا نظاماً للملة، و اما متنا اماناً من الفرقه، و الجهاد عزا للإسلام، و الصبر معونة علی استیجاب الأجر، و الأمر بالمعروف مصلحة للعامه، و بر الوالدین وقایه من السخط، وصلة الأرحام منماة للعدد، و القصاص حصناً للدماء، و الوفاء بالندر تعریضاً للمغفره، و توفیة المکائیل و الموازین تغییراً للبخس، و النهی عن شرب الخمر تنزیهاً عن الرجس، و اجتناب القذف حجاباً عن اللعنة، و ترک السرقة ایجاباً للعفة، و حرم الله الشرک اخلاصاً له بالربوبیه، فاتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون و اطیعو الله فیما امرکم به و نهاکم عنه فانه" انما یخشی الله من عباده العلماء."

فاطمه زهرا (علیها السلام) در قسمتی از خطبه فدکیه می‌فرمایند: "پس خداوند ایمان را موجب پاکی شما از شرک، نماز را موجب تنزیه و پاکی شما از (آلودگی) تکبر، زکات را باعث تزکیه و طهارت روح و روان و رشد و فزونی در روزی، روزه را موجب پایداری اخلاص، حج را باعث استواری دین، دادگری و عدل را موجب انسجام و تقویت دلها، اطاعت و پیروی از ما را باعث نظم و آسایش ملت، رهبری و پیشوایی ما را موجب امان از جدایی و تفرقه، جهاد را موجب عزت و شکوه اسلام، صبر و پایداری را کمکی بر استحقاق و شایستگی پاداش، امر به معروف را به مصلحت عامه مردم، نیکی به پدر و مادر را سپری از خشم پروردگار، پیوند و پیوستگی با ارحام و خویشاوندان را موجب کثرت جمعیت، قصاص را موجب جلوگیری از خونریزیها، وفا به نذر را موجب قرار گرفتن در معرض آمرزش، پرهیز از کم فروشی را موجب عدم زیان و ورشکستگی، نهی از آشامیدن شراب را به خاطر پاک بودن از پلیدی، دوری جستن از قذف (تهمت ناروای جنسی) را انگیزه‌ای برای جلوگیری از لعن و نفرین، پرهیز از دزدی را موجب حفظ عفت و پاکدامنی قرار داد و خداوند شرک ورزیدن نسبت به خود را از آن جهت حرام فرمود که بندگان در بندگی خود نسبت به ربوبیت او اخلاص پیشه کنند، پس "از خداوند بدان گونه که شایسته است پرهیز داشته باشید و تقوا پیشه کنید و جز درحال مسلمانی از دنیا نروید." و خدا را در آنچه که شما را بدان امر می‌کند و آنچه که نهی می‌کند فرمان برداری کنید. زیرا "تنها بندگان دانا از خداوند خوف و ترس دارند."




۲۲ فروردین ۱۳۹۰
عترت
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام: ۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی
- ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور
- جوزپ گواردیولا
گروه:
- كاربران بلاک شده
قال رسول الله (ص): «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی: کتاب الله فیه‌الهدی والنور حبل ممدود من السماء الی الارض وعترتی اهل بیتی وان اللطیف الخبیر قد اخبرنی‌انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض وانظروا کیف تخلفونی فیهما»

رسول خدا (ص) فرمود: «من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها می‌گذارم یکی کتاب خدا قرآن و دیگری عترت و اهل بیت خودم. مادام که شما به این دو دست بیازند هرگز گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچ گاه از هم جدا نمی‌شوند.»


این تاپیک ساخته شه تا بحث در مورد ائمه عصمت و طهارت توش صورت بگیره.
یا علی







۲۲ فروردین ۱۳۹۰
زندگینامه پیامبر اکرم (ص)
نام کاربری: Dark_Rider
پیام: ۸,۸۵۸
عضویت از: ۶ دی ۱۳۸۸
از: كنار دريا
طرفدار:
- کارلس پویول & لیو مسی
- کرایوف
- برزیل و اسپانیا
- :D
- پپ عزیز
- پروین
گروه:
- کاربران عضو
حسام جان ممنون از تاپيك هاي به جا و پر محتوايي كه ايجاد ميكني عجرت با امام حسين
==================================
يه شرح زندگاني از خاندان عصمت و طهارت عليها السلام قرار ميدم اميدوارم مورد پسند همه قرار بگيره


زندگينامه پيامبر اکرم (ص)

تولد و کودکي
بيش از هزار و چهار صد سال پيش در روز 17 ربيع الاول ( برابر 25آوريل 570 ميلادي ) کودکي در شهر مکه چشم به جهان گشود. پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر يثرب ( مدينه ) چشم از جهان فروبست و به ديدار کودکش ( محمد ) نايل نشد. زن عبد الله ، مادر " محمد " آمنه دختر وهب بن عبد مناف بود. برابر رسم خانواده هاي بزرگ مکه " آمنه " پسر عزيزش ، محمد را به دايه اي به نام حليمه سپرد تا در بيابان گسترده و پاک و دور از آلودگيهاي شهر پرورش يابد . " حليمه " زن پاک سرشت مهربان به اين کودک نازنين که قدمش در آن قبيله مايه خير و برکت و افزوني شده بود ، دلبستگي زيادي پيدا کرده بود و لحظه اي از پرستاري او غفلت نمي کرد. کسي نمي دانست اين کودک يتيم که دايه هاي ديگر از گرفتنش پرهيز داشتند ، روزي و روزگاري پيامبر رحمت خواهد شد و نام بلندش تا پايان روزگار با عظمت و بزرگي بر زبان ميليونها نفر مسلمان جهان و بر مأذنه ها با صداي بلند برده خواهد شد ، و مايه افتخار جهان و جهانيان خواهد بود . " حليمه " بر اثر علاقه و اصرار مادرش ، آمنه ، محمد را که به سن پنج سالگي رسيده بود به مکه باز گردانيد . دو سال بعد که " آمنه " براي ديدار پدر و مادر و آرامگاه شوهرش عبد الله به مدينه رفت ، فرزند دلبندش را نيز همراه برد . پس از يک ماه ، آمنه با کودکش به مکه برگشت ، اما دربين راه ، در محلي بنام " ابواء " جان به جان آفرين تسليم کرد ، و محمد در سن شش سالگي از پدر و مادر هر دو يتيم شد و رنج يتيمي در روح و جان لطيفش دو چندان اثر کرد . سپس زني به نام ام ايمن اين کودک يتيم ، اين نوگل پژمرده باغ زندگي را همراه خود به مکه برد . اين خواست خدا بود که اين کودک در آغاز زندگي از پدر و مادر جدا شود ، تا رنجهاي تلخ و جانکاه زندگي را در سرآغاز زندگاني بچشد و در بوته آزمايش قرار گيرد ، تا در آينده ، رنجهاي انسانيت را به واقع لمس کند و حال محرومان را نيک دريابد . از آن زمان در دامان پدر بزرگش " عبد المطلب " پرورش يافت . " عبد المطلب " نسبت به نوه والاتبار و بزرگ منش خود که آثار بزرگي در پيشاني تابناکش ظاهر بود ، مهرباني عميقي نشان مي داد . دو سال بعد بر اثر درگذشت عبد المطلب ، " محمد " از سرپرستي پدر بزرگ نيز محروم شد . نگراني " عبد المطلب " در واپسين دم زندگي بخاطر فرزند زاده عزيزش محمد بود . به ناچار " محمد " در سن هشت سالگي به خانه عموي خويش ( ابو طالب ) رفت و تحت سرپرستي عمش قرار گرفت . " ابوطالب " پدر " علي " بود . ابو طالب تا آخرين لحظه هاي عمرش ، يعني تا چهل و چند سال با نهايت لطف و مهرباني ، از برادرزاده عزيزش پرستاري و حمايت کرد . حتي در سخت ترين و ناگوارترين پيشامدها که همه اشراف قريش و گردنکشان سيه دل ، براي نابودي " محمد " دست در دست يکديگر نهاده بودند ، جان خود را براي حمايت برادر زاده اش سپر بلا کرد و از هيچ چيز نهراسيد و ملامت ملامتگران را ناشنيده گرفت .

