به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
در حال دیدن این عنوان: ۱ کاربر مهمان
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
     
پاسخ به: نقد فیلم ها و سریال های هالیوود: فیلم سینمایی «Inception»
نام کاربری: Dark_Rider
پیام: ۸,۸۵۸
عضویت از: ۶ دی ۱۳۸۸
از: كنار دريا
طرفدار:
- کارلس پویول & لیو مسی
- کرایوف
- برزیل و اسپانیا
- :D
- پپ عزیز
- پروین
گروه:
- کاربران عضو
نقل قول
Tornado_14 نوشته:

معرفی، نقد و سایر موارد مربوط به فیلم تلقین تا قبل از این پست وارد آرشیو شد.


ممنون مرتضي جان اگه ممكنه اسم تاپيك رو ببر سمت فيلم اواتار، و بعد از اواتار هم ماتريكس رو برسي ميكنيم




۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
پاسخ به: بيداري انديشه ( آزادي :بيان،انديشه،عمل)
نام کاربری: Dark_Rider
پیام: ۸,۸۵۸
عضویت از: ۶ دی ۱۳۸۸
از: كنار دريا
طرفدار:
- کارلس پویول & لیو مسی
- کرایوف
- برزیل و اسپانیا
- :D
- پپ عزیز
- پروین
گروه:
- کاربران عضو
نقل قول
behzad نوشته:

هنوز که هنوزه هیچ جامعه، کشور یا حکومتی نتونسته تعریف درست و دقیقی از آزادی بیان کنه، اما آزادی مطلق به فرد انگاری شدیدی منجر میشه که در اون قوی،ضعیف رو پایمال میکنه،و نظم و قاعده زیادی هم به همین نتیجه خواهد انجامید.
در زمان حاضر فلاسفه در تعریف آزادی به دنبال این هستند که بین منافع فرد و گروه تعادلی ایجاد کنن که مقاصد مرتبط بر هر دوی اونها رو تامین کنه و هیچ یک از اونها به نفع دیگری فدا نشه.


من امروز كنفرانسمو درمورد ازادي ارائه كردم و بين سه نفري كه درمورد ازادي كنفرانس داشتيم نفر اول شدم

جدا از شوخي كنفرانس جالبي بود

يكي از دانشجوها كه اونم تحقيقش درمورد ازادي بود يه نوع از ازادي رو مد نظر قرار داده بود كه بيشترين تعارض رو با ازادي بقيه اعمال كرده بود

ولي انصافا بعد از يك ساعتو نيم بحث كل كلاس به اين نتيجه رسيديم كه هيچ ازادي مثل ازادي اسلام كه ازادي در كنار محدوديت هاست براي انسان مناسب نيست!

يه سخنراني جالب هم تو تحقيقام ديدم فكر كنم جالب باشه
____________________________________________________________________________________
نگاهي به آزادي در اسلام



مقدمه


آزادي در اسلام به لحاظ محتوايي واژه‌اي است مبهم، كه در سياست هم مورد استفاده قرار گرفت. از اين رو با توجه به سياست ديني جمهوري اسلامي لازم ديده شد تا محتوا و ماهيت آن در اين نظام ديني، مورد بررسي قرار گيرد. فهم نوع برخورد اسلام با اين مفهوم سياسي، از لابه‌لاي احاديث، روايات و قرآن مجيد قابل دسترسي مي‌باشد. در اين پژوهش پس از ارائه تعريفي از ماهيت آزادي و آزادي اسلامي، به آسيب‌شناسي اين مقوله، در زمان حاضر پرداخته كه اميد مي‌رود براي پژوهشگران اين عرصه خالي از فايده نباشد.

مفهوم آزادي

آزادي در لغت معادل «حريه»، «freedom» و «liberty» است، واژه‌اي است كه در مدت كوتاهي در واژگان سياسي مردم به صورت پررنگي جا گرفته. با توجه به ماهيت اسلامي نظام حاكم بر كشور عزيزمان بايد در انتخاب اين شعارها يا هر اقدام سياسي خرد و كلان ديگري با دقت و وسواس برخورد نمود. با معيارهاي دين آن را تطبيق داده ، نظر اسلام را در مورد اين مقوله جويا شد.

آزادي، به علت اطلاق در دو بار مثبت و منفي، فاقد معنا است، تنها وقتي به صورت تخصصي مطرح مي‌شود كه به صورت تركيب اضافي درآيد. مانند ؛ آزادي بيان، آزادي قلم، آزادي انديشه و واژه‌هاي متفاوت ديگري كه براي مدتي در زبان سياسي مردم رد و بدل مي‌شد. (1)

ماهيت آزادي در دين اسلام

اصلي‌ترين و ابتدايي‌ترين معناي آزادي، داشتن اختيار است و در مقابل جبر (مجبور بودن) قرار دارد. (2) آياتي در قرآن وجود دارد كه انسان را مختار دانسته افراد را نسبت به انجام برخي امور امر و نهي مي‌كند زيرا امر و نهي تنها در مورد مخاطب مختار صادق است. انسان، همواره مي‌خواهد در امور اختياري، بي قيد و افسار گسيخته و طبق هواي نفس عمل كند. و هيچ قانوني براي كنترل در اختيارات او وضع نشود. و در صورت وضع مجازاتي براي او در برنداشته باشد. (3) اگر معيارهاي ذهني افراد، غرايز و بعد حيواني باشد، آزادي به عنوان عدم تقيد به بسياري از قوانين حاكم بر جامعه خواهد بود. البته در صورتي كه قوانين آن جامعه كارآمد و ارزشي باشند. زيرا در جامعه ارزشي به كمال هويت انساني و روحيات بشر توجه مي‌شود. قانون مداري در آن، عين ارزش است و جامعه در راه رسيدن به ارزشهاي كارآمدتر تكاپو مي‌نمايد. براي جداسازي و شناسايي جامعه ارزشي و حيواني مي‌توان از عقل و دين بهره برد. عقل، مميز انسان از غرايز و حيوانيت صرف است. (4) عقل به آزادي و اختيار هويت مي‌دهد. درك ناكارآمدي غرايز در طي مسير واقعي زندگي و احساس نياز به قانون از عقل برمي‌خيزد. اما در ادامه قانون برتر، براي رسيدن به رشد و تعالي بيشتر، عقل، قدرت پاسخگويي كامل را ندارد (با توجه به وجود درصدهاي مختلف عقل‌مداري در جامعه و تفاوت در تحليل‌ها، تفكرات و ...). از اين رو، دين با ارائه قوانين برتر و ارسال رسل، بشر را در رسيدن به علم كامل‌تر و برداشت درست عقلاني راهنمايي مي‌كند.

در روايات به اين امر تصريح گشته و علم آموزي به عنوان امر واجب، مورد توجه قرار گرفته.(5) قرآن كريم ، كساني كه تعقل نمي‌ورزند را همانند چهارپايان و حتي از آنان گمراه‌تر و نادان‌تر دانسته. (6)

اسلام، با احترام به اختيار انسان، با سفارش به علم‌آوري، انسان را به مدد نيروي تعقل رها نمي‌سازد. بلكه با احكام پوياي دين، هدايت او را در دست مي‌گيرد. تعاليم اسلام، همواره توجه صرف به مسائل مادي و غريزي را نكوهش كرده، آنرا حيوانيت برشمرده، توجه به مسائل غيرمادي ماورائي را در زندگي مدنظر قرار ميدهد. (7) با وجود همه اين مسائل، اسلام انسان را حتي در عرصه انتخاب دين، صاحب اختيار مي‌داند. (8)

دين مجموعه‌اي از احكام، قوانين و بايد و نبايدها است كه خداوند آنرا متناسب با ذات بشر و رشد و تعالي او وضع نموده. انسان عاقل با دقت در اين قوانين، وجود آن را براي رسيدن خود و جامعه به كمال، ضروري مي‌بيند. اسلام، نماينده گروه اهل تعقل را دانشمندان مي‌داند.(9)

همانطور كه بيان شد دين بايد و نبايدهايي دارد از اين رو انسان دين‌مدار، با انتخاب دين براي برخي رفتارهاي خود، محدوديتي ايجاد مي‌كند. اما با اين حال، تلخي اين محدوديت در رسيدن به جامعه‌اي كارآمد، ارزش مدار، امين و هويت مند، شيرين مي‌نمايد. وقتي توجه به دين و انتخاب آن در زندگي بشر مورد توجه و تاييد قرار گرفت، با نيروي تعقل و بدون اصرار، تعصب و غرض ورزي، بايد به مطالعه اديان پرداخت، تا بتوان كامل ترين دين را در رسيدن به كمال واقعي اتخاد نمود.

اسلام دين برتر


انديشمندان مسلمان و غيرمسلمان فراواني در اقصي نقاط جهان بوده و هستند كه اسلام را دين برگزيده دانسته و آن را انتخاب نمودند. به طور مسلم، اگر مطالعه در اديان بصورت ناقص، و با خودخواهي يا برخي تمايلات و احساسات جهت دار، همراه باشد، انسان را به مسير اصلي رهنمون نخواهد ساخت. بايد، كاملاً زلال بود و بي‌طرفانه به مطالعه و قضاوت در مورد آن پرداخت.

علم و دين دو ابزاري هستند كه افراد با مسلح شدن به آن، مجاز به ارائه نظر و آزادي بيان مي‌گردند. (10) از اين رو، جايگاه دين برجسته‌تر مي‌شود. اسلام، ديني كامل و برگزيده خداوند است كه انسان‌هاي آزاده ارزش مدار و بزرگان زيادي در آن به منحصه ظهور رسيده‌اند. و اين نبود، مگر در نتيجه روح حاكم بر تعاليم دين الهي كه بشر را به مراتب بالاي زندگي مادي و معنوي، رهنمون مي‌سازد. كه در ساير اديان با اين كيفيت وجود ندارد. (11)

مميزه ديگر اسلام، عاري بودن آن از خرافات و زلالي احكام آن مي‌باشد كه همه انديشمندان بي‌تعصب و انديشه‌ور به آن اذعان دارند. بعد متعالي ديگر اسلام، سادگي و رواني آن است كه آن را در همه سطوح جامعه قابل استفاده و در سطح بالايي، قابل درك مي‌سازد. اين خصوصيات نيز همانند ساير خصوصيات برجسته اين دين الهي، توسط انديشه‌وران مسلمان و غيرمسلمان جهان، تحسين گشته است. (12) مشخصه برگزيده ديگر اسلام، هم‌خواني آن با روحيات بشر و توجه به زندگي فردي و اجتماعي مي باشد كه بسيار قابل درك و لمس است.

در مرحله بعد، با توجه به شناخت اسلام، به عنوان دين برگزيده، بايد سراغ آن رفته، نظرش را پيرامون آزادي جويا شد.

اسلام در اصلي‌ترين مرحله كه مرحله انتخاب دين است انسان را در انتخاب مختار مي‌نمايد. اما پس از انتخاب دين، او را موظف به تبعيت و اطاعت مي‌نمايد. به پيامبر صلي‌الله عليه و آْله و سلم امر مي‌شود تا با ملايمت و نرمي به تبليغ دين بپردازد، بدون اصرار و خشونتي، اين منطق اسلام و قوت ادله و براهين آن بود كه باعث گسترش آن شد. به طور مسلم، به زور شمشير نمي‌توان انديشه‌اي را قلب‌ها رسوخ داد و حمايت و دفاع آنها را از دين مشاهده نمود. اين ماهيت عالمانه و جامع و ارزشمند اسلام است كه به تمامي ابعاد زندگي بشر توجه داشته و در هيچ ساحتي كوتاهي ننموده. همين امر عامل مهمي در برخورد مناسب و منطقي انسانها با آن مي‌باشد.