نوجواني و جواني
آرامش و وقار و سيماي متفکر " محمد " از زمان نوجواني در بين همسن و سالهايش کاملا مشخص بود . به قدري ابو طالب او را دوست داشت که هميشه مي خواست با او باشد و دست نوازش بر سر و رويش کشد و نگذارد درد يتيمي او را آزار دهد . در سن 12سالگي بود که عمويش ابو طالب او را همراهش به سفر تجارتي - که آن زمان در حجاز معمول بود - به شام برد . درهمين سفر در محلي به نام " بصري " که از نواحي شام ( سوريه فعلي ) بود ، ابو طالب به " راهبي " مسيحي که نام وي " بحيرا " بود برخورد کرد . بحيرا هنگام ملاقات محمد - کودک ده يا دوازده ساله - از روي نشانه هايي که در کتابهاي مقدس خوانده بود ، با اطمينان دريافت که اين کودک همان پيغمبر آخر الزمان است . باز هم براي اطمينان بيشتر او را به لات و عزي - که نام دو بت از بتهاي اهل مکه بود - سوگند داد که در آنچه از وي مي پرسد جز راست و درست بر زبانش نيايد . محمد با اضطراب و ناراحتي گفت ، من اين دو بت را که نام بردي دشمن دارم . مرا به خدا سوگند بده ! بحيرا يقين کرد که اين کودک همان پيامبر بزرگوار خداست که بجز خدا به کسي و چيزي عقيده ندارد . بحيرا به ابو طالب سفارش زياد کرد تا او را از شر دشمنان بويژه يهوديان نگاهباني کند ، زيرا او در آينده مأموريت بزرگي به عهده خواهد گرفت . محمد دوران نوجواني و جواني را گذراند . در اين دوران که براي افراد عادي ، سن ستيزه جويي و آلودگي به شهوت و هوسهاي زودگذر است ، براي محمد جوان ، سني بود همراه با پاکي ، راستي و درستي ، تفکر و وقار و شرافتمندي و جلال . در راستي و درستي و امانت بي مانند بود . صدق لهجه ، راستي کردار ، ملايمت و صبر و حوصله در تمام حرکاتش ظاهر و آشکار بود . از آلودگيهاي محيط آلوده مکه بر کنار ، دامنش از ناپاکي بت پرستي پاک و پاکيزه بود بحدي که موجب شگفتي همگان شده بود ، آن اندازه مورد اعتماد بود که به " محمد امين " مشهور گرديد . " امين " يعني درست کار و امانتدار . در چهره محمد از همان آغاز نوجواني و جواني آثار وقار و قدرت و شجاعت و نيرومندي آشکار بود . در سن پانزده سالگي در يکي از جنگهاي قريش با طايفه " هوازن " شرکت داشت و تيرها را از عموهايش بر طرف مي کرد . از اين جا مي توان به قدرت روحي و جسمي محمد پي برد . اين دلاوري بعدها در جنگهاي اسلام با درخشندگي هر چه ببيشتر آشکار مي شود ، چنانکه علي ( ع ) که خود از شجاعان روزگار بود درباره محمد ( ص ) گفت : " هر موقع کار در جبهه جنگ بر ما دشوار مي شد ، به رسول خدا پناه مي برديم و کسي از ما به دشمن از او نزديکتر نبود " با اين حال از جنگ و جدالهاي بيهوده و کودکانه پرهيز مي کرد . عربستان در آن روزگار مرکز بت پرستي بود . افراد يا قبيله ها بتهايي از چوب و سنگ يا خرما مي ساختند و آنها را مي پرستيدند . محيط زندگي محمد به فحشا و کارهاي زشت و مي خواري و جنگ و ستيز آلوده بود ، با اين همه آلودگي محيط ، محمد هرگز به هيچ گناه و ناپاکي آلوده نشد و دامنش از بت و بت پرستي همچنان پاک ماند . روزي ابو طالب به عباس که جوانترين عموهايش بود گفت : " هيچ وقت نشنيده ام محمد ( ص ) دروغي بگويد و هرگز نديده ام که با بچه ها در کوچه بازي کند " . از شگفتيهاي جهان بشريت است که با آنهمه بي عفتي و بودن زنان و مردان آلوده در آن ديار که حتي به کارهاي زشت خود افتخار مي کردند و زنان بدکار بر بالاي بام خانه خود بيرق نصب مي نمودند ، محمد ( ص ) آنچنان پاک و پاکيزه زيست که هيچکس - حتي دشمنان - نتوانستند کوچکترين خرده اي بر او بگيرند . کيست که سيره و رفتار او را از کودکي تا جواني و از جواني تا پيري بخواند و در برابر عظمت و پاکي روحي و جسمي او سر تعظيم فرود نياورد ؟ !

يادي از پيمان جوانمردان يا ( حلف الفضول )
در گذشته بين برخي از قبيله ها پيماني به نام " حلف الفضول " بود که پايه آن بر دفاع از حقوق افتادگان و بيچارگان بود و پايه گذاران آن کساني بودند که اسمشان " فضل " يا از ريشه " فضل " بود . پيماني که بعدا عده اي از قريش بستند هدفي جز اين نداشت . يکي از ويژگيهاي اين پيمان ، دفاع از مکه و مردم مکه بود در برابر دشمنان خارجي . اما اگر کسي غير از مردم مکه و هم پيمانهاي آنها در آن شهر زندگي مي کرد و ظلمي بر او وارد مي شد ، کسي به دادش نمي رسيد . اتفاقا روزي مردي از قبيله بني اسد به مکه آمد تا اجناس خود را بفروشد . مردي از طايفه بن سهم کالاي او را خريد ولي قيمتش را به او نپرداخت . آن مرد مظلوم از قريش کمک خواست ، کسي به دادش نرسيد . ناچار بر کوه ابو قبيس که در کنار خانه کعبه است ، بالا رفت و اشعاري درباره سرگذشت خود خواند و قريش را به ياري طلبيد . دادخواهي او عده اي از جوانان قريش را تحت تأثير قرار داد . ناچار در خانه عبد الله پسر جدعان جمع شدند تا فکري به حال آن مرد کنند . در همان خانه که حضرت محمد ( ص ) هم بود پيمان بستند که نگذارند به هيچکس ستمي شود ، قيمت کالاي آن مرد را گرفتند و به او برگرداندند. بعدها پيامبر اکرم ( ص ) از اين پيمان ، به نيکي ياد مي کرد . از جمله فرمود : " در خانه عبد الله جدعان شاهد پيماني شدم که اگر حالا هم - پس از بعثت به پيامبري - مرا به آن پيمان دعوت کنند قبول مي کنم . يعني حالا نيز به عهد و پيمان خود وفادارم " . محمد ( ص ) در سن بيست سالگي به اين پيمان پيوست ، اما پيش از آن - همچنان که بعد از آن نيز - به اشخاص فقير و بينوا و کودکان يتيم و زناني که شوهرانشان را در جنگها از دست داده بودند ، محبت بسيار مي کرد و هر چه مي توانست از کمک نسبت به محرومان خودداري نمي نمود . پيوستن وي نيز به اين پيمان چيزي جز علاقه به دستگيري بينوايان و رفع ستم از مظلومان نبود .

ازدواج محمد ( ص )
وقتي امانت و درستي محمد ( ص ) زبانزد همگان شد ، زن ثروتمندي از مردم مکه بنام خديجه دختر خويلد که پيش از آن دوبار ازدواج کرده بود و ثروتي زياد و عفت و تقوايي بي نظير داشت ، خواست که محمد ( ص ) را براي تجارت به شام بفرستد و از سود بازرگاني خود سهمي به محمد ( ص ) بدهد . محمد ( ص ) اين پيشنهاد را پذيرفت . خديجه " ميسره " غلام خود را همراه محمد ( ص ) فرستاد . وقتي " ميسره " و " محمد " از سفر پر سود شام برگشتند ، ميسره گزارش سفر را جزء به جزء به خديجه داد و از امانت و درستي محمد ( ص ) حکايتها گفت ، از جمله براي خديجه تعريف کرد : وقتي به " بصري " رسيديم ، امين براي استراحت زير سايه درختي نشست . در اين موقع ، چشم راهبي که در عبادتگاه خود بود به " امين " افتاد . پيش من آمد و نام او را از من پرسيد و سپس چنين گفت : " اين مرد که زير درخت نشسته ، همان پيامبري است که در ( تورات ) و ( انجيل ) درباره او مژده داده اند و من آنها را خوانده ام " . خديجه شيفته امانت و صداقت محمد ( ص ) شد . چندي بعد خواستار ازدواج با محمد گرديد . محمد ( ص ) نيز اين پيشنهاد را قبول کرد . در اين موقع خديجه چهل ساله بود و محمد ( ص ) بيست و پنج سال داشت . خديجه تمام ثروت خود را در اختيار محمد ( ص ) گذاشت و غلامانش رانيز بدو بخشيد . محمد ( ص ) بيدرنگ غلامانش را آزاد کرد و اين اولين گام پيامبر در مبارزه با بردگي بود . محمد ( ص ) مي خواست در عمل نشان دهد که مي توان ساده و دور از هوسهاي زود گذر و بدون غلام و کنيز زندگي کرد . خانه خديجه پيش از ازدواج پناهگاه بينوايان و تهيدستان بود . در موقع ازدواج هم کوچکترين تغييري - از اين لحاظ - در خانه خديجه بوجود نيامد و همچنان به بينوايان بذل و بخشش مي کردند . حليمه دايه حضرت محمد ( ص ) در سالهاي قحطي و بي باراني به سراغ فرزند رضاعي اش محمد ( ص ) مي آمد . محمد ( ص ) عباي خود را زير پاي او پهن مي کرد و به سخنان او گوش مي داد و موقع رفتن آنچه مي توانست به مادر رضاعي ( دايه ) خود کمک مي کرد . محمد امين بجاي اينکه پس از در اختيار گرفتن ثروت خديجه به وسوسه هاي زودگذر دچار شود ، جز در کار خير و کمک به بينوايان قدمي بر نمي داشت و بيشتر اوقات فراغت را به خارج مکه مي رفت و مدتها در دامنه کوهها و ميان غار مي نشست و در آثار صنع خدا و شگفتيهاي جهان خلقت به تفکر مي پرداخت و با خداي جهان به راز و نياز سرگرم مي شد . سالها بدين منوال گذشت ، خديجه همسر عزيز و باوفايش نيز مي دانست که هر وقت محمد ( ص ) در خانه نيست ، در " غار حرا " بسر مي برد . غار حرا در شمال مکه در بالاي کوهي قرار دارد که هم اکنون نيز مشتاقان بدان جا مي روند و خاکش را توتياي چشم مي کنند . اين نقطه دور از غوغاي شهر و بت پرستي و آلودگيها ، جايي است که شاهد راز و نيازهاي محمد ( ص ) بوده است بخصوص در ماه رمضان که تمام ماه را محمد ( ص ) در آنجا بسر مي برد . اين تخته سنگهاي سياه و اين غار ، شاهد نزول " وحي " و تابندگي انوار الهي بر قلب پاک " عزيز قريش " بوده است . اين همان کوه " جبل النور " است که هنوز هم نور افشاني مي کند .

آغاز بعثت
محمد امين ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نياز با آفريننده جهان مي پرداخت و در عالم خواب رؤياهايي مي ديد راستين و برابر با عالم واقع . روح بزرگش براي پذيرش وحي - کم کم - آماده مي شد . درآن شب بزرگ جبرئيل فرشته وحي مأمور شد آياتي از قرآن را بر محمد ( ص ) بخواند و او را به مقام پيامبري مفتخر سازد . سن محمد ( ص ) در اين هنگام چهل سال بود . در سکوت و تنهايي و توجه خاص به خالق يگانه جهان جبرئيل از محمد ( ص ) خواست اين آيات را بخواند : " اقرأ باسم ربک الذي خلق . خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم . الذي علم بالقلم . علم الانسان ما لم يعلم " . يعني : بخوان به نام پروردگارت که آفريد . او انسان را از خون بسته آفريد . بخوان به نام پروردگارت که گرامي تر و بزرگتر است . خدايي که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت . به انسان آموخت آنچه را که نمي دانست . محمد ( ص ) - از آنجا که امي و درس ناخوانده بود - گفت : من توانايي خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که " لوح " را بخواند . اما همان جواب را شنيد - در دفعه سوم - محمد ( ص ) احساس کرد مي تواند " لوحي " را که در دست جبرئيل است بخواند . اين آيات سرآغاز مأموريت بسيار توانفرسا و مشکلش بود . جبرئيل مأموريت خود را انجام داد و محمد ( ص ) نيز از کوه حرا پايين آمد و به سوي خانه خديجه رفت . سرگذشت خود را براي همسر مهربانش باز گفت . خديجه دانست که مأموريت بزرگ " محمد " آغاز شده است . او را دلداري و دلگرمي داد و گفت : " بدون شک خداي مهربان بر تو بد روا نمي دارد زيرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستي و به بينوايان کمک مي کني و ستمديدگان را ياري مي نمايي " . سپس محمد ( ص ) گفت : " مرابپوشان " خديجه او را پوشاند . محمد ( ص ) اندکي به خواب رفت . خديجه نزد " ورقة بن نوفل " عمو زاده اش که از دانايان عرب بود رفت ، و سرگذشت محمد ( ص ) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموي خود چنين گفت : آنچه براي محمد ( ص ) پيش آمده است آغاز پيغمبري است و " ناموس بزرگ " رسالت بر او فرود مي آيد . خديجه با دلگرمي به خانه برگشت .