انسان وقتي، پس از رشد جسمي و عقلي به مرحله انتخاب دين مي‌رسد نسبت به آن احساس نياز نموده انتخاب مي‌نمايد. در اين مرحله هيچ اصرار و فشاري بر او وجود ندارد. (13) اما مرحله بعد انتخاب دين است كه مسيري بدون بازگشت است. وقتي آزادانه پذيرفته شد، مرحله عمل به احكام آن مي‌رسد. هيچ كس حق ندارد از زيربار مسئوليتهاي ديني شانه خالي كند و بي‌دليل دين انتخاب شده‌اش را ترك نمايد. در اين صورت، مجازاتي براي او در نظر گرفته مي‌شود، كه در همه اديان الهي وجود دارد. (14)

دين در ذات خود مجموعه قوانيني دارد كه با قبول آن دين، قوانين آن نيز، لازم الاجرا مي‌گردد. قوانين اصيل فردي و اجتماعي كه پايه و اساس يك اجتماع خوب را تشكيل داده، و بر همين اساس، به اجراي قوانين، نظارت ورزيده، به صحت اجراي آن در جامعه، به عنوان يك روش برتر همت مي‌گمارد زيرا سرپيچي از اين قوانين به آزادي اجتماعي، قوانين حقوقي و ... يك اجتماع لطمه مي‌زند.

در هر جامعه كوچك و بزرگي كه قانون يا قانون كارآمد و خوب، وجود نداشته باشد هرج و مرج و فساد رواج خواهد يافت. انسان، حتي در زندگي فردي و در خلاء هم كه بخواهد زندگي كند، بي‌نياز از حضور قوانين فردي خاص خود نيست. قوانين و اوامر دين اسلام به شكل زير تقسيم شده و محدوديتهايي را با خود به همراه مي‌آورند، شامل: حلال، حرام، مستحب، مباح و مكروه حرام تنها نبايد و عدم جواز بي‌چون و چراي دين است كه همه بايد به آن پايبند باشند، فرار از تكليف و قانون مجازات دارد و فرار از دين مجازاتي بزرگتر، لازم نيست افراد تك تك احكام دين را به عقل ناقص خود مطابقه داده و دلبخواهانه به برخي از آنها عمل كنند، يا اينكه درصدد توجيه احكام آن برآيند.

بلكه بايد تنها براي فهم بيشتر آن تلاش كنند

همه اين احكام و قوانين، براي تحقق نظم، عدالت و آرمان‌هاي اخلاقي در نظام اجتماعي است. همه افراد موظف به رعايت حيثيت اجتماعي قوانين و احكام دين هستند. اين قضيه ربطي به مقوله كلان آزادي ندارد. هركس حق دارد هرطور كه مي‌خواهد آزادانه تصميم بگيرد و در زندگي خصوصي‌اش در آزادي كامل به اموراتش بپردازد.

هيچ كس حق دقت در اسرار مردم را ندارد و نبايد در امور آنها تجسس نمايد. به عنوان مثال، اگر كسي در خلوت روزه‌اش را بخورد مجازات قانوني ندارد اما همين حركت در اجتماع مردم با مجازات سختي روبرو است. زيرا اجتماع بايد كنترل كننده رفتار افراد و نمونه و الگو باشد. قبح گناهان در آن ريخته نشود تا جنبه سازندگي آن، حفظ گردد.

آسيب‌شناسي ماهيت آزادي در جامعه


آزادي مدتي در زبان سياسي مردم همراه با شعارها و نظرياتي شاعرانه و با مراعات نظيرهايي فراوان در ساحت تخصصي علم سياست مطرح مي‌گشت. واژگاني چون آزادي احزاب، آزادي قلم، آزادي بيان ، آزادي عقيده و آزادي ... اكنون وقتي به دور از هياهو تعصبات خاص زمان اين سياست‌ها، به آن پرداخته مي‌شود آيا حاصل جمع همه اين شعارها، جز يك مورد مي‌شود كه مي‌توان آن را آزادي بالفعل انديشه ناميد. زيرا آزادي انديشه مقوله بالقوه‌اي است كه به تنهايي كاربردي ندارد. از اين رو بايد آن را از حالت بالقوه به بالفعل تبديل نمود. فعليت آن نيز مي‌تواند، گفتاري يا نوشتاري يا مفهومي باشد . از اين رو آزادي بيان و قلم در ماهيت يكي هستند.

در مرحله بعد اين مسائل مطرح مي‌شود كه چه كساني بايد از اين آزادي برخوردار باشند؟ هر كسي (ديوانه، مغرض، جاهل و ...) يا طيف خاصي؟ آيا همگان حق دارند نسبت به هر مقوله‌اي ، برخورد عاقلانه يا احساس يا دين‌مدارانه نمايند؟ اگر بدون اين محدوديت‌ها به مقوله مهم آزادي پرداخت شود ارزش علمي آن تا سطح بسيار پاييني تنزل خواهد يافت.

اسلام براي دو گروه، مجوز آزادي بيان قائل است؛ مومنان (نه مسلمانان) و دانشمندان. (15) اسلام به بيان حقايق و آگاه ساختن عيوب ديگران سفارش مي‌نمايد. (16)

معيار آزادي بيان در اسلام، آوردن همه نظريات و مقايسه آنها با هم است و سپس تطبيق آن با حق (17) تا ناكارآمدي هر يك مشخص شده جاي هيچ شبهه‌اي در اذهان باقي نماند.

حتي اگر براي مقوله آزادي قائل به هيچ حد و مرزي هم نباشند، باز هم وجود آن در نظام سياسي ديني، سبب مي‌شود تا محدوديتهاي ديني در مورد آن نيز ساري و جاري شود. در غير اين صورت دامنه آن فراتر از نظام ارزشي ديني كشيده مي‌شود. دايره‌اي از احساس صرف كه هيچ تخصص و ارزشي در آن وجود نخواهد داشت. اما همه چيز غيرمربوط و متضاد را مي‌توان در آن جست كه نتيجه آن ارزش قلمداد نمودن بسياري از غيرارزش‌ها خواهد بود.

در اين تعريف بزرگ اما بي‌محتوا، نسبت به ارزش‌هاي اسلامي كه شالوده نظام سياسي جمهوري اسلامي بودند به عمد يا سهو بي‌توجهي شد. از اين رو، برخي از مدافعان سعي كردند مقوله آزادي را مقوله‌اي خارج از حدود دين تعريف كرده، جايگاهي در خلاء براي آن متصور شوند. (18)

در حالي كه سياستمداران ديني و دين مدار همواره بايد سياستهاي ماخوذه خود را از اسلام و اصول ديني اكتساب نموده و با اين معيار برگزيده سياست خود را تطبيق دهند. نه اينكه تنها از برخي فاكتورهاي خاص ديني براي تاييد سياست‌هاي مربوط و نامربوط خود استفاده كنند. به طور مسلم، اين باور بايد وجود داشته باشد كه خداوند دين را براي هدايت و نجات بشريت فرستاد و اينكه سياست ما عين ديانت ماست.

اسلام دين تساهل و تسامح و حتي خشونت است، دين خنده و گريه، بغض و آشتي، دوستي و دشمني، تولي و تبري، بايد و نبايد و ... كه با وجود همه اين تضادها، جايگاه واقعي ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها پديدار مي‌گردد. دين تك بعدي كه تنها، تساهل و تسامح، خنده ، دوستي (حتي با دشمنان) و ... داشته باشد هيچ اقتداري در ميان ساير دولتها و حكومتها نخواهد داشت، دين توسري خوري خواهد داشت كه هيچ جايگاه ارزشمندي نخواهد داشت. زيرا همواره حضور نبايدها است كه در كنار بايدها كنترل كننده نبض قوانين جامعه خواهد بود. دين بدون نبايدها، برداشت غيرواقعي و خودسرانه‌اي از دين است كه به حتم بايد به مشورت علماي درجه يك ديني مي‌رسيد و در نطفه خاموش مي‌گشت. شايد هم هدف از آن به چالش طلبيدن همين قشر بود و شايد هم غيرعامدانه و به علت عدم علم كافي بود.

هركسي، حق ندارد براي واژه آزادي و يا هر واژه ديگري در حيطه دين تعيين حدود شخصي و مجزا نمايد. اگر هم ساحتي باشد كه دين در آن نظر جديدي ارائه ننموده،‌ با مشورت علماي تراز اول دين، حدودي را كه دين براي هر مقوله ارائه مي‌نمايد به عنوان پيش فرض و زيربناي آن مقوله در نظر بگيرند. از اين رو، همگام با تعريف دين از آزادي به تبيين آن پرداخته شود.

پي نوشتها:


1- نوروزي، محمدجواد، نظام سياسي اسلام، چاپ دوم، قم، انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1380، صص 57تا 58
2- عطايي اصفهاني، م.ع، آزادي از ديدگاه اسلام، قم، انتشارات عصر ظهور، 1378، ص 15- (بقره 35، كهف 29، انسان 3)
3- عطايي اصفهاني، پيشين، ص 18، جان استوارت ميل، رساله اي درباره آزادي، تهران، مركز نشر علمي فرهنگي، 1361، ص 25
4- غررالحكم، فصل 9، ك 1- (فرقان 44) و ...
5- طبرسي، مشكات الانوار، ص 134
6- فرقان 44
7- علامه مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 10، ص 108، (فرقان 44)- غررالحكم، فصل 9، ك1
8- بقره 256
9- عنكبوت 43
10- بحارالانوار، ج 2، صص 16، 22 و 24- (عنكبوت 43)- (مجادله، 11)
11- عطايي اصفهاني، پيشين، ص 32 تا 43
12- همان، ص 41
13- انعام 107
14- عطايي اصفهاني، پيشين، ص 63
15- (مجادله 11)- بحارالانوار، ج 2، صص 16 و 22 و 24
16- غررالحكم، فصل 85، ك 39 و 274
17- غررالحكم، فصل 3، خبر 85
18- نوروزي، پيشين، ص 39




۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
پاسخ به: نقد فیلم ها و سریال های هالیوود: فیلم سینمایی «Avatar»
نام کاربری: Hero.Sniper
پیام: ۳,۵۳۰
عضویت از: ۱۰ شهریور ۱۳۸۸
از: جایی فرا سوی زمان
طرفدار:
- کارلس پویول
- یوهان کرایف
- اسپانیا
- پپ گواردیولا
گروه:
- کاربران عضو
شروع نقد و بررسی فیلم سینمایی آواتار به کارگردانی جیمز کامرون





همچو سرو ایستادن در این باد
نکند پاسخش طبر باشد
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
پاسخ به: نقد فیلم ها و سریال های هالیوود: فیلم سینمایی «Avatar»
نام کاربری: ~Voro0JaK~
پیام: ۱,۴۷۶
عضویت از: ۲۱ دی ۱۳۸۹
از: TehRaN
طرفدار:
- ×LeO×
- :O
- ×SpaiN×
- :O
- ×TiTo , PeP×
- :O
گروه:
- كاربران بلاک شده
من خودم چون حال تایپ کردن نداشتم از یه وبلاگی کپی پیست کردم
نقد استاد مستغاثی از فیلم آواتار

اگرچه به نظر می آید، جیمز کامرون پس از اکران و موفقیت فوق العاده فیلم "تایتانیک" در سال 1997 به تعطیلات رفت و دوربین و ویزورش را به دیوار آویخت اما واقعیت این است که او در طی این 12 سال نه تنها در تعطیلات و استراحت نبوده بلکه بسیار فعال عمل کرده و علاوه بر ساخت 3 فیلم تلویزیونی و 2 فیلم مستند، تهیه کننده 10 فیلم اعم از تلویزیونی و مستند و داستانی نیز بوده است. فیلم هایی که بعضا خود کامرون را به سختی درگیر خود کرد ، به طوری که برخی از آن فیلم ها از جمله دو مستند "ارواح ورطه" و "بیگانگان اعماق دریا" را شخصا فیلمبرداری کرد.

ولی به هرحال فیلم "اواتار"، تنها فیلم بلند سینمایی به شمار می آید که جیمز کامرون در طول این بیش از یک دهه اخیر ساخته است. فیلمی که گویا بیش از4سال وقت و نیرو و انرژی و هزینه صرف ساختنش شده و تا امروز با صرف حدود 800 میلیون دلار، پرخرج ترین فیلم تاریخ سینما محسوب می گردد.

فیلمنامه "اواتار" رامانند اغلب آثار قبلی جیمز کامرون، خودش نوشته و هیچ همکار یا شریکی برای نوشتن یا تکمیل و یا بازنویسی آن نداشته است و بازهم علیرغم دارا بودن ابعاد مختلف سرگرمی و هیجان و جذابیت های تصویری (که با جلوه های ویژه تصویری فوق پیشرفته امروز تهیه شده)، وجوه اندیشه های فلسفی خاص درآن بارز است.وجوهی که درآثاری مانند:"بیگانه ها" (1986)، "ورطه" (1989)، " ترمیناتور"(1991)، "ترمیناتور 2:روز داوری"(1992) و حتی "تایتانیک" نیز به چشم می خورد. مثلا آن بازتاب و تکرار سخنان کاپیتان زیردریایی فیلم "ورطه"، هنگامی که در اعماق اقیانوس و در فضای میان لجه ای آب ، گرفتار بیگانه ها شده چه شباهت غریبی با تغییر شکل های ربات جیوه ای فیلم "ترمیناتور 2:روز داوری" در میان مخزن مذاب دارد ، گویی که هردو در برزخی هول آور به انعکاس اعمال خویش می نگرند. یا آن چرخش دوربین در میان اتاق ها و راهروهای کشتی غرق شده تایتانیک که همه آن زرق و برق و وسایل مربوطه مانند لوسترها و بشقاب ها و قاشق و چنگال ها در میان آب ها شناور است ، در حالی که در تصاویر پیشین آنها را در اوج تجمل و زینت دیده بودیم ، انگار که همه چیز به گناهی عظیم ، گرفتار قهر و غضب شده است ، همچنانکه در فیلم "ترمیناتور" این گرفتاری برای آخرالزمان ، هشدار داده می شود. شاید از همین رو باشد که جیمز کامرون ترجیح می دهد، فیلمنامه هایش را بدون کمک و همکاری دیگران، خود بنویسد و بازنویسی نماید.

اما قصه "اواتار" از آن تازگی و بداعت آثار پیشین کامرون برخوردار نیست و بسیاری از مایه ها و فراز و فرودها و حتی ماجراهای آن، یادآور صحنه های مشابه در فیلم های دیگر است.

داستان فیلم از سال 2154 آغاز می شود، برادر یک دانشمند فضایی (که به قتل رسیده) به نام "جیک سالی" ( یک تفنگدار دریایی ارتش آمریکا که در جریان تجاوزات جنگی آمریکا به دیگر کشورها مجروح شده و از ناحیه دو پا فلج گردیده است) عازم ماموریتی ویژه در "پاندورا"(یکی از اقمار سیاره مشتری) می شود. جایی که قرار است منابع طبیعی سرشارش ، کره زمین را از خطر نابودی و اضمحلال نجات بخشد. در این سیاره ، موجوداتی به نام "ناوی" زندگی می کنند که بسیار شبیه انسان هستند ، فقط 3 متر قد دارند و به چیزی میان انسان و حیوان راه می برند. ماموریت گروهی که جیک سالی به آنها می پیوندد و ارتش آمریکا نیز با پیشرفته ترین سلاح هایش حضور دارد ، نفوذ در بین گروهی از این ناوی ها به نام "اواتار" است و دستیابی به مرکز انرژی سیاره که از درختی عظیم و مقدس به نام "ایوا" منشاء می گیرد. به همین دلیل با استفاده از DNA اواتارها ، اواتارهایی مصنوعی به وجود آورده تا انسان ها بتوانند با وسیله ای خاص ، آنها را کنترل کرده و داخل جمعیت اواتارها شوند. جیک سالی یکی از همین اواتارها را کنترل می کند و در اولین قدم با یک دختر اواتار به نام "نیتری" ، آشنا شده که وی را از خطر مرگ نجات بخشیده است. پس از آن کم کم به درون قبیله وی راه یافته و در می یابد ، پدرش رییس قبیله بوده و مادرش رهبر معنوی قبیله به نام "موان" است. مراحل پذیرفته شدن جیک به عنوان یک عضو قبیله اواتار که "اوماتیکایا" نام دارد، بسیار سخت و دشوار می نمایاند و او مسیرهای پیچیده ای را طی می کند تا اینکه حتی به بالاترین درجه یعنی هدایت پرنده ای ازنژاد اسطوره ای "توروک" به نام"تایروکو"موفق می شود و جا پای رهبر افسانه ای آنها یعنی "توروک ماکتو" می گذارد. از این پس او دیگر هدف اصلی ماموریتش را از یاد برده و جذب زندگی و رفتار اواتارها شده و تصمیم می گیرد همراه آنها در مقابل تجاوز ارتش و نیروهای بیگانه زمینی بایستد!

تا همین جا و با خواندن این خلاصه داستان، ذهن تماشاگر حرفه ای سینما به سرعت متوجه فیلم معروف "رقصنده با گرگ ها" ساخته کوین کاستنر می شود که در نخستین مراسم اسکار دهه 90، بر خلاف انتظار و در حالی که اکثرا در انتظار درو کردن جوایز اسکار توسط وارن بیتی و فیلم او یعنی "باگزی" بودند، 7 جایزه به خود اختصاص داد.

در فیلم "رقصنده با گرگ ها" نیز یک سروان سواره نظام ارتش آمریکا به نام "جان دنبار" ( با بازی کوین کاستنر) عازم پایگاهی در قلب محل زندگی قبایل سرخپوست شده تا آنها را از مناطق حاصلخیز خود دور نماید و در این ماموریت با نجات دادن یکی از زنان قبیله به نام "ایستاده با مشت"(با بازی مری مک دانل) باب آشنایی اش را با افراد قبیله "سو" باز می کند و کم کم به داخل آنها راه می یابد و جذب زندگی آنان می گردد. گویی برخورد با گرایشات طبیعت گرایانه سرخپوستان ، غرایز فطری اش را بیدار کرده (آنچنانکه در"آوای وحش" جک لندن"می خوانیم) و به تدریج از آن وضع و حالت سروان سواره نظام ارتش آمریکا ، به در می آید، چنانچه حتی لباس ها و سر و شکل و مدل موهایش نیز در همین راستا تغییر می نماید. این همان تحولی است که برای جیک سالی در فیلم "اواتار" هم اتفاق می افتد. او از همان هنگامی که برای نخستین بار در قالب یک اواتار قرار می گیرد، نوعی احساس رهایی و آزادی بروز می دهد. نگاه کنید که در همان صحنه برخاستن از تخت به عنوان اواتار، برخلاف توصیه های مراقبان و پرستارانش و علیرغم تزلزل فیزیکی و تعادلی، چگونه از محل کنترل بیرون زده و در فضای باز بیرون ، سرخوشانه می دود.

جیک سالی پس از مدتی که در قالب اواتار زندگی کرده، آنچنان شیفته آن نوع زندگی شده که وقتی مثل همیشه برای استراحت از داخل دستگاه کنترل بیرون می آید ،می گوید: "...انگار همه چیز وارونه شده مثل اینکه بیرون از اینجا(دنیای اواتارها) واقعی است و اینجا(دنیای آدم ها) یک رویاست..."

او لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر در زندگی اواتاری غرق شده به طوری که وقتی راز ماموریت خود را برای نیتری برملا کرده، علت تغییر و تحولش را اینچنین بیان می نماید:"...در ابتدا یک ماموریت بود ولی بعد، همه چیز تغییر کرد، من عاشق شدم، عاشق جنگل، عاشق مردم اوماتیکایا و عاشق تو ..."

و بالاخره جیک سالی در آخرین ضبط ویدئویی که خداحافظی می کند و آماده انتقال به بدن اواتاری می شود، این شیفتگی و در واقع استحاله روحی اش به نقطه اوج خود رسیده و خطاب به دوربین می گوید:"...این روز تولد من است..."( این شیفتگی کاملا با مثلا تمایل روی نیری در فیلم "برخورد نزدیک از نوع سوم" استیون اسپیلبرگ برای همسفر شدن با بیگانگان فضایی متفاوت است که اگر آن تمایل از روی کنجکاوی و سرخوردگی از زندگی زمینی بود ، این یکی همچنانکه خود جیک می گوید از روی عشق و علاقه است).

"جان دنبار" نیز در فیلم "رقصنده با گرگ ها"، سرانجام با قبیله سو همراه شده و علیه سواره نظام آمریکا که قصد تصاحب سرزمین های سرخپوستان را دارد، می جنگد. اما بالاخره هم در هر دو فیلم یک ارتشی کهنه کار آمریکایی، نجات بخش قبیله کهن می شود که در فیلم "اواتار" جیک سالی به عنوان منجی در واقع در مقام جانشین توروک ماکتو ( همان رهبر افسانه های اواتارها) قرار می گیرد.

عناصر مشترک بسیاری دو فیلم "اواتار" و "رقصنده با گرگ ها" را به لحاظ قصه و درونمایه ، به یکدیگر نزدیک می سازد. از جمله مخالفت سرسختانه یکی از افراد مهم قبیله سو به نام "باد در موهایش" با "جان دنبار" در فیلم "رقصنده با گرگ ها" که بالاخره با پی بردن به لیاقت دنبار ، از نزدیکترین دوستانش می شود. عین همین مایه در فیلم "اواتار" مابین جانشین رییس اواتارها به نام "تسوتی" و "جیک سالی" اتفاق می افتد. "تسوتی" دو بار قصد جان سالی را می کند ؛ یک بار هنگامی که متوجه پیوند "جیک سالی" و "نیتری" می شود و بار دیگر پس از اعتراف وی به ماموریت برای خارجی ها . تا اینکه وقتی وی را با پرنده اسطوره ای می بیند که برای نجات قبیله آنها آمده ، یاور بی چون وچرایش می گردد.

مراحل آموزش زبان قبیله سو توسط "ایستاده با مشت" به جان دنبار هم دقیقا به صحنه های یادگیری زبان و رفتار اواتاری توسط جیک سالی از نیتری شباهت دارد و دیگر اینکه اواتارها بیش از هر پدیده ای ، ( به لحاظ طرز زندگی و نوع رفتار و زبان و حتی آیین های جادوگری) قبایل سرخپوست را به ذهن متبادر می سازند ، چنانچه حتی هلهله ها و فریادهایشان ، نیز از نوع سرخپوستی است.