نخستين مسلمانان
پيامبر ( ص ) دعوت به اسلام را از خانه اش آغاز کرد . ابتدا همسرش خديجه و پسر عمويش علي به او ايمان آوردند . سپس کسان ديگر نيز به محمد ( ص ) و دين اسلام گرويدند . دعوتهاي نخست بسيار مخفيانه بود . محمد ( ص ) و چند نفر از ياران خود ، دور از چشم مردم ، در گوشه و کنار نماز مي خواندند . روزي سعد بن ابي وقاص با تني چند از مسلمانان در دره اي خارج از مکه نماز مي خواند . عده اي از بت پرستان آنها را ديدند که در برابر خالق بزرگ خود خضوع مي کنند . آنان را مسخره کردند و قصد آزار آنها را داشتند . اما مسلمانان در صدد دفاع بر آمدند .

دعوت از خويشان و نزديکان
پس از سه سال که مسلمانان در کنار پيامبر بزرگوار خود به عبادت و دعوت مي پرداختند و کار خود را از ديگران پنهان مي داشتند ، فرمان الهي فرود آمد : " فاصدع بما تؤمر... آنچه را که بدان مأموري آشکار کن و از مشرکان روي بگردان " . بدين جهت ، پيامبر ( ص ) مأمور شد که دعوت خويش را آشکار نمايد ، براي اين مقصود قرار شد از خويشان و نزديکان خود آغاز نمايد و اين نيز دستور الهي بود : " وأنذر عشيرتک الاقربين . نزديکانت را بيم ده " . وقتي اين دستور آمد ، پيامبر ( ص ) به علي که سنش از 15سال تجاوز نمي کرد دستور داد تا غذايي فراهم کند و خاندان عبد المطلب را دعوت نمايد تا دعوت خود را رسول مکرم ( ص ) به آنها ابلاغ فرمايد . در اين مجلس حمزه و ابو طالب و ابو لهب و افرادي نزديک يا کمي بيشتر از 40نفر حاضر شدند . اما ابو لهب که دلش از کينه و حسد پر بود با سخنان ياوه و مسخره آميز خود ، جلسه را بر هم زد . پيامبر ( ص ) مصلحت ديد که اين دعوت فردا تکرار شود . وقتي حاضران غذا خوردند و سير شدند ، پيامبر اکرم ( ص ) سخنان خود را با نام خدا و ستايش او و اقرار به يگانگي اش چنين آغاز کرد: " ... براستي هيچ راهنماي جمعيتي به کسان خود دروغ نمي گويد . به خدايي که جز او خدايي نيست ، من فرستاده او به سوي شما و همه جهانيان هستم . اي خويشان من ، شما چنانکه به خواب مي رويد مي ميريد و چنانکه بيدار مي گرديد در قيامت زنده مي شويد ، شما نتيجه کردار و اعمال خود را مي بينيد . براي نيکوکاران بهشت ابدي خدا و براي بدکاران دوزخ ابدي خدا آماده است . هيچکس بهتر از آنچه من براي شما آورده ام ، براي شما نياورده . من خير دنيا و آخرت را براي شما آورده ام . من از جانب خدا مأمورم شما را به جانب او بخوانم . هر يک از شما پشتيبان من باشد برادر و وصي و جانشين من نيز خواهد بود " . وقتي سخنان پيامبر ( ص ) پايان گرفت ، سکوت کامل بر جلسه حکمفرما شد . همه درفکر فرو رفته بودند . عاقبت حضرت علي ( ع ) که نوجواني 15ساله بود برخاست و گفت : اي پيامبر خدا من آماده پشتيباني از شما هستم . رسول خدا ( ص ) دستور داد بنشيند . باز هم کلمات خود را تا سه بار تکرار کرد و هر بار علي بلند مي شد . سپس پيامبر ( ص ) رو به خويشان خود کرد و گفت : اين جوان ( علي ) برادر و وصي و جانشين من است ميان شما . به سخنان او گوش دهيد و از او پيروي کنيد . وقتي جلسه تمام شد ، ابو لهب و برخي ديگر به ابو طالب پدر علي ( ع ) مي گفتند : ديدي ، محمد دستور داد که از پسرت پيروي کني ! ديدي او را بزرگ تو قرار داد ! اين حقيقت از همان سرآغاز دعوت پيغمبر ( ص ) آشکار شد که اين منصب الهي : نبوت و امامت ( وصايت و ولايت ) از هم جدا نيستند و نيز روشن شد که قدرت روحي و ايمان و معرفت علي ( ع ) به مقام نبوت به قدري زياد بوده است که در جلسه اي که همه پيران قوم حاضر بودند ، بدون ترديد ، پشتيباني خود را - با همه مشکلات - از پيامبر مکرم ( ص ) اعلام مي کند .

دعوت عمومي
سه سال از بعثت گذشته بود که پيامبر ( ص ) بعد از دعوت خويشاوندان ، پيامبري خود را براي عموم مردم آشکار کرد . روزي بر کوه " صفا " بالا رفت و با صداي بلند گفت : يا صباحاه ! ( اين کلمه مانند زنگ خطر و اعلام آمادگي است ) . عده اي از قبايل به سوي پيامبر ( ص ) شتافتند . سپس پيامبر رو به مردم کرده گفت : " اي مردم اگر من به شما بگويم که پشت اين کوه دشمنان شما کمين کرده اند و قصد مال و جان شما را دارند ، حرف مرا قبول مي کنيد ؟ همگي گفتند : ما تاکنون از تو دروغي نشنيده ايم . سپس فرمود : اي مردم خود را از آتش دوزخ نجات دهيد . من شما را از عذاب دردناک الهي مي ترسانم . مانند ديده باني که دشمن را از نقطه دوري مي بيند و قوم خود را از خطر آگاه مي کند ، منهم شما را از خطر عذاب قيامت آگاه مي سازم " . مردم از مأموريت بزرگ پيامبر ( ص ) آگاه تر شدند. اما ابو لهب نيز در اين جا موضوع مهم رسالت را با سبکسري پاسخ گفت .

نخستين مسلمين
به محض ابلاغ عمومي رسالت ، وضع بسياري از مردم با محمد ( ص ) تغيير کرد . همان کساني که به ظاهر او را دوست مي داشتند ، بناي اذيت و آزارش را گذاشتند. آنها که در قبول دعوت او پيشرو بودند ، از کساني بودند که او را بيشتر از هر کسي مي شناختند و به راستي کردار و گفتارش ايمان داشتند . غير از خديجه و علي و زيد پسر حارثه - که غلام آزاد شده حضرت محمد ( ص ) بود - ، جعفر فرزند ابو طالب و ابوذر غفاري و عمرو بن عبسه و خالد بن سعيد و ابوبکر و ... از پيشگامان در ايمان بودند ، و اينها هم در آگاه کردن جوانان مکه و تبليغ آنها به اسلام از کوشش دريغ نمي کردند . نخستين مسلمانان : بلال - ياسر و زنش سميه - خباب - أرقم - طلحه - زبير - عثمان - سعد و ... ، روي هم رفته در سه سال اول ، عده پيروان محمد ( ص ) به بيست نفر رسيدند

آزار مخالفان
کم کم صفها از هم جدا شد . کساني که مسلمان شده بودند سعي مي کردند بت پرستان را به خداي يگانه دعوت کنند . بت پرستان نيز که منافع و رياست خود را بر عده اي نادانتر از خود در خطر مي ديدند مي کوشيدند مسلمانان را آزار دهند و آنها را از کيش تازه برگردانند . مسلمانان و بيش از همه ، شخص پيامبر عاليقدر از بت پرستان آزار مي ديدند . يکبار هنگامي که پيامبر ( ص ) در کعبه مشغول نماز خواندن بود و سرش را پايين انداخته بود ، ابو جهل - از دشمنان سرسخت اسلام - شکمبه شتري که قرباني کرده بودند روي گردن مبارک پيغمبر ( ص ) ريخت . چون پيامبر ، صبح زود ، براي نماز از منزل خارج مي شد ، مردم شاخه هاي خار را در راهش مي انداختند تا خارها در تاريکي در پاهاي مقدسش فرو رود . گاهي مشرکان خاک و سنگ به طرف پيامبر پرتاب مي کردند . يک روز عده اي از اعيان قريش بر او حمله کردند و در اين ميان مردي به نام " عقبه بن ابي معيط " پارچه اي را به دور گردن پيغمبر ( ص ) انداخت و به سختي آن را کشيد به طوري که زندگي پيامبر ( ص ) در خطر افتاده بود . بارها اين آزارها تکرار شد . هر چه اسلام بيشتر در بين مردم گسترش مي يافت بت پرستان نيز بر آزارها و توطئه چيني هاي خود مي افزودند . فرزندان مسلمان مورد آزار پدران ، و برادران مسلمان از برادران مشرک خود آزار مي ديدند . جوانان حقيقت طلب که به اعتقادات خرافي و باطل پدران خود پشت پا زده بودند و به اسلام گرويده بودند به زندانها درافتادند و حتي پدران و مادران به آنها غذا نمي دادند . اما آن مسلمانان با ايمان با چشمان گود افتاده و اشک آلود و لبهاي خشکيده از گرسنگي و تشنگي ، خدا را همچنان پرستش مي کردند . مشرکان زره آهنين در بر غلامان مي کردند و آنها را در ميان آفتاب داغ و روي ريگهاي تفتيده مي انداختند تا اينکه پوست بدنشان بسوزد . برخي را با آهن داغ شده مي سوزاندند و به پاي بعضي طناب مي بستند و آنها را روي ريگهاي سوزان مي کشيدند . بلال غلامي بود حبشي ، اربابش او را وسط روز ، در آفتاب بسيار گرم ، روي زمين مي انداخت و سنگهاي بزرگي را روي سينه اش مي گذاشت ولي بلال همه اين آزارها راتحمل مي کرد و پي در پي ( احد احد ) مي گفت و خداي يگانه را ياد مي کرد . ياسر پدر عمار را با طناب به دو شتر قوي بستند و آن دو شتر را در جهت مخالف يکديگر راندند تا ياسر دو تکه شد . سميه مادر عمار را هم به وضع بسيار دردناکي شهيد کردند . اما مسلمانان پاک اعتقاد - با اين همه شکنجه ها - عاشقانه ، تا پاي مرگ پيش رفتند و از ايمان به خداي يگانه دست نکشيدند