اما آنچه در فیلم "رقصنده با گرگ ها"، نشانه و سمبل گرایش و نزدیکی جان دنبار به طبیعت و بیدار شدن غزایز طبیعی اوست ، گرگی به نظر می آید که در ابتدا از دور گویی وی را زیر نظر دارد و کم کم به وی نزدیک شده تا جایی که وقتی دنبار در کنار آتش ، مراسم آیینی به جای می آورد ، گرگ درکنارش ایستاده است. چنین رابطه ای را جیک سالی با پرنده های اواتار به نام "ایکران" برقرار می سازد و مانند یک اواتار صاحب یکی از آنها می شود. پرنده ای که اساسا تصاحبش ، نشانه ای از اواتار شدن( و به قولی اوماتیکایا ) و عضویت در قبیله است.در واقع آنچه را که در فیلم "رقصنده با گرگ ها" با تصویر و بدون کلمه ای درمی یافتیم، در "اواتار" با جملات تشریحی نیتری توضیح داده می شود.

نیتری به جیک می گوید:" ... تو باید ایکران خود را انتخاب کنی . یعنی باید او را درون خود حس کنی و اگر او هم تو را انتخاب نماید، آن وقت مشخص می شود..." در فیلم "رقصنده با گرگ ها" نیز در واقع ابتدا این گرگ است که جان دنبار را انتخاب کرده و او را تحت نظر قرار داده است و سپس توجه دنبار جلب شده و به وسایل مختلف سعی می کند تا آن گرگ را به نزد خود بیاورد.

و این جیک سالی است که بالاخره به اصطلاح زلف خود را به زلف ایکران مخصوصش پیوند زده و او را رام خویش می سازد.( و چه کنایه غریبی که در پاندورا برای هر ارتباط اواتارها با موجودات طبیعت اعم از اسب مانند ها یا ایکران و یاحتی خوددرخت مقدس یعنی ایوا بایستی زلف خود رابه زلف آنها گره بزنند، همان ضرب المثلی که درزبان فارسی برای برقراری رفاقت ودوستی ازعبارت "زلف گره زدن"به کار می رود!)

از طرف دیگر "ایکران"ها بسیار شبیه به موجوداتی به نام"هیپوگریف" در"هری پاتر" هستند و ارتباط آنها نیز با اواتارها شبیه به برقرار کردن رابطه با هیپوگریف هاست. به خاطر بیاورید در قسمت سوم سری فیلم های هری پاتر یعنی "زندانی آزکابان"، چگونه هاگرید، طریق ارتباط با هیپوگریف ها را یادآور می شود و اگرچه دراکو مالفوی در این کار ناموفق می ماند اما هری پاتر به خوبی می تواند رابطه مذکور را برقرار سازد.

البته شباهت کاراکترها و اتفاقات و پدیده های فیلم "اواتار" به همین مثال ها ختم نمی شود. روش کنترل بدن اواتاری توسط انسان ها در فیلم های متعددی تکرار شده، طریقه ای که به نظرم از سری فیلم های "ماتریکس" و در یک دنیای مجازی به سینما راه یافت و همین امسال در فیلمی به نام "جانشین ها" ( Surrogates) ساخته جاناتان ماستو با کنترل ربات ها برای جانشینی آدم ها در زندگی مورد بهره برداری جدیدتری قرار گرفت. از قضا نحوه کنترل بدن اواتاری بسیار شبیه به کنترل ربات ها در همین فیلم "جانشین ها" است.

جیمز کامرون همچنین در "اواتار" برای طراحی ربات های مسلح غول آسا از نمونه های مشابه فیلم "District 9 " استفاده کرده و برای طراحی سفینه ای که مسافران پاندورا از جمله جیک سالی را منتقل می نماید ، مانند برخی آثار علمی – افسانه ای اخیر ( همچون فیلم " پاندوروم" ) نگاهی به سفینه فضایی فیلم "2001: یک ادیسه فضایی" داشته است. چنانچه ورودیه فیلم نیز (که جیک سالی عازم ماموریت ناشناخته سیاره پاندوراست) شباهت غریبی به سکانس های اولیه همان فیلم "2001 : یک ادیسه فضایی" پس از فصل میمون ها دارد که دکتر فلوید با سفینه ای شبیه به آنچه در فیلم "اواتار" می بینیم، عازم مریخ است.

اما علیرغم تمامی این شباهت ها ، فیلمنامه "اواتار" از نقاط قوت متعددی برخوردار است، از جمله سیر حضور جیک سالی در قالب یک اواتار و ورودش به دنیای ناشناخته پاندورا و سپس گم شدن و دورافتادنش از گروه دکتر گریس آگوستین و بعد از آن برخورد شبانه با موجودات مختلف ( که همگی گویا کپی نخستین از جانوران زمینی هستند) تا صحنه آشنایی با نیتری.

اما اکثریت قریب به اتفاق شخصیت های "اواتار"، تیپ های تکراری و کلیشه ای هستند: قهرمانی که از زندگی کسالت بار امروز ، خود را به سوی دنیایی ناشناخته و شگفت انگیز اما شریف و صادق پرتاب می کند و از حق آنها در مقابل دوستان سابقش که اینک در مقام ظالم قرار گرفته اند ، دفاع می نماید ( در چنین شرایطی چهره و سر و وضع تغییر یافته جیک سالی، ران کوویک فیلم "متولد چهارم ژوییه" الیور استون را به خاطر می آورد)، دانشمند انسان دوست، فرمانده نظامی خشن و سادیست، غریبه هایی که از دوستان مهربان تر می شوند، جنگجویی که سر بزنگاه به کمک می آید ( کاراکتر "ترودی چاکون" همان زن نظامی که جیک و دوستانش یعنی دکتر گریس آگوستین و نورم اسپلمن را از زندان نجات می دهد تا به کمک اواتارها بروند) و ... از جمله این کاراکترهای نخ نما شده هستند.

نقاط اوج و فرود فیلمنامه هم طبق فرمول های معمول هالیوود پیش می رود ، از نحوه دوستی و آشنایی و عاشق شدن سالی و نیتری گرفته تا پذیرفته شدنش در قبیله اواتارها تا متزلزل شدن حضورش در همین جمع و مجددا تلاش دوباره تا حد قبولی نهایی و حتی تا سکانس پایانی که علیرغم حضور لشگر موجودات تحت فرمان ایوا و نابودی سفینه فرماندهی اما بازهم مثل همیشه شاهد جنگ آخر به اصطلاح آرتیست خوب و آدم بد هستیم. یعنی بالاخره این قهرمان اصلی یعنی جیک سالی است که با بدمن اصلی یعنی کلنل مایلز کواریچ نبرد نهایی فیلم را انجام می دهد و تا سرحد مرگ هم پیش می رود که با فداکاری نیتری نجات می یابد.

صحنه های پرواز با ایکران ها و نمایش دیدنی های پاندورا مانند گیاهان نورانی و دشت ها و کوهها و ...و فصل های جنگ ارتش آمریکا با افراد پاندورا ، بیشتر به رخ کشیدن جلوه های ویژه تصویری به نظر می آید که در فیلم به کار رفته و گویا هزینه های سرسام آوری هم برداشته است به طوری که گفته می شود تنها 40 درصد فیلم "اواتار" فیلمبرداری شده و بقیه با جلوه های ویژه تصویری ساخته شده اند.

اما همه این جلوه های تصویری بعضا افراطی و پرزرق و برق در خدمت بیان قصه و ماجراهای فیلم که براساس همان تفکر فلسفی و ایدئولوژیک جیمز کامرون قرارگرفته، در می آید تا حداقل تماشاگر را در طول 160 دقیقه زمان فیلم، برای تماشای ادامه اثر و دیدن و شنیدن حرف های اساسی فیلمساز، برروی صندلی نگاه دارد. اما این ایدئولوژی آنچنان که در وهله اول در نگاه مخاطب می نشیند ، نوعی طبیعت پرستی مادی گرایانه افراطی است که در برخی مکاتب جعلی و انحرافی همچون "کابالا" می توان سراغ گرفت. اواتارها نوعی انسان/حیوان هستند که به اجداد باستانی آدم ها شبیه اند.(شاید همان حلقه مفقوده داروین؟!!) . از مهمترین خصوصیاتشان ، وابستگی شدید آنها به طبیعت و نیرو و الهام گرفتن از آن است. از همان ابتدای فیلم پیوند نیتری را با انواع و اقسام موجودات شاهدیم که حتی نسبت به کشتن گونه وحشی شان نیز غمگین می شود. اواتارها برای سوار شدن بر شبه اسب ها یا همان ایکران ها هم بایستی به نوعی یگانگی وجودی با آنها برسند.

خدای آنها، درختی مقدس به نام "ایوا" است که آن را مادر عظیم الشان می خوانند و همه خواسته های خود را از او می خواهند. آنها براین باورند که همه زندگی و مرگ را از ایوا می گیرند و مردگانشان نزد او هستند.( همان اعتقاد و باوری که الهیون در مورد خداوند دارند). همین ایواست که قدرت دارد تا آدم ها را در قالب انسانی بمیراند و در قالب اواتار دوباره زنده نماید. همان طور که در انتهای فیلم درمورد جیک سالی انجام می دهد و برای همیشه سالی به عنوان یک انسان می میرد و در فالب یک اواتار دوباره متولد می شود. (آنچه در باورهای موحدان تنها از خداوند برمی آید و به جز آن شرک محسوب می شود). آنها حتی صدای ارواح اجدادشان را با اتصال به شاخه های ایوا می شنوند.

اما این تنها اعتقاد اواتارها نیست. انسان ها هم همه لشکرکشی خود به پاندورا را برای دستیابی به منابع طبیعی بی پایانی که می گویند در زیر این درخت قرار دارد، انجام داده اند.

دکتر گریس آگوستین در یکی از آخرین دیالوگ هایش برای متقاعد کردن "پارکر سلفریج" (مسئول پروژه علمی تسخیر پاندورا ) ، پرده از کشف علمی حیرت آوری درباره درخت مقدس یا ایوا برمی دارد ، به این شرح که ریشه های آن با اتصالات الکتروشیمیایی با ریشه های سایر درختان پاندورا و از آن طریق به مغز اواتارها متصل شده که یک شبکه گسترده ای از اطلاعات و خاطره ها بوجود می آورد و می تواند اطلاعات مضاعف را دان لود یا آپ لود نماید که از این طریق می توان به آن شبکه وارد شد.

همین درخت مقدس ایواست که به خاطر درخواست یا به اصطلاح دعای جیک سالی ، همه گونه های موجودات پاندورا را به کمک ناوی ها می فرستد تا با ارتش زمینی ها مقابله کنند و به همین طریق آنها را نابود می سازند.(نوعی فراخوان تارزانی!!!) اما با جستجو و تفحصی در مکاتب جعلی و انحرافی ، می توان رد پای این نوع تفکر را در کتب کابالیست ها یافت. (همانطور که پیش از این در همین مقاله ذکر کردم)

در ایدئولوژی کابالا (نوعی فرقه صهیونیستی) همه قوای خالق را در توالی لایه های یک درخت تصویر می کنند که شرح آن را در کتاب "باهر" از مکتوبات این فرقه می توانید ملاحظه نمایید.در کتاب "زهر" از دیگر کتاب های کابالا نیز در این باره نوشته شده :

"... سفیرات یا چهره های متعدد خالق در درختی عرفانی بنا شده که هر یک شاخه ای از ریشه مرسوم آن را نشان می دهد که البته ناشناخته و غیرقابل شناخت نیز هست. اما "ان سوف" تنها ریشه مکنون همه ریشه ها نیست بلکه افزون بر اینها ، شیره این درخت نیز به شمار می رود. هر شاخه نوعی صفت را نشان می دهد و در خود و از خود وجودی ندارد بلکه به فضیلت خدای مکنون یا "ان سوف" ، هستی می پذیرد. این درخت خالق نیز همان قسم که نشان می دهد ، اسکلت عالم خلقت نیز می باشد ، این درخت در تمامی خلقت رشد می کند و شاخه های خویش را برهمه شبکه ها و شاخه ها و عواقب آن می گستراند. همه اشیاء موجود و دنیوی تنها به لطف امری مربوط به قدرت سفیرات وجود دارند که در تمامی آنها زنده و عمل می کند..."

تاکید شرک آمیز برربوبیت درخت در فرقه کابالا در مکتوبات مختلف پیامبران آن به چشم می آید. از جمله در بخش "حسیدیسم، آخرین مرحله "از کتاب"جریانات بزرگ در عرفان یهودی" نوشته گرشوم شولوم آمده است: "...در اینجا یک نوع آیین کابالای ...درخشید که هواخواهان و مشتاقان بسیاری یافت. این همان عصر کلاوس به معنای قریب در برودی بود نه گوشه عزلتی که به نظر می آمد. این عالم عرضه می دارد بلکه حجره محقری به شمار می رفت که پیروان کابالا در آن به مطالعه و دعا مشغول می شدند. قریب خیلی زود ، آن طور که آرون مارکوس ، آن را عرضه می داشت ، بخشی از منزل پرشور بهشت آسایی را تشکیل می داد که در آن شجره حیات یا درخت زندگی بالیده و به ثمر رسیده بود. ولی نماینده کلاسیک این گرایش را باید ربی شالوم شعرابی دانست که یک کابالایی اهل یمن بود که در اواسط قرن هجدهم در اورشلیم می زیست و در آنجا مرکزی برای پیروان کابالا بنا نهاد که تا امروز نیز وجود دارد..."

همین نهضت "حسیدیسم" است که سرانجام به تفکرات آخرالزمانی راه می یابد و می تواند دلیلی بر آرماگدون گرایی کابالیست ها باشد. در همان بخش از کتاب "جریانات بزرگ در عرفان یهودی" در این باب آمده است: "...افتخار آن (حسیدیسم) است که با این روح اشتیاق وافر تشخص می یابد که تشریح گشت و در عین حال با اظهار آراء کهن در خصوص فطرت خالق که در همه اشیاء موجود است ، به توجیه خویش مبادرت ورزید. ولی این اشتیاق چیزی نبود مگر اشتیاق به مسیح گرایی مبتنی بر مسیح منجی..."

در سکانس های پایانی فیلم "اواتار" نیز علیرغم طرح اندیشه های شبه عرفانی کابالا و تمسک به آیین های دعا و مانند آن در کنار درخت مقدس ایوا، اما در نهایت، اواتارها به سرکردگی منجی خود یعنی جیک سالی اواتار، به نبرد آخرین با ارتش زمینی ها(یا همان ضد مسیح و دجال) می پردازند که در این راه، ایوا یعنی همان درخت مقدس و نیروی اصلی با تمام قدرت طبیعت به کمکشان می آید. یعنی در پایان همه نیروهای طبیعی نیز در پشتیبانی از منجی موعود قرار می گیرند. منجی که اینک براساس آموزه های کابالایی ترکیبی از انسان امروز و آدم/حیوان های باستانی و نیروی طبیعت مادی است.

با مطالعه این سطور، حضور واضح اندیشه کابالیستی را در محور قصه "اواتار" می توان دریافت و با مطالعه دیگر متون کابالیست ها، قرابت های دیگری نیز می توان بین باورهای آنها و درونمایه فیلم "اواتار" یافت . این نشان می دهد که همچنان جیمز کامرون در طی این سالها بر سینمای ایدئولوژیک خویش پای فشرده است. آنچه که پیش از این در آثاری همچون "ترمیناتور" ، "ترمیناتور2:روز داوری" ، "ورطه" و حتی "تایتانیک" به صورت تفکر آخرالزمانی و آرماگدونی به نمایش درآمده بود. اما کامرون پس از "تایتانیک" و به خصوص در دو اثر مستندی که برای "سیمخا جیکوبوویچی" (مستند ساز یهودی کانادایی) تهیه کرد یعنی "گور گمشده مسیح" و "راز گشایی مهاجرت یهودیان" ( که حتی نریشن اش را خود کامرون گفت) تمایلات کابالایی خود را آشکارتر ساخت.

پیش از این پال اسکات در نشریه معتبر "دیلی میل" در سال 2004 پس از پیوستن برخی از هنرپیشه ها و سینماگران هالیوود به فرقه کابالا ، از فعالیت های شدید این فرقه صهیونیستی و رهبر 75 ساله آن به نام فیووال کروبرگر یا فیلیپ برگ پرده برداشته و تاکید کرده بود که فرقه کابالا عملا بر هالیوود حکومت می کند.

فیلیپ برگ برای اوّلین بار در سال 1969 دفتر فرقه خود را در اورشلیم (بیت‌المقدس) گشود و سپس کار خود را در لس‌آنجلس ادامه داد. دفتر مرکزی فرقه کابالا در بلوار رابرتسون، واقع در جنوب شهر بورلی هیلز (در حومه لس‌آنجلس و در نزدیکی هالیوود)، واقع است. این رهبر «خودخوانده» فرقه کابالا فعالیت خود را بر هالیوود متمرکز کرد، در طی دو سه ساله از طریق جلب هنرپیشگان و ستاره‌های هالیوود و مشاهیر هنر غرب به شهرت و ثروت و قدرت فراوان دست یافت، خانه‌های اعیانی در لس‌آنجلس و مانهاتان خرید و شیوه زندگی پرخرجی را در پیش گرفت. امروزه، شبکه فرقه برگ از توکیو تا لندن و بوئنوس‌آیرس گسترده است و این سازمان دارای چهل دفتر در سراسر جهان است. در سال 2002 دارایی فرقه برگ حدود 23 میلیون دلار تخمین زده می‌شد ولی در سال 2004 تنها در لس‌آنجلس 26 میلیون دلار ثروت داشت. فرقه کابالا ادعا می‌کند که دارای سه میلیون عضو است.

سازمان برگ خود را "فرا دینی" می‌خواند و مدعی است که کابالا "فراتر از دین، نژاد، جغرافیا، و زبان است" و با این تعبیر ، درهای خود را به روی همگان گشوده است. اعضای فرقه، فیلیپ برگ را "راو" می‌خوانند. "راو" همان"رب" یا "ربای" یا "ربی" است که به خاخام‌های بزرگ یهودی اطلاق می‌شود.

فعالیت فرقه کابالای برگ در سال 2004 به‌ناگاه اوج گرفت و با اعلام پیوستن مدونا ( خواننده مشهور آمریکایی)به این فرقه در رسانه‌ها بازتابی جنجالی داشت. بسیاری از خاخام های سنت گرای یهودی ، عقاید فیلیپ برگ و فرقه اش را منشاء گرفته از جادوگران و ساحران مصر باستان و حتی شیطان پرستی یا پاگانیسم دانستند.

واقعیات نشان می‌دهد که برگ تنها نیست. کانون‌ها و رسانه‌های مقتدری در پی ترویج فرقه او هستند و مقالات جذاب و جانبدارانه‌ درباره‌اش می‌نویسند. "کابالا هالیوود را فرا گرفته است" عنوانی است که مدتهاست در این نشریات به چشم می‌خورد.

تایمز لندن در سال 2004 گزارش مفصلی درباره پیوستن مدونا به فرقه کابالا منتشر کرد. گزارش تایمز همدلانه بود و تبلیغ به‌سود فرقه برگ به‌شمار می‌رفت. به‌نوشته تایمز، در جشن یهودی پوریم، که در دفتر مرکزی فرقه کابالا برگزار شد، صدها تن از مشاهیر لس‌آنجلس و هالیوود حضور داشتند. یکی از مهم‌ترین این افراد ، مدونا بود که از هفت سال پیش از آن در مرکز فوق در حال فراگیری کابالا بود و اکنون رسماً کابالیست شده بود. نه تنها او بلکه بسیاری دیگر از مشاهیر سینما و موسیقی جدید غرب، از پیر و جوان، به عضویت فرقه کابالا درآمدند: از الیزابت تیلور 72 ساله و باربارا استریسند 62 ساله تا دیان کیتون، دمی مور،استلا مک‌کارتنی، بریتنی اسپیرز،اشتون کوشر، ویونا رایدر، روزین بار، میک جاگر،پاریس هیلتون (وارث خانواده هیلتون، بنیانگذاران هتل‌های زنجیره‌ای هیلتون) و دیگران. این موج، ورزشکاران را نیز فرا گرفت: دیوید بکهام (فوتبالیست انگلیسی) و همسرش، ویکتوریا، آخرین مشاهیری بودند که در ماه مه 2004، به عضویت فرقه کابالا درآمدند. شواهد و قرائن موجود و برخی خبرها حاکی از آن است که جیمز کامرون نیز در سال 2005 به این فرقه صهیونیستی پیوسته و گفته می شود از همان زمان کلید تولید فیلم "اواتار" زده شد. چنانچه برای اولین بار خبر تولید فیلم "اواتار" تحت عنوان "پروژه 880" در ژوئن 2005 در مجله هالیوود ریپورتر به طور رسمی انتشار یافت. در همان زمان طرح تولید آثار مستندی همچون:"راز گشایی مهاجرت یهودیان" در سال 2006 و "گور گمشده مسیح" در سال 2007 نیز ارائه گردید.

این فیلم ها به خصوص "گور گمشده مسیح"،جهان مسیحیت و پیروان ادیان توحیدی به سختی تکان داد. در این فیلم به دنبال آثار کابالیستی همچون "رمز داوینچی" (ران هاوارد)، عقاید و باورهای اصیل و راستین موحدان و معتقدان به ادیان ابراهیمی(که اعتقاد دارند حضرت عیسی مسیح زنده و نزد خداوند است و همچنین ایشان از رحم پاک حضرت مریم زاده شده و هیچ گاه ازدواج نکرده و بنابراین فرزندی نداشته است)، زیر علامت سوال رفت و ادعا شد که در سرزمین فلسطین اشغالی، گور بزرگی که در آن حضرت عیسی مسیح(ع) و همسرش مریم مجدلیه و پدر و مادرش و همچنین فرزندش دفن شده اند، کشف گردیده که نماهایی از آن به همراه تابوت های حضرت عیسی و خانواده اش، در حالی که اسامی آنها برروی تابوت حک شده بود، به نمایش گذارده شد و توسط شخص جیمز کامرون، معرفی شد.

اگرچه کلیسای کاتولیک و واتیکان موضع گیری خاصی درباره این اهانت های آشکار اتخاذ نکردند ولی بسیاری از پیروان ادیان توحیدی برآشفتند و زبان به اعتراض گشودند. اخیرا شنیده شد در روزنامه های واتیکان به باورهای مطرح شده در فیلم "اواتار" نیز انتقاد شدید شده است. فیلم "فرشته جنگ" اثر دیگری از جیمز کامرون ، قرار است در سال 2011 به نمایش عمومی دربیاید و ماجرای آن به قرن 26 میلادی ربط پیدا می کند که 300 سال از آخرالزمان و جنگ آرماگدون گذشته و زندگی به صورت ربات های سیبورگ سهل تر ادامه می یابد تا اینکه رباتی برای نجات جهان اقدام می کند. به هرحال فیلم "اواتار" از دیگر آثار ایدئولوژیک سینمای هالیوود به حساب می آید که این روزها ، پرده سینماهای دنیا را به رگبار مسلسل عقاید و باورهای جعلی و انحرافی خود بسته اند، علیرغم همه ادعاهای سینمای سرگرمی و هنری و هیجان انگیز و تخیلی و ...اما آنچه که در این فیلم ها حرف اول را می زند، همان ایدئولوژی به نظر می رسد که تقریبا بیش از 100 سال است، هالیوود برآن بنا شده و در یکی دو دهه اخیر به طور واضحی آرایش آخرالزمانی گرفته است.