روش بت پرستان با محمد ( ص )
وقتي مشرکان از راه آزارها نتوانستند به مقصود خود برسند از راه تهديد و تطميع در آمدند ، زيرا روز به روز محمد ( ص ) در دل تمام قبايل و مردم آن ديار براي خود جايي باز مي نمود و پيروان بيشتري مي يافت . مشرکان در آغاز تصميم گرفتند دسته جمعي با " ابو طالب " عم و يگانه حامي پيغمبر ( ص ) ملاقات کنند . پس از ديدار به ابوطالب چنين گفتند : " ابو طالب ، تو از نظر شرافت و سن بر ما برتري داري . برادر زاده تو محمد به خدايان ما ناسزا مي گويد و آيين ما و پدران ما را به بدي ياد مي کند و عقيده ما را پست و بي ارزش مي شمارد . به او بگو دست از کارهاي خود بردارد و نسبت به بتهاي ما سخني که توهين آميز باشد نگويد . يا او را اختيار ما بگذار و حمايت خود را از او بردار " . مشرکان قريش وقتي احساس کردند که اسلام کم کم در بين مردم و قبايل نفوذ مي کند و آيات قرآن بر دلهاي مردم مي نشيند و آنها را تحت تأثير قرار مي دهد بيش از پيش احساس خطر کردند و براي جلوگيري از اين خطر بار ديگر و بار ديگر با ابو طالب بزرگ قريش و سرور بني هاشم ملاقات کردند و هر بار ابو طالب با نرمي و مدارا با آنها سخن گفت و قول داد که به برادر زاده اش پيغام آنها را خواهد رساند . اما پيامبر عظيم الشأن اسلام در پاسخ به عمش چنين فرمود : " عمو جان ، به خدا قسم هر گاه آفتاب را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند که دست از دين خدا و تبليغ آن بردارم حاضر نمي شوم . من در اين راه يا بايد به هدف خود که گسترش اسلام است برسم يا جانم را در اين راه فدا کنم " . ابو طالب به برادرزاده اش گفت : " به خدا قسم دست از حمايت تو بر نمي دارم . مأموريت خود را به پايان برسان " . سرانجام فرعونيان مکه به خيال باطل خود ، از در تطميع در آمدند ، و پيغام دادند که ما حاضريم هر چه محمد ( ص ) بخواهد از ثروت و سلطنت و زنهاي زيباروي در اختيارش قرار دهيم ، بشرط اينکه از دين تازه و بد گفتن به بتهاي ما دست بردارد. اما پيامبر ( ص ) به سخنان آنها که از افکاري شايسته خودشان سرچشمه مي گرفت اعتنايي نکرد و از آنها خواست که به " الله " ايمان بياورند تا بر عرب و عجم سروري کنند. آنها با انديشه هاي محدود خود نمي توانستند قبول کنند که به جاي 360بت ، فقط يک خدا را بپرستند . از اين به بعد - همانطور که گفتيم - ابو جهل و ديگران بناي آزار و اذيت پيامبر مکرم ( ص ) و ديگر مسلمانان را گذاشته و آنچه در توان داشتند در راه آزار و مسخره کردن پيامبر و مؤمنان به اسلام ، بکار بردند .

استقامت پيامبر ( ص )
با اين همه آزاري که پيامبر (ص ) از مردم مي ديد مانند کوه در برابر آنه ايستاده بود و همه جا و همه وقت و در هر مکاني که چند تن را دور يکديگر نشسته مي ديد، درباره خدا و احکام اسلام و قرآن سخن مي گفت و با آيات الهي دلها را نرم و به سوي اسلام متمايل مي ساخت . مي گفت "الله " خداوند يگانه و مالک اين جهان و آن جهان است . تنها بايد او را عبادت کرد و از او پروا داشت . همه قدرتها از خداست . ما و شما و همه ، دوباره زنده مي شويم و در برابر کارهاي نيک خود پاداش خواهيم داشت و در برابر کارهاي زشت خود کيفر خواهيم ديد. اي مردم از گناه ، دروغ ، تهمت و دشنام بپرهيزيد. قريش آن چنان تحت تأثير آيات قرآني قرار گرفته بودند که ناچار، براي قضاوت از "وليد" که داور آنها در مشکلات زندگي و ياور آنها در دشواريها بود، کمک خواستند. وليد پس از استماع آيات قرآني به آنها چنين گفت : "من از محمد امروز سخني شنيدم که از جنس کلام انس و جن نيست . شيريني خاصي دارد و زيبايي مخصوصي ، شاخسار آن پر ميوه و ريشه هاي آن پر برکت است . سخني است برجسته و هيچ سخني از آن برجسته تر نيست ". مشرکان وقتي به حلاوت و جذابيت کلام خدا پي بردند و در برابر آن عاجز شدند، چاره کار خود را در اين ديدند که به آن کلام آسماني تهمت "سحر و جادو" بزنند، و براي اينکه به پيامبري محمد (ص ) ايمان نياورند بناي بهانه گيري گذاشتند. مثلا از پيامبر مي خواستند تا خدا و فرشتگان را حاضر کند! از وي مي خواستند کاخي از طلا داشته باشد يا بوستاني پر آب و درخت ! و نظاير اين حرفها. محمد (ص ) در پاسخ آنها چنين فرمود: من رسولي بيش نيستم و بدون اذن خدا نمي توانم معجزه اي بياورم

. مهاجرت به حبشه
در سال پنجم از بعثت يک دسته از اصحاب پيغمبر که عده آنها به 80نفر مي رسيد و تحت آزار و اذيت مشرکان بودند، بر حسب موافقت پيامبر (ص ) به حبشه رفتند. حبشه ، جاي امن و آرامي بود و نجاشي حکمرواي آنجا مردي بود مهربان و مسيحي . مسلمانان مي خواستند در آنجا ضمن کسب و کار، خداي را عبادت کنند. اما در آنجا نيز مسلمانها از آزار مردم مکه در امان نبودند. مکي ها از نجاشي خواستند مسلمانان را به مکه برگرداند و براي اينکه پادشاه حبشه را به سوي خود جلب کنند هديه هايي هم براي وي فرستادند. اما پادشاه حبشه گفت : اينها از تمام سرزمينها، سرزمين مرا برگزيده اند. من بايد تحقيق کنم ، تا بدانم چه مي گويند و شکايت آنها و علت آن چيست ؟ سپس دستور داد مسلمانان را در دربار حاضر کردند. از آنها خواست علت مهاجرت و پيامبر خود و دين تازه خود را معرفي کنند. جعفر بن ابيطالب به نمايندگي مهاجرين برخاست و چنين گفت : "ما مردمي نادان بوديم . بت مي پرستيديم . از گوشت مردار تغذيه مي کرديم . کارهاي زشت مرتکب مي شديم . حق همسايگان را رعايت نمي کرديم . زورمندان ، ناتوانان را پايمال مي کردند. تا آن گاه که خداوند از بين ما پيامبري برانگيخت و او را به راستگويي و امانت مي شناسيم . وي ما را به پرستش خداي يگانه دعوت کرد. از ما خواست که از پرستش بتهاي سنگي و چوبي دست برداريم . و راستگو، امانتدار، خويشاوند دوست ، خوشرفتار و پرهيزگار باشيم . کار زشت نکنيم . مال يتيمان را نخوريم . زنا را ترک گوئيم . نماز بخوانيم . روزه بگيريم ، زکوة بدهيم ، ما هم به اين پيامبر ايمان آورديم و پيرو او شديم . قوم ما هم به خاطر اينکه ما چنين ديني را پذيرفتيم به ما بسيار ستم کردند تا از اين دين دست برداريم و بت پرست شويم و کارهاي زشت را دوباره شروع کنيم . وقتي کار بر ما سخت شد و آزار آنها از حد گذشت ، به کشور تو پناه آورديم و از پادشاهان تو را برگزيديم . اميدواريم در پناه تو بر ما ستم نشود". نجاشي گفت : از آياتي که پيامبر (ص ) بر شما خوانده است براي ما هم اندکي بخوانيد. جعفر آيات اول سوره مريم را خواند. نجاشي و اطرافيانش سخت تحت تأثير قرار گرفتند و گريه کردند. نجاشي که مسيحي بود گفت : به خدا قسم اين سخنان از همان جايي آمده است که سخنان حضرت عيسي سرچشمه گرفته . سپس نجاشي به مشرکان مکه گفت : من هرگز اينها را به شما تسليم نخواهم کرد. کفار قريش از اين شکست بي اندازه خشمگين شدند و به مکه باز گشتند.

محاصره اقتصادي
مشرکان قريش براي اينکه پيامبر (ص ) و مسلمانان را در تنگنا قرار دهند عهد نامه اي نوشتند و امضا کردند که بر طبق آن بايد قريش ارتباط خود را با محمد (ص ) و طرفدارانش قطع کنند. با آنها زناشويي و معامله نکنند. درهمه پيش آمدها با دشمنان اسلام هم دست شوند. اين عهدنامه را در داخل کعبه آويختند و سوگند خوردند متن آنرا رعايت کنند. ابو طالب حامي پيامبر (ص ) از فرزندان هاشم و مطلب خواست تا در دره اي که به نام "شعب ابي طالب " است ساکن شوند و از بت پرستان دور شوند. مسلمانان در آنجا در زير سايبانها زندگي تازه را آغاز کردند و براي جلوگيري از حمله ناگهاني آنها برجهاي مراقبتي ساختند. اين محاصره سخت سه سال طول کشيد. تنها در ماههاي حرام (رجب - محرم - ذيقعده - ذيحجه ) پيامبر (ص ) و مسلمانان از "شعب " براي تبليغ دين و خريد اندکي آذوقه خارج مي شدند ولي کفار - بخصوص ابو لهب - اجناس را مي خريدند و يا دستور مي دادند که آنها را گران کنند تا مسلمانان نتوانند چيزي خريداري نمايند. گرسنگي و سختي به حد نهايت رسيد. اما مسلمانان استقامت خود را از دست ندادند. روزي از طريق وحي پيامبر (ص ) خبردار شد که عهد نامه را موريانه ها خورده اند و جز کلمه "بسمک اللهم " چيزي باقي نمانده . اين مطلب را ابو طالب در جمع مشرکان گفت . وقتي رفتند و تحقيق کردند به صدق گفتار پيامبر پي بردند و دست از محاصره کشيدند. مسلمانان نيز نفسي براحت کشيدند... اما... اما پس از چند ماهي خديجه همسر با وفا و ابو طالب حامي پيغمبر (ص ) دار دنيا را وداع کردند و اين امر بر پيامبر گران آمد. بار ديگر اذيت و آزار مشرکان آغاز شد.