۱ خرداد ۱۳۹۱
پاسخ به: نقد فیلم ها و سریال های هالیوود: فیلم سینمایی «Avatar»
نام کاربری: Dark_Rider
پیام: ۸,۸۵۸
عضویت از: ۶ دی ۱۳۸۸
از: كنار دريا
طرفدار:
- کارلس پویول & لیو مسی
- کرایوف
- برزیل و اسپانیا
- :D
- پپ عزیز
- پروین
گروه:
- کاربران عضو
+ facebook و secondlife و.../اردوی ضیافت اندیشه دانشجویی/حسن عباسی




به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، دکتر حسن عباسی رئیس موسسه بررسی های دکترینال امنیت بدون مرز و اندیشکده یقین با حضور در جمع دانشجویان حاضر در اردوی ضیافت اندیشه به سخنرانی پرداخت.
متن سخنرانی وی در ذیل می آید : ...

برای اینکه مخاطرات مسئله زندگی دوم کاهش پیدا کند و حتی تبدیل به فرصت شود، از خود نفس انسان که در معرض این قضیه است و بهتر این موضوع را ادراک می کند و می فهمد می توان کمک گرفت و ابعاد بنیادین این موضوع را مورد ارزیابی قرار داد.

برای این منظور هر چند که در social network ساختار شبکه های اجتماعی امروز و تمدن 500 میلیون نفری فیس بوک امید است که با در نظر گرفتن قاره اروپا از نظر جمعیت آرام آرام به قاره آسیا وارد شود و اما موضوع second life یا زندگی دوم اهمیت، حساسیت و مسائل ویژه خاص خودش را ایجاد کرده که ما در بعضی از طبقه های اجتماعی ابعادش را می بینیم.

بیشتر مطالبی که بیان می کنم ناظر به چارچوب های خود تحلیل گران غربی در مورد esecond life است. اگر رصد فرهنگی و جریان شناسی فرهنگی کنیم امروز یکی از مهمترین نکات، موضوع زندگی دوم است و برای اینکه این موضوع در آینده به چالش جدی زندگی ما تبدیل نشود از همین امروز که هنوز ما با آن خیلی درگیر نشده ایم باید چاره ای اندیشید. لذا این جلسات در این دوره ها جلسات مقدماتی است و ان شاالله به سمتی برود که در فضای دانشگاه ها به طور عمیق تر و تخصصی تر به این موضوع پرداخته شود.

سوال اینجاست که با این پدیده چه باید کرد؟ در سال 1979 و 1980 و همزمان با وقوع انقلاب اسلامی نویسنده کتاب موج سوم گفته بود که در آینده کلبه الکترونیک شکل خواهد گرفت و بعدا این جمله را تحت عنوان کلبه دیجیتالی کامل کرد. امروز کلبه دیجیتالی محقق شده و شما می دانید که هرکس که بوسیله کامپیوتر شخصی خودش می تواند به جامعه تمدنی دیجیتالی در فضای سایبر متصل شود و آن دوره ای که پیش بینی شده بود عملا محقق شده است.

اما نکته ای که برای ما حائز اهمیت است این است که کلبه دیجیتالی و زندگی در فضای سایبر فاقد معناست. کمیت در آن گسترده است اما معنا گوهر نایاب می باشد. اگر معنا را از زندگی بگیریم همان مشکلاتی که امروز انسان غربی با آن مواجه است و هر روز به جای اینکه مشکلاتش را با یک روحانی مطرح کنند با کلینیک های روانکاری مطرح می کنند و به روانشناسان مراجعه می کنند.

اگر مسائل زندگی دوم در فضای سایبر را هم به این مشکلات اضافه کنیم سوال اینجاست که چگونه باید با آنها روبرو شد؟ و این نگرانی باید مطرح شود و چاره ای اندیشید. آشنایی با زندگی دوم اگر با نگاه فلسفی باشد صحبت از آواتار پیش می آید. یعنی وقتی شما صحبت از second life می کنید قبل از اینکه به زندگی دوم بپردازید و قبل از اینکه با سازوکار آن آشنا باشید باید به این مفهوم پاسخ دهید که میزان شناخت شما از آواتار چقدر است؟

چون انسان در فضای سایبر برای خودش آواتار درست می کند. چه شده که ایالت متحده انیمیشنی به نام آواتار در 60 قسمت درست می کند. چه می شود که شما اسطوره ای از خودتان در فضای سایبر ایجاد کنید و با آن اسطوره زندگی کنید. پس وقتی پرسش فلسفی در مورد زندگی دوم مطرح است، نه در مورد زندگی است نه در مورد فضای سایبر بلکه در مورد مفهومی به نام آواتار است.

این آواتار چیست؟ اسطوره ای است که ما در آن فضا از خودمان می تراشیم و باید بررسی کنیم که چه اتفاقی افتاده است که بشر احساس نیاز کرده و از خودش یک آواتار ساخته است. دلیل اهمیت این موضوع این است که SECOND LIFE یا زندگی دوم جزئی از سبک زندگی آمریکایی است. امروز سبک زندگی آمریکایی یک دین است شما اگر دانشجوی فلسفه دین باشید اگر از شما بپرسند دین یعنی چی؟ می گویید راه و روش زندگی.

سبک زندگی آمریکایی امروز یک دین زمینی است. این دین زمینی به روش های مختلف ترویج می شود و بروز داده می شود از نوع روابط بین انسانها و نوع خوراک و پوشاک بگیرید تا مناسبات سیاسی و رسانه ای.

این اجزا بروز و ظهور دین آمریکایی است. تفاوت دین آمریکایی با دین الهی این است که در دین آمریکایی اصالت از آن انسان است. وقتی اصالت از آن انسان شد و امانیزم مطرح شد بشر حق دارد و از آن به human right تعبیر می شود.

به تبع حقی که هر انسان برای خودش قائل است یک نوع زندگی مخصوصی را برای خودش طراحی می کند. چون انسانها متکثرند و الان 6 میلیارد و 800میلیون انسان روی کره زمین زندگی می کند 6 میلیارد و 800 میلیون سبک زندگی مختلف وجود دارد.

یعنی به این تعداد مدل زندگی داریم. و این باعث کثرت و پلورالیزم در زندگی خواهد شد. این کثرت در زندگی همان شیوه زندگی آمریکایی است. در مقابل دین الهی حق با خداست. وقتی خدا اصالت داشت، حق انسان با معیار الهی سنجیده می شود. چون خدا واحد است حق او هم یکی است.

اعلام جهانی حق خدا در قالب قرآن بیان شده است که در مقابل دین آمریکایی قرار دارد. پس دین رو گرفتی از حق خداست که برای تسهیل زندگی ما آمده است. با توجه به سبک زندگی آمریکایی وقتی شما وارد فضای سایبر می شوید دچار پلورالیزم شخصیت می شوید و می بینید که افراد مختلف از خودشان آواتارهایی را تراشیده اند و با آواتارهایی که با خودشان هیچ سنخیتی ندارد در فضای مجازی زندگی می کند. فردی که مثلا موهایش سفید شده و پا به سن گذاشته از خودش آواتاری می سازد که جوان است. که این جوان انطباقی با خود فرد در عالم حقیقی ندارد.

پس دو مسئله است: یکی اینکه یک قاعده برای زندگی وجود ندارد و زندگی متکثر است. حال وقتی در فضای سایبر رفتیم این افرادی که هر کدام سبک زندگی متفاوتی دارند هر کدامشان در فضای سایبر یک شخصیت اسطوره ای برای خودشان درست می کنند . این اسطوره نماد است. مرحوم شریعتی سخنرانی دارد که می گوید : "علی حقیقتی بر گونه اساطیر". فردی مثل ابوالقاسم فردوسی نمی تواند همزمان رستم باشد، سهراب باشد، رودابه و سودابه باشد. لذا می آید و این شخصیت ها را در اسطوره اش به کار می برد.

اما علی حقیقتی است بر گونه اساطیر یعنی علی به عنوان پدر، به عنوان همسر، علی به عنوان پیرو پیامبر، به عنوان کسی که شیر روز و زاهد شب است. هرکجا که وارد زندگی امیرالمومنین بشوید حضرت آنجا حقیقت دارد. خیلی ها هستند که در یکی از این زمینه ها خوبند. یک فردی پدر خوبی است ولی معنایش این نیست که همسر خوبی باشد. همه خصیصه های مثبت در کسی جمع نمی شود اما آنجا تاکید می کند که علی حقیقتی است بر گونه اساطیر. همان که انسان نمی تواند باشد در بیرون برای خودش می تراشد. امروز دیگر با این موضوع مواجه نیستیم که فردی مثل فردوسی پیدا شود و اسطوره ها را بنویسد بلکه هرکس اسطوره خودش را می سراید. حماسه ای است که در آن آواتار شخص وجود دارد. مفهوم آواتار در فضای سایبر این است که شمایی که وارد فضای سایبر شدی برای خودت یک اسطوره بساز و آن را بروز بده.

این زندگی دوم سه مسئله را باعث شده است: اول مسئله اخلاقی، بعد فلسفی و سوم مسئله امنیتی. و این مفاهیمی است که خودشان تحلیل کردند و تحلیل ما نیست. آواتار یک لغت سانسکیریت است که در زبان هندوها مطرح است. بعد وارد چین شد و مذهب تائو هم این واژه را پذیرفت و بر این تاکید داشت که آواتار هر چند صد سال یکبار در یک حقیقت بیرونی تجلی می کند. ابعاد این هم این است که یا در یازده حیوان حلول می کند یا در یک انسان. حیواناتی مثل مار، لاک پشت و گاو . وقتی در انسان حلول کرده است این آواتار نجات دهنده بشریت می شود. این شباهت زیادی با موضوع مهدویت ما دارد. از این مسئله الهام گرفتند و در فضای سایبر برده اند. به هرکس که چنین شخصیتی برای خودش درست کند می گویند اسم آن را آواتار بگذار. یعنی این شخصیت منجی خودت است. پس به جای اینکه این حقیقت در یک انسان حلول کند (با توجه به مکتب تائو) در تک تک انسانهایی که در فضای سایبر فعالیت می کنند متجلی می شود و هر فردی یک آواتار می شود و آن آواتار منجی بشریت است و شما تکثر منجی بشریت را نتیجه می گیرید.


فرد در SECOND LIFE باید یک زمین بخرد و کنار ساحل ویلا درست می کند و خانه را طوری طراحی می کند که دوست دارد. داخل فضای سایبر یک نفر را پیدا می کند و با او ازدواج می کند. در آنجا ریزترین مسائل شخصی زندگی وجود دارد و با هم ارتباط عاطفی دارند. همه مسائل هست پس نمی توانند جدای از هم زندگی کنند و روزانه باید 8 تا 10 ساعت پای کامپیوتر باشند. اما در ایران چون دسترسی به این فضا امکان پذیر نبوده این روش با بازی سیمز در ایران و در بین جوانان رواج پیدا کرده است اما چرا دختران بیشتر گرایش دارند چون از وضعیت خودشان راضی نیستند یعنی از دختر بودن خودشان راضی نیستند و دوست داشتند پسر باشند و دوم اینکه حتی آن هایی که از این وضعیت خود راضی هستند از زن بودن خوشان راضی نیستند نتیجه طبیعی این است که می روند در فضای سایبر و برای خودشان کاراکتری ایجاد می کنند آنطور که خوشان دوست دارند.

این اشکالش در این است که انسان به آن شخص غیر واقعی خودش علاقه مند می شود و از خود اصلی اش نفرت پیدا می کند؛ هرقدر این شکاف روحی روانی بیشتر شود انسان خودش را آن آواتار خود می بیند نه آنگونه که واقعا هست. در نتیجه بیماری بوجود می آید؛ این بیماری امروز گریبان غرب را گرفته است که بی بی سی هم یک گزارش7روزه تهیه می کند.

روانشناسان معتقدند که تحریک جنسی از طریق دیدن فقط برای آقایان رخ می دهد نه برای خانم ها که این مسئله امروزه رد شده است. چارچوب بحث این است که در این قضایا این خانواده می پاشد و این افراد برای خودشان آواتار درست می کنند و مسئله این است که چرا این خانمی که میان سال است از خودش یک دختر هجده ساله درست می کند؟ یا آقایی که موهایش ریخته است یک شخصیتی مانند بوروسلی یا آرنولد درست کند؟ اسم این فیلم مستند زنای محصنه در فضای سایبر در زندگی دوم است. هدف بی بی سی این نبوده که چون خانواده های غربی در حال پاشیده شدن هستند این فیلم را بسازد و هشدار دهد اصلا خانواده برای اینها مهم نیست. بخاطر بیماری هایی است که گریبان گیر این افراد می شود. از اینکه این خانم و دو مرد دیگر نشان می دهد حاکی از این است که اینها مریضند و منقطع صحبت می کنند. در واقع معتقدند که در عصر جدید بیماری بدی بوجود آمده که گریبان گیر مردمی شده که در زندگی دوم ایفای نقش می کنند. پس در زندگی دوم بیماری های اخلاقی پدید می آید. مبحث دوم مسئله فلسفی است.

ما پنج نظام معرفتی داریم: توهم، تخیل، تفکر، تعقل و تذکر. این سه مورد در قرآن ممدوح است:تفکر، تعقل و تذکر. اما بشر دو انگاره دارد که مذموم است: توهم و تخیل. مشکل فلسفی که در حال بوجود آمدن است این است که امروز تخیل جایگزین تفکر و تعقل شده است. امروز در آموزش و پرورش توصیه می شوید که فرزندان خودتان را خیال پرداز بار بیاورید. امروز در حوزه رسانه و سینما توصیه می شوید که خیال را پرورش دهید. هنری که اصالت را به خیال میدهد از اساس مذموم است. اما در قرآن خیال مذموم است. موسی علیه السلام وقتی به درگاه فرعون می رود در آنجا جادوگرها مامور می شوند که طناب های خودشان را بیندازند. وقتی طنابها را انداختند موسی علیه السلام خیال کرد که اینها تکان می خورند. قرآن می فرماید که موسی پنداشت که اینها در حال تکان خوردن هستند. در آیه بعد می فرماید که یک خوفی در موسی ایجاد شد که مبادا بر من غلبه کنند که ما به او پیام دادیم و آرامش دادیم و او عصایش را انداخت و سحر آنها را از بین برد. ما امروز یکی از مشکلاتمان این است که دائما به مشهورات دامن می زنیم.

یکی از دعواهای ما با آموزش و پرورش و هنر این بود که ما می پرسیدیم چرا شما این همه اصرار دارید که باید قوه خیال را پرورش داد؟ و مشکل دوم این بود که ما هنری می خواهیم که بر پایه تفکر الهی باشد. اما هنری که بر گرفته از خیال است مثل هری پاتر از دید اسلام مردود است. پس مشکل ما تخیل است. این خانم می رود آواتار خودش را تخیل می کند و خیال می کند که یک فرد چهل ساله، هجده سال دارد. اگر درام و سینما برگرفته از خیال است ما که در قرآن هم قصه داریم پس قصه های قرآن هم خیال است!

چرا قرآن شیوه قصه گویی خودش را احسن القصص می داند؟ جواب این است که قصه هایی که در قرآن است ابتدا رخ داده و بعد قرآن آن را نقل کرده است. این عشق های مثلثی که در فیلم ها می بینید همه به زبان غریزه با شما سخن می گویند ولی قرآن وقتی در سوره یوسف عشق مثلثی را می گوید با زبان فطرت سخن می گوید. عمده مفسرین معتقدند که تلاوت سوره یوسف هیچ گونه حس شهوتی برای انسان ایجاد نمی کند. اما اگر شما درام نویس باشید حتما از المان هایی استفاده می کنید تا زمینه نشستن مخاطب پای فیلم یا سریال فراهم شود. نکته دوم این است که قرآن با بیان این وقایع به شما رشد می دهد نه اینکه اغوا کند. ما قصد بایکت کردن شعر و سینما و فعالیت های هنری را نداریم. اکثر افراد خیال می کنند که دارند فکر می کنند. فکر نمی کنند که دارند فکر می کنند.در فضای علمی هم امروز ما تخیل می کنیم نه تفکر. خیلی از افراد در مدت تحصیل بعد از چند سال استاد می شوند. فردی که استاد فیزیک است نیامده خودش را درس بدهد بلکه یا نیوتن درس می دهد یا انیشتین.

آیا می شناسید استادی را که بیاید خودش را درس بدهد؟ اگر نمی شناسید معنایش این است که آن استاد فکر نکرده تا علمی را تولید کند. خیال می کند که دکتر شده است. چون فکر کردن مانند درد زایمان سخت است. نکته سوم که بحث امنیتی است موضوع خیلی پیچیده است. ما الان در جهان موازی به سر می بریم. جهان موازی جهانی است که انسان در ذهن خودش می سازد. آنها معتقدند که مانند این جهان بی نهایت جهان دیگر وجود دارد. ما دراسلام جهان موازی داریم که آن را محیی الدین عربی بیان می کند. و ما اسم آن را عالم های ممکن می گذاریم. در عالم های ممکن به موازات این عالم های دیگری وجود دارد که ما در این عالم در خوابیم. و بعضا این بحث مطرح است که ما وقتی از این دنیا رفتیم بیدار می شویم. امام راحل می فرمود می توان در این جهان هم بیدار شد که تعبیر می شود به یغضه.

از کوری به بینایی زمینه رویت پدید می آید. از نگاه عرفای مسلمان عوامل ممکن اینها هستند. شما اینجا را عالم ناسوت که پست ترین عالم است بگیرید، عالم بعدی،عالم جبروت بعد عالم ملکوت بعد عالم لاهوت همینطور بالا می روید. لذا جهان موازی مدرن می گوید این جهان، جهان خوبی است و بقیه جهان را ابتر و ذهنی در نظر بگیرید.در مقوله جهان ها و عالم های ممکن در نگاه عرفان اسلامی ما معتقدیم که این عالم پایین ترین و سخیف ترین سطح عالم است، عالمهای دیگر عالمهای کامل هستند.یک انسان را هم می شناسیم که این مراحل را طی کرده است.

ما به جهان های متوالی معتقدیم جهان های متوالی ما اینهاست:

جهان اول، این دنیا، جهان دوم، برزخ ، جهان سوم عقبی و آخرت.

ما هم جهانی موازی را قبول داریم هم عوامل متوالی را و یک نفر را می شناسیم که این مراحل را طی کرده است هر دو را همزمان. اون وجود نازنین رسول الله است. زمانی که تا سدره منتهی رفتند و حتی قیامت را دیدند و حال ما را در بهشت و جهنم از نزدیک مشاهده نمودند. ما در مقابل مسئله مهم جهان موازی در موضع انفعال نیستیم. در این زمینه ما مدعی هستیم اما فراموش نکنید جهان موازی را امروز مطرح می کنند تا معاد را بزنند. چون این را مطرح می کنند که عالم متوالی وجود ندارد. هرچه هست عالم موازی است که در چپ و راست اینها بی نهایت عالم وجود دارد. اگر احساس کردید کسی از عالم غیب آمده این از عالم موازی شما آمده آن عالمی که فکر می کردید عالم آخرت است ولی عالم موازی شماست که از این عالم پست تر است در صورتی که ما معتقدیم که عالم اخری دارالقرار و اینجا مزرعه الآخره است.

اگر کسی باور کرد که عالم موازی وجود دارد بنیان های معاد برای او زده می شود. مسئله ی عالم موازی ذهنی است. وقتی ذهنی شد، ما الان دو جهان موازی را تعریف کردیم و در جهان های موازی دو زندگی را تعریف می کنند که زندگی دوم ذهنی است. زندگی دوم سایبری این دو را انطباق می دهد و شما در ذهنت یک شخصیت آزاد می سازی.

شما یک ذهنیت دارید و آن دهنیت را در اینجا متجلیمی کنید و بروز می دهید و آنچه در ذهن دارید و به کسی نمی توانید بگویید که چه دوست دارید و نمی توانستید به کسی بگویید که چهره و هیکلی را دوست دارید حالا آنها را در این زندگی می سازید در فضای سابر این دو امر بروز بیرونی دارند این شده مسئله انسان شناسی و مسئله زندگی ما دو موضوع را توانستیم بهش بپردازیم.موضوع اخلاقی second life و دیگری هم معضل فلسفی second life نکته سوم مسئله امنیتی است.

و نکته بعدی مسئله nsa که این را بارها در دانشگاه های مختلف و رسانه های سراسری بحث کرده ایم و مورد تحقیق قرار دادیم که این قضیه چگونه است بعد از اینکه در چند سال گذشته برای نهادهای مهم امنیتی کشور چارچوب این را بررسی کردیم نکاتش و خطرات را که سازمان NSA دارد را معین کردیم بعد مقرر شد که ما در مدارس و دانشگاه ها این را فرهنگسازی کنیم دوستان بدانند که پدیده اینترنت غیر نطامی نیست در ایران اینطور است که زیر نظر وزارت ارتباطات و مخابرات ولی در ایالات متحده این سازمان را وزارت دفاع اداره می کند.

NSA یعنی آژانس امنیت آمریکا این آژانس در 1953 زیر نطر پنتاگون مجموعه ای را که شما به نام اینترنت می شناسید به وجود آورید رسانه ها شنیدید که آمریکا ستاد مرکزی جنگ سایبر تشکیل داد این آدم را با حفظ سمت گذاشتن بالا سر جنگ سایبر یعنی همزمان هم رئیس اینترنت است هم قرارگاه مرکزی جنگ در فضای سایبری. همیشه زمانی که از من می پرسند کی آمریکا به ایران حمله می کند می گویم زمانی که زمانی که رئیس این سازمان به ایران بیاد کار می کند می گویم زمانی به ایران حمله می کند می گویم زمانی که رئیس این سازمان به ایران بیاید یعنی اگر شما بدنتان را نگاه کنید یک شبکه عصبی دارد از اینجا اگر شما قطع نخاع شوید حس دارید که حواستان کار می کند اما بدنتان از سیستم عصبی شما دستور نمی گیرد آنقدر برای شما آسیب سازی شده است.


یک بار به یک رسانه سراسری اعلام کردم که ویندوز برای جاسوسی ساخته شده است. یک عده انسان کوته بین نوشتند که ویندوز قفل شکسته استفاده می کنند و زمانی که به اینترنت متصل می شوند ویندوز دچار مشکل می شود و فکر می کنند دچار حمله جاسوسی شده اند.

زمانی که جامعه با چنین افرادی روبه رو است معلوم است که هک کردن شما کار بسیار آسانی است. وقتی استادهای دانشگاه های شما نمی دانند که اینترنت یک ابزار نظامی است، همه فکر می کنند بعد از مودم و کامپیوترشان هیچ چیز دیگری نیست، نمی دانند که هر کاری پشت مودم انجام می دهند دوستان عزیز nsa، آن طرف نشسته اند و می بینند شما کجا می روید و چه کار می کنید.