انتشار اسلام در يثرب ( مدينه )
در هنگام حج عده اي در حدود شش تن از مردم يثرب با پيامبر (ص ) ملاقات کردند و از آيين پاک اسلام آگاه گرديدند. مردم مدينه به خاطر جنگ و جدالهاي دو قبيله (اوس ) و (خزرج ) و فشارهايي که از طرف يهوديان بر آنها وارد مي شد، گويي منتظر اين آيين مقدس بودند که پيام نجات بخش خود را بگوش آنها برساند. اين شش تن مسلمان به مدينه رفتند و از پيغمبر و اسلام سخنها گفتند و مردم را آماده پذيرش اسلام نمودند. سال ديگر در هنگام حج دوازده نفر با پيامبر (ص ) و آيين مقدس اسلام آشنا شدند. پيامبر (ص ) يکي از ياران خود را براي تعليم قرآن و احکام اسلام همراه آنها فرستاد. در سال ديگر نيز در محلي به نام "عقبه " دوازده نفر با پيامبر بيعت کردند و عهد نمودند که از محمد (ص ) مانند خويشان نزديک خود حمايت کنند. به دنبال اين بيعت ، در همان محل ، 73نفر مرد و زن با محمد (ص ) پيمان وفاداري بستند و قول دادند از پيامبر (ص ) در برابر دشمنان اسلام تا پاي جان حمايت کنند. زمينه براي هجرت به يثرب که بعدها "مدينه " ناميده شد، فراهم گرديد. پيامبر (ص ) نيز اجازه فرمود که کم کم اصحابش به مدينه مهاجرت نمايند.

معراج
پيش از هجرت به مدينه که در ماه ربيع الاول سال سيزدهم بعثت اتفاق افتاد، دو واقعه در زندگي پيامبر مکرم (ص ) پيش آمد که به ذکر مختصري از آن مي پردازيم : در سال دهم بعثت "معراج " پيغمبر اکرم (ص ) اتفاق افتاد و آن سفري بود که به امر خداوند متعال و بهمراه امين وحي (جبرئيل ) و بر مرکب فضا پيمايي به نام "براق " انجام شد. پيامبر (ص ) اين سفر با شکوه را از خانه ام هاني خواهر امير المومنين علي (ع ) آغاز کرد و با همان مرکب به سوي بيت المقدس يا مسجد اقصي روانه شد، و از بيت اللحم که زادگاه حضرت مسيح است و منازل انبيا (ع ) ديدن فرمود. سپس سفر آسماني خود را آغاز نمود و از مخلوقات آسماني و بهشت و دوزخ بازديد به عمل آورد، و در نتيجه از رموز و اسرار هستي و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بي پايان حق تعالي آگاه شد و به "سدرة المنتهي " رفت و آنرا سراپا پوشيده از شکوه و جلال و عظمت ديد. سپس از همان راهي که آمده بود به زادگاه خود "مکه " بازگشت و از مرکب فضا پيماي خود پيش از طلوع فجر در خانه "ام هاني " پائين آمد. به عقيده شيعه اين سفر جسماني بوده است نه روحاني چنانکه بعضي گفته اند. در قرآن کريم در سوره "اسرا" از اين سفر با شکوه بدين صورت ياد شده است : "منزه است خدايي که شبانگاه بنده خويش را از مسجد الحرام تا مسجد اقصي که اطراف آن را برکت داده است سير داد، تا آيتهاي خويش را به او نشان دهد و خدا شنوا و بيناست ". در همين سال و در شب معراج خداوند دستور داده است که امت پيامبر خاتم (ص ) هر شبانه روز پنج وعده نماز بخوانند و عبادت پروردگار جهان نمايند، که نماز معراج روحاني مومن است .

سفر به طائف
حادثه ديگر سفر حضرت محمد (ص ) است به طائف . در سال يازدهم بعثت بر اثر خفقان محيط مکه و آزار بت پرستان و کينه توزي مکيان ، پيامبر (ص ) خواست به محيط ديگري برود. يکه و تنها راه طائف را در پيش گرفت تا با سران قبايل ثقيف تماس بگيرد، و آيين اسلام را به آنها بشناساند. اما آن مردم سخت دل به سخنان رسول مکرم (ص ) گوش ندادند و حتي بناي اذيت و آزار حضرت محمد (ص ) را گذاشتند. رسول اکرم (ص ) چند روز در "نخله " بين راه طائف و مکه ماند و چون از کينه توزي و دشمني بت پرستان بيمناک بود، مي خواست کسي را بجويد - که بنا به رسم آن زمان - او را در بازگشت به مکه امان دهد. از اين رو شخصي را به مکه فرستاد و از "مطعم بن عدي " امان خواست . مطعم حفظ جان رسول مکرم (ص ) را به عهده گرفت و در حق پيامبر خدا (ص ) نيکي کرد. بعدها حضرت محمد (ص ) بارها از نيکي و محبت او در حق خود ياد مي فرمود.

هجرت به مدينه
مسلمانان با اجازه پيامبر مکرم (ص ) به مدينه رفتند و در مکه جز پيامبر و علي (ع ) و چند تن که يا بيمار بودند و يا در زندان مشرکان بودند کسي باقي نماند. وقتي بت پرستان از هجرت پيامبر (ص ) با خبر شدند، در پي نشست ها و مشورت ها قرار گذاشتند چهل نفر از قبايل را تعيين کنند، تا شب هجرت به خانه پيامبر بريزند و آن حضرت را به قتل رسانند، تا خون وي در بين تمام قبايل پخش گردد و بني هاشم نتوانند انتقام بگيرند، و درنتيجه خون آن حضرت پايمال شود. اما فرشته وحي رسول مکرم (ص ) را از نقشه شوم آنها با خبر کرد. آن شب که آدمکشان قريش مي خواستند اين خيال شوم و نقشه پليد را عملي کنند، علي بن ابيطالب (ع ) بجاي پيغمبر خوابيد، و آن حضرت مخفيانه از خانه بيرون رفت . ابتدا به غار ثور (در جنوب مکه ) پناه برد و از آنجا به همراه ابوبکر به سوي "يثرب " يا "مدينة النبي " که بعدها به "مدينه " شهرت يافت ، هجرت فرمود.

ورود به مدينه
رسول اکرم (ص ) و همراهان روز دوشنبه 12ماه ربيع الاول به "قبا" در دو فرسخي مدينه رسيدند. پيامبر (ص ) تا آخر هفته در آنجا توقف فرمود تا علي (ع ) و همراهان برسند. مسجد قبا در اين محل ، يادگار آن روز بزرگ است . علي (ع ) پس از هجرت محمد (ص )، مامور بود امانتهاي مردم را به آنها برگرداند و زنان هاشمي از آن جمله : فاطمه دختر پيامبر (ص ) و مادر خود فاطمه دختر اسد و مسلماناني که تا آن روز موفق به هجرت نشده بودند همراه ببرد. علي (ع ) با همراهان به راه افتاد. راهي پر خطر و سخت . علي (ع ) با پاهاي خون آلود و ورم کرده ، پس از سه روز به پيامبر اکرم (ص ) پيوست و مورد لطف خاص نبي اکرم (ص ) قرار گرفت . مردم مدينه با غريو و هلهله شادي - پس از سه سال انتظار - از پيامبر خود استقبال کردند.

اهميت هجرت
ورود پيامبر و مسلمانان به مدينه ، فصل تازه اي در زندگي پيغمبر اکرم (ص ) و اسلام گشود. مانند کسي که از يک محيط آلوده و خفقان آور به هواي آزاد و سالم پناه برد. بي جهت نيست که هجرت در راه خدا و براي گسترش دين خدا برابر با جهاد است و اين همه عظمت دارد. هجرت ، يعني دست از همه علاقه هاي قبلي کشيدن و پا بر روي عادات و آداب کهنه نهادن و به سوي زندگي نوين رفتن . رفتن شخص از جهل به سوي نور و دانايي ، هجرت است . رفتن از ناپاکي به سوي پاکي هجرت است . هجرت پيامبر (ص ) و مسلمانان ازمکه (محيط اختناق و آلودگي و کينه ) به سوي مدينه (شهر صفا و نصرت و برادري ) و به سوي پي ريزي زندگي اجتماعي اسلامي ، نخستين گام بلند در پيروزي و گسترش اسلام و جهاني شدن آن بود. نظر به اهميت هجرت بود که بعدها در زمان خليفه دوم به پيشنهاد علي (ع )، اين سال مبدا تاريخ اسلام يعني (هجري ) شد.

نخستين گام
وقتي پيامبر اکرم (ص ) آن همه استقبال و شادي و شادماني را از مردم مدينه ديد، اولين کاري که کرد اين بود که ، طرح ساختن مسجدي را براي مسلمانان پي افکند. مسجد تنها محلي براي خواندن نماز نبود. در مسجد تمام کارهاي قضائي و اجتماعي مربوط به مسلمانان انجام مي شد. مسجد مرکز تعليم و تربيت و اجتماعات اسلامي از هر قبيل بود. شعرا اشعار خود را در مسجد مي خواندند. مسلمانان در کنار هم و پيامبر اکرم (ص ) در کنار آنها با عشق و علاقه به ساختن مسجد پرداختند. پيامبر اکرم (ص ) خود سنگ بر دوش مي کشيد و مانند کارگر ساده اي کار مي کرد. اين مسجد همان است که اکنون با عظمت برجاست و بعد از مسجد الحرام ، دومين مسجد جهان است . پيامبر بين دو قبيله "اوس " و "خزرج " که سالها جنگ بود، صلح و آشتي برقرار کرد. بين "مهاجران " و مردم مدينه که مهاجران را در خانه هاي خود پذيرفته بودند يعني "انصار"، پيمان برادري برقرار کرد. پيامبر (ص )، توحيد اسلامي و پيوند اعتقادي و برادري را جايگزين روابط قبيلگي کرد. با منشوري که صادر فرمود، در حقيقت "قانون اساسي " جامعه اسلامي را در مدينه تدوين کرد و مردم مسلمان را در حقوق و حدود برابر اعلام فرمود. طوايف يهود را که در داخل و خارج مدينه بسر مي بردند امان داد. بطور خلاصه ، پيامبر (ص ) از مردمي کينه توز، بي خبر از قانون و نظام اجتماعي و گمراه ، جامعه اي متحد، برادر، بلند نظر و فداکار بوجود آورد. بتدريج از سال دوم برابر حملات دشمنان اسلام ، اقدامات رزمي و دفاعي صورت گرفت .

جنگها يا غزوه هاي پيغمبر ( ص )
دشمن کينه توز ديرين اسلام يعني کفار مکه ، در صدد بودند، به هر صورتي امکان دارد - جامعه نو پاي اسلامي را با شکست مواجه کنند - بدين جهت به جنگهايي دست زدند. پيامبر اکرم (ص ) نيز براي دفاع دستور آمادگي مسلمانان را صادر فرمود. بنابراين در مدينه از آغاز گسترش اسلام جنگهايي اتفاق افتاده است که به اختصار از آنها ياد مي کنيم . اين نکته را هم بايد بياد داشت که : جنگهايي که رسول اکرم (ص ) شخصا در آن شرکت فرموده است ، "غزوه " و بقيه جنگهايي را که در زمان پيامبر (ص ) واقع شده ، "سريه " مي نامند.

غزوه بدر
در سال دوم هجرت جنگ بدر پيش آمد. در اين جنگ نابرابر تعداد لشکر دشمن 950نفر بود، با آمادگي رزمي ، اما عده مسلمانان فقط 313نفر بود. مسلمانان با نيروي ايمان و با فداکاري کامل جنگيدند و در مدتي کوتاه دشمنان خود را شکست دادند. کفار با 70کشته و 70اسير و بر جاي گذاشتن غنائم جنگي بسيار فرار کردند. و دشمن سرسخت اسلام ابو جهل نيز در جنگ کشته شد. اين پيروزي سر فصل پيروزيهاي ديگر شد.

تغيير قبله
در همين سال از سوي خداوند متعال ، دستور آمد مسلمانان از سوي "بيت المقدس " بسوي "کعبه " نماز بگزارند. علت اين امر آن بود که ، يهوديان نداشتن قبله ديگري را براي اسلام دين کامل ، نقص شمردند و به جهاني بودن اسلام باور نداشتند. مسجد ذو قبلتين (داراي دو قبله ) يادگار آن واقعه مهم است .

جنگ احد
يک سال بعد از جنگ بدر، دشمنان اسلام با تجهيزاتي سه برابر جنگ بدر، به قصد انتقام به سوي مدينه حرکت کردند. پيامبر (ص ) با ياران مشورت کرد و در نتيجه قرار شد در کناره کوه احد، صف آرائي کنند. در آغاز جنگ ، مسلمانان - با عده کم ، ولي با نيروي ايمان زياد - پيروز شدند، ولي بخاطر آن که محافظان دره اي که در پشت بود، سنگر را به طمع غنيمتهاي جنگي ترک کردند، شکستي بر لشکريان اسلام وارد شد و عده اي از جمله حمزه عموي دلاور پيامبر (ص ) کشته شدند، ولي بر اثر فداکاريهاي علي (ع ) که زخم بسيار برداشته بود و ديگر دلاوران و شيوه تازه اي که پيامبر (ص ) در جنگ احد به کار بست ، ديگربار مسلمانان گرد آمدند و به تعقيب دشمن زبون شده پرداختند و سرانجام اين جنگ به پيروزي انجاميد.

غزوه خندق يا ( احزاب )
جمعي از يهوديان از جمله قبيله "بني نضير" در مدينه بسر مي بردند. پيامبر (ص ) در ابتداي کار، با آنان پيمان دوستي و همکاري بست ولي اينان هميشه با نفاق و دورويي ، درصدد بودند که ضربت خود را بر اسلام وارد کنند. پيامبر مکرم (ص ) با همه رافت و رحمت ، در برابر نفاق و توطئه ، گذشت نمي فرمود و منافق را تنبيه مي کرد. طايفه بني نضير وقتي در مدينه نقشه هاي خود را نقش بر آب ديدند، با مشرکان مکه و چند طايفه ديگر همدست شدند و در سال پنجم هجرت ، سپاه عظيمي که شامل ده هزار نفر مرد شمشير زن بود به فرماندهي ابوسفيان به قصد ريشه کن کردن اسلام به مدينه حمله کردند. زمان آزمايش و فداکاري بود. مسلمانان با مشورت سلمان فارسي و پذيرش پيامبر مکرم (ص )، خندقي در اطراف مدينه کندند. دشمن به مدينه آمد. يکباره با خندقي وسيع روبرو شد. يهوديان "بني قريظه " مانند ديگر يهوديان بناي خيانت و نفاق گذاشتند. لحظه هاي سخت و بحراني در پيش بود. پيامبر مکرم (ص ) با طرحهاي جالب جنگي صفوف دشمن را آشفته ساخت . عمرو بن عبدود، سردار کم نظير مکه در جنگ تن به تن با علي (ع ) کشته شد، با ضربتي که از عبادت جن و انس بيشتر ارزش داشت ضربتي کاري و موثر، دشمن به وحشت افتاد. بدبيني بين مهاجمان و يهوديان - کمي آذوقه - تندبادهاي شديد شبانه - خستگي زياد - همه و همه باعث شد که ، پيروزي نصيب لشکر اسلام گردد و لشکريان کفر به سوي مکه فرار کنند.

سال ششم هجرت - صلح حديبيه
پيامبر اکرم (ص ) در پي رؤياي شيريني ديد که ، مسلمانان در مسجد الحرام مشغول انجام فريضه حج هستند. به مسلمانان ابلاغ فرمود براي سفر عمره در ماه ذيقعده آماده شوند. همه آماده سفر شدند. قافله حرکت کرد. چون اين سفر در ماه حرام انجام شد و مسلمانان جز شمشيري که هر مسافر همراه خود مي برد چيزي با خود نداشتند و از سوي ديگر با مقاومت قريش روبرو شدند و بيم خونريزي بسيار بود، پيامبر (ص ) با مکيان پيماني برقرار کرد که به "پيمان حديبيه " شهرت يافت . مطابق اين صلح نامه پيامبر (ص ) و مسلمانان از انجام عمره صرف نظر کردند. قرار شد سال ديگر عمل عمره را انجام دهند. اين پيمان ، روح مسالمت جوئي مسلمانان را بر همگان ثابت کرد. زيرا قرار شد تا ده سال حالت جنگ بين دو طرف از بين برود و رفت و آمد در قلمرو دو طرف آزاد باشد. اين صلح در حقيقت پيروزي اسلام بود، زيرا پيامبر (ص ) از ناحيه دشمن داخلي خطرناکي آسوده خاطر شد و مجال يافت تا فرمانروايان کشورهاي ديگر را به اسلام دعوت فرمايد.

نامه هاي رسول مکرم ( ص ) به پادشاهان
مي دانيم که به موجب آيات قرآن ، دين اسلام ، دين جهاني و پيامبر خاتم (ص )، آخرين سفير الهي به جانب مردم است . بنابراين ماموريت ، حضرت محمد (ص ) به سران معروف جهان ، مانند: خسرو پرويز (پادشاه ايران )، هرقل (امپراطور روم )، مقوقس (فرمانروي مصر) و... نامه نوشت و آنها را به دين اسلام دعوت کرد. نامه هاي حضرت که هم اکنون موجود است ، روشن و قاطع و کوتاه بود. اين نامه ها را ماموراني با ايمان ، فداکار و با تجربه براي فرمانروايان مي بردند. در اين نامه ها پيامبر (ص ) آنها را به اسلام و کلمه حق و برادري و برابري دعوت مي کرد و در صورت نافرماني ، آنها را از عذاب خداوند بيم مي داد. همين پيامها زمينه گسترش جهاني اسلام را فراهم آورد.







۲۳ فروردین ۱۳۹۰
زندگینامه پیامبر اکرم (ص) قسمت دوم
نام کاربری: Dark_Rider
پیام: ۸,۸۵۸
عضویت از: ۶ دی ۱۳۸۸
از: كنار دريا
طرفدار:
- کارلس پویول & لیو مسی
- کرایوف
- برزیل و اسپانیا
- :D
- پپ عزیز
- پروین
گروه:
- کاربران عضو
جنگ خيبر
خيبر يا بهتر بگوييم وادي خيبر، هفت دژ بود، در سرزمين حاصلخيزي در شمال مدينه به فاصله سي و دو فرسنگ ، که پناهگاه مهم يهوديان بود. يهوديان بيش از پيش توطئه مي کردند و مزاحم مسلمانان بودند. پيامبر اسلام (ص ) تصميم گرفت اين افراد منافق را سر جاي خود بنشاند و شر آنها را دفع کند. بدين جهت دستور فرمود مسلمانان براي فتح خيبر عازم آن ديار شوند. پس از تلاش و مقاومت بسيار اين سنگرها - يکي پس از ديگري - فتح شد. پس از فتح دژهاي خيبر يهودياني که در قريه "فدک " - در 140 کيلومتري مدينه مي زيستند - بدون جنگ و مقاومت تسليم شدند و سرپرستي پيامبر (ص ) را بر خود پذيرفتند. برابر قوانين اسلام ، جاهايي که بدون جنگ تسليم مي شوند مخصوص پيامبر (ص ) است . اين قريه را رسول مکرم (ص ) به دخترش فاطمه زهرا (س ) بخشيد، که ماجراي غصب آن ، تا زمان عمر بن عبد العزيز در تاريخ ثبت است و ما در زندگي نامه فاطمه زهرا (س ) از آن سخن مي گوييم .

فتح مکه
در سال هشتم هجرت جرياني پيش آمد، که پيمان شکني قريش را ثابت مي نمود. بدين جهت پيامبر مکرم (ص )، تصميم گرفت مکه را فتح کند و آن را از ناپاکي بتها و بت پرستها پاک سازد. بنابراين با رعايت اصل غافلگيري ، بي آنکه لحظه فرمان حرکت و مسير و مقصد حرکت براي کسي روشن باشد، پيامبر (ص ) روز دهم ماه رمضان ، فرمان حرکت صادر فرمود. ده هزار سرباز مسلمان به حرکت آغاز کرد. شهر مکه بدون مقاومت تسليم شد. پيامبر (ص ) و مسلمانان وارد زادگاه پيامبر (ص ) شدند. بتها در هم شکسته شد و اسلام به پيروزي بزرگي نائل آمد. در اين فتح ، پيامبر (ص ) که اختيار کامل داشت و مي توانست از دشمنان سرسخت ديرين خود انتقام بگيرد، همه را مورد عفو و رحمت قرار داد و به تمام جهان ثابت کرد که هدف اسلام گسستن بندهاي اسارت و بندگي از دست و پاي افراد بشر است و فراخواندن آنها به سوي "الله " و نيکي و پاکي و درستي . از اين سال به بعد، گروه گروه به اسلام روي آوردند و با احکام حيات بخش و انسان ساز آن ، آشنا شدند. پس از فتح مکه ، غزوه حنين و غزوه طائف و غزوه تبوک و... اتفاق افتاد. در دو غزوه اول پيروزي با مسلمانان بود، اما در غزوه تبوک ، اگر چه پيامبر (ص ) با دشمن رو به رو نشد و نبردي نکرد، ولي يک سلسله بهره هاي معنوي و رواني - در اين غزوه بسيار پرمشقت - عايد مسلمانان گرديد. پيامبر (ص ) با اين سفر پر رنج ، راه را براي فتح شام و روم هموار ساخت و شيوه جنگ با قدرتهاي بزرگ را به اصحاب وفادار خود آموخت .

فوت فرزند دلبند پيامبر ( ص )
در سالهاي گذشته پيامبر اسلام (ص ) با مرگ سه فرزند خود به نامهاي قاسم و طاهر و طيب و سه دختر به نامهاي زينب و رقيه و ام کلثوم رو به رو شد و در فراق آنها متاثر گرديد. اما اين بار کودک دلبندش ابراهيم که از ماريه بود، قلب حساس پيامبر مکرم (ص ) را سخت آزرده کرد. پيامبر (ص ) در حالي که ابراهيم را در آغوش داشت و آن نو گل بوستان رسالت جان به جان آفرين تسليم مي کرد، اين کلمات آتشين را فرمود: "ابراهيم عزيز! کاري از ما براي تو ساخته نيست . مقدر الهي نيز بر نمي گردد. چشم پدرت در مرگ تو گريان و دل او اندوهبار است ، ولي هرگز سخني را که موجب خشم خداوند باشد، بر زبان جاري نمي سازم ...". برخي از اصحاب از گريه پيامبر (ص ) تعجب ميکردند. اما پيامبر (ص ) در اين جا مثل همه مراحل ، به مسلمانان درسي بزرگ آموخت : درس مهر و محبت نسبت به اولاد. "مهر و مودت به اولاد، از عاليترين و پاکترين تجليات روح انساني است و نشانه سلامت و لطافت آن مي باشد" پيامبر عاليقدر (ص ) پيوسته مي فرمود: (اکرموا اولادکم )، فرزندان خود را گرامي داريد و نسبت به آنها مهر بورزيد. باري ، يگانه فرزندي که از آن حضرت به يادگار ماند و رشته تابناک ولايت و امامت را - در صفحه روزگار - پايدار ساخت ، دخت ارجمند آن سرور (ص ) يعني فاطمه زهرا (س ) زوجه وصي آن حضرت ، علي (ع ) بود.

حجة الوداع " آخرين سفر پيامبر ( ص ) به مکه "
چند ماه از عمر پربار پيامبر عاليقدر اسلام (ص ) باقي نمانده بود. سال دهم هجرت بود. پيامبر (ص ) اعلام فرمود: مردم براي انجام مراسم عظيم حج آماده شوند. بيش از صد هزار نفر گرد آمدند. پيامبر مکرم (ص )، با پوشيدن دو پارچه سفيد، از مسجد شجره در نزديک مدينه احرام بست و مسلمانان نيز همچنين . صداي گوش نواز: لبيک اللهم لبيک ، لا شريک لک لبيک ، در فضا طنين انداز شد. هزاران نفر اين نداي ملکوتي پيامبر (ص ) را تکرار مي کردند. شکوه عظيمي بود: وحدت اسلامي ، برابري و برادري تبلور يافت . پيامبر مکرم (ص )، براي اولين و آخرين بار مراسم و مناسک حج را، به مسلمانان آموخت . اين سفر بزرگ نمايشگر ثمرات بزرگ و تلاشهاي چند ساله پيغمبر اکرم (ص ) بود که جان و مال و زندگي خود را، خالصانه در راه تحقق آرمانهاي اسلامي و فرمانهاي الهي بذل کرد، و پيامهاي الهي را به مردم جهان رسانيد. پيامبر (ص ) در سرزمين عرفات - پس از نماز ظهر و عصر - هزاران نفر از مسلمانان پاک اعتقاد را، مخاطب ساخته چنين فرمود: "اي مردم ! سخنان مرا بشنويد - شايد پس از اين شما را در اين نقطه ملاقات نکنم - اي مردم ، خونها و اموال شما بر يکديگر تا روزي که خدا را ملاقات نمائيد مانند امروز و اين ماه ، محترم است و هر نوع تجاوز به آنها، حرام است ". سپس مردم را به برابري و برادري فراخواند و به رعايت حقوق بانوان سفارش کرد و از شکستن حدود الهي بيم داد و از ستمکاري و تجاوز به حقوق يکديگر بر حذر داشت و به تقوي توصيه کرد.

در صحنه غدير خم
وقتي پيامبر اکرم (ص ) و دهها هزار نفر در بازگشت به مدينه به محلي به نام غدير خم رسيدند، امين وحي ، جبرئيل بر پيامبر (ص ) وارد شد و پيام الهي را بدين صورت به پيامبر (ص ) ابلاغ کرد: "اي پيامبر، آنچه از سوي خداوند فرستاده شده به مردم برسان و اگر پيام الهي را مردم نرساني رسالت خود را تکميل نکرده اي ، خداوند تو را از شر مردم حفظ مي کند". مردم مي پرسيدند آن چه چيزي است که کامل کننده دين است و بي آن ، دين حق کامل نيست ؟ آن آخرين اقدام پيامبر (ص ) است براي تعيين خط وصايت و امامت . پيامبر (ص ) بايد - به امر خدا - تکليف مردم را پس از خود معين کند. در زير آفتاب سوزان و در روي رملها و شنهاي داغ بيابان ، ضمن خطبه بلندي ، پيامبر (ص )، حضرت علي (ع ) را، به عنوان "ولي " و "جانشين " خود، به مردم معرفي فرمود، و به ويژه اين جمله را - که محدثان شيعه و سني همه نقل کرده اند - گفت : من کنت مولاه فعلي مولاه ... مردم در آن روز که هجدهم ماه ذيحجه بود، با حضرت علي (ع ) بيعت کردند. دو ماه و چند روز بعد، در اواخر صفر سال يازدهم هجري ، پيغمبر اکرم (ص ) در مدينه چشم از جهان فروبست و در جوار مسجدي که خود ساخته بود مدفون شد. اين قبر منور، امروز زيارتگاه نزديک به يک ميليارد مردم مسلمان جهان است .

قرآن و عترت
حديثي از پيامبر گرانقدر اسلام (ص ) نقل شده است بدين صورت : "اني تارک فيکم الثقلين ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا: کتاب الله و عترتي اهل بيتي ". يعني : من در ميان شما دو چيز گرانبها مي گذارم ، تا از آن دو پيروي نماييد، هرگز گمراه نمي شويد. اين دو چيز گرانبها عبارتند از: کتاب خدا (قرآن ) و عترتم (اهل بيت من ).

قرآن
قرآن شامل آياتي است که در مدت 23سال بتدريج بر حضرت محمد (ص ) نازل شده است . قرآن شامل 114سوره کوتاه و بلند و نزديک 6400آيه است . همه سوره هاي قرآن با (بسم الله الرحمن الرحيم ) آغاز مي شود، جز سوره "برائة " يا "توبه ". تنظيم آيات قرآن بر مبنايي است که شخص پيامبر اکرم (ص ) دستور فرموده است . سوره هايي که در مکه نازل شده "مکي " و آنها که در مدينه نازل شده است "مدني " ناميده مي شود. هر سوره ، نامي دارد که آن نام ، در متن سوره آمده است ، مانند: نحل ، بقره ، علق و... به محض اين که يک سوره يا يک آيه يا چند آيه بر پيغمبر (ص ) نازل مي شد افراد مورد اعتمادي که به آنها "نويسندگان وحي " مي گفتند، آيات را مي نوشتند. معروفترين آنها عبارتند از: علي بن ابيطالب (ع ) - عبد الله بن مسعود - زيد بن ثابت - معاذ بن جبل - ابي بن کعب و...، امتياز قرآن بر ديگر کتابهاي آسماني اينست که ، در قرآن کوچکترين تحريف و تغييري وارد نشده است . قرآن معجزه باقيه و هميشگي پيامبر اکرم (ص ) است . در چند جاي قرآن بصراحت آمده است که اگر در قرآن شک و ترديد داريد چند سوره ، حتي يک سوره کوچک که سه آيه است ، مانند آن را بياورند که هرگز دشمنان اسلام به چنين کاري توفيق نيافته و نخواهند يافت . قرآن فقط از جهت لفظ و فصاحت و شيوايي معجزه نيست ، بلکه از جهت معني و دارا بودن احکام و نظامات استوار و قوانين ابدي نيز معجزه است - هر چه علم بشر پيشرفت کند و پرده از اسرار جهان برگرفته شود، رمز جاوداني اسلام و قرآن روشنتر خواهد شد - قرآن تاکنون به بيش از صد زبان دنيا و به فارسي و انگليسي و فرانسوي ، چندين بار ترجمه شده است . در قرآن بيش از همه چيز، به پرستش خداي واحد و صفات جلال و جمال خداوند و عظمت دستگاه آفرينش و سير در آفاق و عوالم طبيعي و مطالعه در احوال گذشتگان و قوانين و احکام عبادي ، اجتماعي و قضائي و روز رستاخيز و سرگذشت انبيا بزرگ الهي و پند گرفتن از زندگاني اقوام گذشته توجه داده شده است . براي اينکه بتوانيم به لطف ظاهر و باطن عميق قرآن پي ببريم بايد - در درجه اول - با زبان فصيح و بليغ قرآن آشنا شويم . قرآن راهنمايي است راستگو، پايدار و خيرخواه .

عترت يا اهل بيت
همان علي (ع ) و فرزندان پاک گوهرش و نيز فاطمه زهرا (س ) دختر بسيار عزيز و فداکار پيامبر اکرم (ص ) است که از طرف پدر بزرگوار خود به (ام ابيها) يعني مادر پدرش ملقب گرديد. علي (ع ) وصي و جانشين و امامي است که بارها پيامبر (ص ) او را جانشين خود و در حکم هارون نسبت به موسي (ع ) معرفي مي فرمود و فرزنداني که از صلب علي (ع ) و بطن پاک فاطمه زهرا (س ) به وجود آمدند و آخر آنها به حضرت مهدي موعود (عج ) ختم مي شود همه معصوم و از رجس و گناه بدورند. اولاد ديگر از اين شجره طيبه نيز بسيارند و در همه جا و همه وقت منشا خير و برکت و فضل و فضيلت بوده و هستند.

زنان پيامبر ( ص )
پيامبر اکرم (ص ) در طول عمر نه زن داشته است و اين امر زاييده اوضاع و احوال جامعه آن روز و موقعيت شخصي آن حضرت بوده است . پيش از اسلام تعدد زوجات به نحو گسترده و نامحدودي در ميان اقوام مختلف رواج داشته است . بعدها اسلام تا چهار زن را اجازه داد، آن هم به شرطبرقراري عدالت بين آنان . مي دانيم که پيامبر (ص ) تا 25سالگي زن نگرفت و در 25سالگي با خديجه (س ) که 15سال از پيامبر (ص ) بزرگتر بود ازدواج کرد و در حدود 25سال تنها با خديجه بود. پس از فوت خديجه (س ) با زن بيوه ديگري به نام سوده ازدواج کرد. سپس با عايشه ازدواج فرمود. زنان ديگري که پيغمبر (ص ) گرفت ، به غير از سوده ، همه بعد از عايشه بودند و همه اينها بيوه زن و بزرگسال بودند. پيامبر حق و عدالت و نوبت را درباره آنها کاملا رعايت مي فرمود و با همه به مهرباني رفتار مي کرد. زناني که پيغمبر اکرم (ص ) مي گرفت ، يا از بيوه زناني بودند بي سرپرست که شوهرشان در جنگ شهيد شده بودند، يا از اسيران جنگي بودند که در خانه پيغمبر (ص ) با نهايت احترام زندگي مي کردند. ازدواجهاي پيغمبر (ص ) عموما و بخصوص در ده سال آخر عمر، جنبه اجتماعي و تحبيب قلوب داشته است و خويشاوندي با قبيله ها براي پيوند داشتن با کساني که مسلمان شدن آنها موجب تقويت اسلام و مسلمين بوده است . برخلاف آنچه برخي از دشمنان اسلام يا مستشرقين خارجي گفته اند، به هيچ وجه نظر پيامبر (ص )، مسائل جنسي و لذت جويي نبوده است - بخصوص که پيامبر اکرم (ص ) بنابر آنچه در قرآن آمده است ، يک ثلث و گاهي دو ثلث از شب را به عبادت و تلاوت قرآن مي گذراند - و روزها نيز در مسائل اجتماعي و جنگها اشتغالات فراوان داشته است ، و اين ازدواجها در سن جواني نبوده است .

رفتار و خلق و خوي پيامبر ( ص )
خداوند در حق رسول مکرمش محمد بن عبد الله (ص ) مي فرمايد: "انک لعلي خلق عظيم . براستي که بر خلق عظيمي هستي " (سوره قلم آيه 4) بنده ناتواني چه مي تواند در حق پيامبري که سراپا فضيلت و رحمت و منبع خير و نيکي و بزرگواري است بگويد؟ آنچه مي گويم قطره اي است از دريا. خوي پيامبر (ص ) و رفتار آن بزرگوار و کردار آن حضرت ، سرمشق مسلمين و بلکه نمونه عالي همه انسانها است و در حقيقت تجسم اسلام . پيغمبر (ص ) به همه مسلمانان با چشم برادري و با نهايت مهر و محبت رفتار مي کرد. آن چنان ساده و بي پيرايه لباس مي پوشيد و بر روي زمين مي نشست و در حلقه ياران قرار مي گرفت که اگر ناشناسي وارد مي شد، نمي دانست پيغمبر (ص ) کدام است . در عين سادگي ، به نظافت لباس و بدن خيلي اهميت مي داد. وضوي پيامبر (ص ) هميشه با مسواک کردن دندانها همراه بود. از استعمال عطر دريغ نمي فرمود. هميشه با پير و جوان مؤدب بود. هميشه در سلام کردن پيش دستي مي کرد. تبسم نمکيني هميشه بر لبانش بود، ولي از بلند خنديدن پرهيز داشت . به عيادت بيماران و تشيع جنازه مسلمانان زياد مي رفت . مهمان نواز بود. يتيمان و درماندگان را مورد لطف خاص قرار مي داد. دست مهر بر سر يتيمان مي کشيد. از خوابيدن روي بستر نرم پرهيز داشت و مي فرمود: "من در دنيا همچون سواري هستم که ساعتي زير سايه درختي استراحت کند و سپس کوچ کند". با همه مهر و نرمي که با زيردستان داشت در برابر دشمنان و منافقان بسيار شدت عمل نشان مي داد. در جنگها هرگز هراسي به دل راه نمي داد و از همه مسلمانان در جنگ به دشمن نزديکتر بود. از دشمنان سرسخت مانند کفار قريش در فتح مکه عفو فرمود و آنها هم مجذوب اخلاق پيامبر (ص ) شدند و دسته دسته به اسلام روي آوردند. از زر و زيور دنيا دوري مي کرد. اموال عمومي را هرچه زودتر بين مردم تقسيم مي کرد و با آن که فرمانروا و پيامبر خدا بود، هرگز سهمي بيش از ديگران براي خود برنمي داشت . براستي آن وجود مقدس مظهر و نمونه و سرمشق براي همگان بود.

زيارتنامه پيامبر (ص)

درود بر تو اي رسول خدا درود بر تو اي پيغمبر خدا درود بر تو اي محمد بن عبدالله
درود بر تو اي خاتم پيغمبران گواهم که تو رساندي رسالت را و بپا داشتي نماز را
و عطا کردي زکات را و امر به معروف و نهي از منکر کردي و پرستيدي خدا را خالص
و با اخلاص تا يقين به تو رسيد درودهاي خدا بر تو و رحمت او و بر اهل و خاندان پاکت
گواهم به اينکه نيست معبودي جز خدا يگانه و بي شريک هستي و گواهم که محمد بنده
و رسول خدا و گواهم که تو فرستاده خدايي و تو محمد بن عبدالله و گواهم که تو حق
رساندي رسالت هاي پروردگارت را و نصيحت کردي براي امتت و جهاد کردي در راه
خدا و پرستيدي خدا را تا رسيدي به يقين از روي حکمت و پند نيک و ادا کردي آنچه
براي توست از حق و تويي مهربان به مؤمنان و سخت گير بر کافران برساند خدا تو را
به بهترين شرافت مقام مکرمان حمد خدا را که ما را بوسيله تو از شرک و گمراهي
نجات داد خدايا پس قرار بده صلوات خودت و درودهاي فرشتگان مقربين خودت و
پيامبران مرسلت و بندگان شايسته ات را و اهل آسمانها و زمين ها و هر که تسبيح تو
کند اي پروردگار جهانيان از اولين و آخرين بر محمد بنده تو و رسول تو و پيغمبرت
و امينت و همرازت و دوستت و برگزيده ات و مخصوصت و ويژه ات و بهتر از خلقت
خدايا بده به او درجه بلند و بياور برايش وسيله از بهشت و برانگيز او را به
مقام پسنديده اي که رشک برند بر او اولين و آخرين خدايا تو فرمودي که اگر آنها
وقتي به خود ستم مي کردند مي آمدند نزد تو و آمرزش مي خواستند از خدا و طلب
آمرزش مي کردند براي آنها رسول مي فهميدند که خدا بسيار توبه پذير و مهربان است و
من نزد تو آمدم آمرزش جو توبه کار از گناهانم و من به تو رو آوردم به خداي
پروردگارم و پروردگارت تا بيامرزد گناهان مرا
مي خواهم از خدا که برگزيد تو را و اختيار کرد تو را و راهنمايي کرد تو را و
رهنمود کرد تو را که رحمت فرستد بر تو براستي خدا و فرشتگانش رحمت خواهند
براي پيغمبر اي کسانيکه ايمان آورده ايد رحمت خواهيد بر او و درود فراوان فرستيد





۲۳ فروردین ۱۳۹۰
     
برو به صفحه
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!

اختیارات
شما می‌توانید مطالب را بخوانید.
شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید.
شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید.
شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید.
شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید.
شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید.
شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۳۲
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۲۹۵
پیام‌های جدید
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۴ پاسخ
۵۴۶,۶۹۰ بازدید
۲ روز قبل
یا لثارات الحسن
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۱ پاسخ
۱۱,۶۱۷,۸۹۶ بازدید
۲ روز قبل
یا لثارات الحسن
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۱۹۸ پاسخ
۸,۳۵۴,۳۰۳ بازدید
۲ روز قبل
یا لثارات الحسن
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۴۴,۷۹۵ بازدید
۲۴ روز قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۰۲,۶۹۷ بازدید
۲۴ روز قبل
رویا
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۸ پاسخ
۴۳۶,۱۹۵ بازدید
۲ ماه قبل
jack jinhal
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۲ پاسخ
۱,۲۳۴,۲۵۸ بازدید
۶ ماه قبل
مهسا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۵,۶۸۷ بازدید
۶ ماه قبل
jalebamooz
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۲ پاسخ
۱,۹۳۷ بازدید
۱۰ ماه قبل
phaidyme
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۶,۹۹۱ بازدید
۱۱ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۱۸۶ کاربر آنلاین است. (۱۳۱ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۱۸۶

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!