یک نکته امنیتی تر اینکه همین الان سازمان های امنیتی خودمان هم توانایی انجام چنین کاری را دارند. کسانی که فکر می کنند بیل گیتس عاشق چشم و ابروی انسان ایرانی است و سالی یکبار ماکروسافت ویندوز های xp,seven و vista و بقیه نرم افزارها را همین طور به صورت مجانی برای انسان ایرانی می فرستند تا استفاده کنند نمی دانند که nsa به بیل گیتس دستور داده که سال آینده سیستمی با پنجره ای به صورت ویندوز seven یا xp می خواهد.

لینوکس هم برای جاسوسی است. اینکه چه طور در ذهن مسئولین و دانشجویان این موضوع را جا بیندازیم که این فضای که واردش می شویم فضای امنی نیست. سازمان nsa روزی 3 میلیارد پیام را ثبت می کند و 9 هکتار سیستم کامپیوتر دارد که در شمال شهر واشنگتن واقع است و آنجا مغز جهان است. همان طورکه مغز شما مرکز اصلی در بدن شماست در قراردادی که آمریکا در ژنو برای کنترل موتورهای جستجوگر امضا کرد قرار شد که برخی از آنها را امضا کند اما هنوز هشت سال است که زیر بار این قرار داد نرفته است.

الان در حال طراحی اینترنت 2 است. وقتی از لپ تاپ استفاده می کنید اولین باری که از قسمت لمسی به عنوان ماوس استفاده می کنید اثر انگشت شما را بر می دارد و همین طور که از وب کم استفاده می کنید چشم شما را اسکن می کند و وقتی با دوستان اطراف لپ تاپ صحبت می کنید صدای شما ضبط می شود و زمانی که به اینترنت وصل می شوید یک آی پی سیزده رقمی در nsa برای شما ثبت می شود که این فرد با این مشخصات و چنین آی پی دارد.

از زمانی که سایت دانشگاه خود را باز می کنید می فهمند در چه رشته ای و در کدام دانشگاه در حال تحصیل هستید. و چند واحد پاس کرده اید. در زمانی که بلیط هواپیما می خرید هم همین موضوع مطرح است. تمام این اطلاعات در NSA ذخیره می شود. آقایانی که فکر می کنند اینها واقعیت ندارد بنشینند و سریال 24 را ببینند. آنجایی که هر بار فوری می روند و اطلاعات می گیرند آن سایت NSA است. این قسمت در فصل دوم سریال 24 وجود دارد. آن فردی که کودتا می کند و رئیس جمهور آمریکا را بر کنار می کند آن فرد وابسته به NSA است. وقتی آمریکا آنقدر خوف دارد که احتمال می دهد شخصی از این اطلاعات استفاده کرده و برای دولت آمریکا مشکل ساز شود. ما زمانی که این موضوع را اعلام کردیم 2 ماه بعد سرویس اطلاعاتی چین اعلام کرد که این موضوع درست است و ویندوز ها جاسوسی می کنند. و ما تا در این زمینه ضربه نخوریم بیدار نمی شویم. الان با شما کاری ندارند روزی که شما برای جامعه خودتان فرد مهمی شدید از این اطلاعات علیه تان استفاده می کنند. برای اینکه یک نمونه مثال بزنم باید بگویم که وزیر اطلاعات در جریان فتنه 88 گفته بود که در زمان فتنه آمار پروازهای لندن تهران چند برابر افزایش یافته است.

و هم چنین افرادی که در جریان های بعد از انتخابات اغتشاش ایجاد کردند سازمانهای جاسوسی از شخصیت اینها اطلاعات کاملی داشتند. اطلاعاتی که در شبکه های اجتماعی می گذارید از بمب اتم هم خطرناک تر است.

اگر شما در فضای سایبر بی مهابا حضور داشته باشید به درد فردای کشور نمی خورید. در فضای سایبر افرادی را دور هم جمع می کنند تا بتوانند از شما اطلاعات کسب کنند. همانطور که در اوایل انقلاب اینگونه بود که فردی را وارد زندان می کردند وقتی آن شخص با شما هم صحبت می شد به راحتی می توانست اطلاعات مورد نظر شد را کسب کند که این الان در فضای سایبر در حال رخ دادن است. غیر از آن سه نکته ای که در مورد عواقب second life بیان کردم نکته چهارمی هم وجود دارد و آن این است که این مسئله در مقابل موضوع مهدویت قرار دارد. انبیا آمدند تا سطح عقل بشر را ارتقا دهند. زمانی که حضرت ظهور کنند قرآن را در این عقل های رشد یافته پیاده می کنند و شیطان از این طرف سعی در مخدوش کردن عقل ها دارد که یکی از راه های مخدوش کردن آن این است که فرد 8 ساعت از زندگی را در فضای سایبر می گذراند و به شما می گوید که به دنبال موعود خود نباش موعود و آواتار خود تو هستی.

منبع





۱۸ خرداد ۱۳۹۱
پاسخ به: بيداري انديشه ( مد و مدگرایی)
نام کاربری: Dark_Rider
پیام: ۸,۸۵۸
عضویت از: ۶ دی ۱۳۸۸
از: كنار دريا
طرفدار:
- کارلس پویول & لیو مسی
- کرایوف
- برزیل و اسپانیا
- :D
- پپ عزیز
- پروین
گروه:
- کاربران عضو
از امروز با كمك امي خانم و ريحانه خانم و بقيه دوستان بحث مد و مدگرايي رو دنبال ميكنيم

درباره «مد» نوشتن كمي سخت است. متاسفانه در كشور ما فرهنگ مد هنوز آنطور كه بايد رايج نشده است.
اغلب وقتي درباره مد از آنها سوال مي شود تصور مي كنند «مد» همان لباس هاي عجيب و غريب برخي جلف فروشان يا مثلا لباس هايي است كه عده اي خاص براي جلب توجه آن را مي پوشند.اين ضعف فرهنگي دليلش كم كاري از طرف جامعه توليدي كشورمان است.اگر لباس هايي كه در داخل كشور توليد مي شود، توليدكنندگانش از قبل آنها را معرفي كنند و درباره رنگ و طرح آن توضيح بدهند، مصرف كننده نيز به مرور جلب مي شود.
درباره «مد» اين سوال اساسي را طرح مي كنيم:
معيار شما در هنگام خريد پوشاك چيست؟
پاسخ ها متفاوت است. عده اي فقط «قيمت» برايشان مهم است. به اين معني كه صرفا دنبال پيراهن و شلواري مي گردند كه قيمتش تا حد ممكن ارزان باشد. براي اين عده رنگ و طرح و دوخت لباس زياد مهم نيست. حتي نسبت به جايي هم كه خريد مي كنند حساس نيستند.
«مد» براي اين گروه از جامعه واژه اي فوق العاده غريب و بيگانه است.
لباس هاي بي روح و بعضا بي كيفيت سوژه خريد اين گروه است.
گروهي ديگر هستند كه قيمت برايشان مهم است اما در كنار آن، روح لباس نيز برايشان اهميت دارد.
«مد» در يك بيان ساده و قابل فهم درك خواص ظاهري لباس و شناخت موقعيت اجتماع نسبت به پوشش افراد است.
شادپوشيدن و استفاده از رنگ و طرح هماهنگ در لباس خود باعث خلق «مد» مي شود.
صنعت پوشاك در كشورمان طي چند سال گذشته حركت هاي بسيار ارزشمند و ماندگار در ارتباط با نهادينه كردن فرهنگ «مد» انجام داده است.
فروشگاه هاي متمركز براي عرضه مستقيم محصولات در كنار توجه به رنگ و طرح و دوخت ظريف در بين توليدات داخلي باعث شده ميل مصرف كنندگان پوشاك به خريد لباس هاي شاد نيز بيشتر شود. اما هنوز براي رواج فرهنگ مناسب كشور در بحث مد پوشاك بسيار فاصله داريم.
ضرورت تلاش براي كاهش اين فاصله آن هم در شرايطي كه واردات انواع پوشاك روزبه روز افزايش مي يابد، بسيار احساس مي شود.






۳ تیر ۱۳۹۱
پاسخ به: بيداري انديشه ( مد و مدگرایی)
نام کاربری: Elnino/v
پیام: ۱,۶۷۵
عضویت از: ۶ مرداد ۱۳۸۹
از: همه جای ایران سرای من است...
طرفدار:
- Pique,Puyol,Messi,Xavi,Villa,iniesta
- مارادونا
- ما مگه تیمم داریم؟
- SPAIN
- مگه بازیکن داریم؟؟؟
- pep joonam
- فکرشو نمیکردم مربی هم داشته باشم...
گروه:
- كاربران بلاک شده
از نظر منا هرچی آدم بپوشه و بهش بیاد یه مد هستش...مثلا وقتی برای خرید میریم نگیم این مثلا مده حتی اگه تو تنم قشنگ نباشه باید بگیرمش ،نه این درست نیست.یه لباسی که هم خودت دوسش داشته باشی هم یه تاثیر خوب رو اطرافیان بذاره میشه"مد"....
من حتی به این اعتقاد دارم که چادر یه نوع "مد"که هیچوقت هم از "مد"نمیفته...چون من دوسش دارم وبه دیگران هم آرامش میدهاین فقط عقیده ی من بود...
از کسایی که به اسم "مد" هرچیز جلفی رو میپوشن خوشم نمیاد...همین حد که خودت تو لباست احساس راحتی کنی و فکرت مشغول این نباشه که الان همه بهت نگاه کنن بهترین چیزه...




یادمان باشد که تشبیه امام زمان(عج) به آفتاب است.
اگر با آمادن آفتاب بیدار شویم نمازمان قضاست.
۳ تیر ۱۳۹۱
پاسخ به: بيداري انديشه ( مد و مدگرایی)
Queen of Gallerion
نام کاربری: RAMONA
نام تیم: آژاکس
پیام: ۱۲,۷۱۷
عضویت از: ۳۰ بهمن ۱۳۹۰
از: همين حوالى...
طرفدار:
- همه ی بازیکنای بارسا + فابرگاس
- استقلال♥
- اسپانیا
- خسرو حیدری
- گواردیولا و انریکه
گروه:
- کاربران عضو
- لیگ فانتزی
- مدیران گالری
- ناظرين انجمن
- شورای نخبگان سایت
- مدیران نظرات
افتخارات
خیلی از ما دوست داریم هم از دیگران تقلید کنیم و هم به نوعی از بقیه متمایز باشیم. به عبارتی دیگه انسان‌ها علاوه بر این‌که چشم به زندگی دیگران دوخته‌اند تا مثل آن‌ها عمل کنند مایلند نسبت به همان آدم‌ها تفاوت داشته باشند. همین مسأله است که بحث مد و مدگرایی را مطرح کرده‌. اما در جامعه ی امروزی تعداد قابل توجهی از افراد جامعه با پوشش و آرايش خاص خود با سوء‌استفاده و يا ناآگاهى و بدون توجه به هنجارهای فرهنگی جامعه به گونه‌ای افراطی اقدام به پیروی از مد می‌کنند.
زنان، جوانان و نوجوانان به علت آمادگی روحی و روانی بیشتر به دنبال مد هستند چون آن‌ها به دنبال کسب هویت، استقلال و شخصیت می‌باشند.
مدها مدتی مورد پذیرش قرار گرفته و بعد از مدتی با استقبال عمومی مواجه نشده و به اصطلاح «دمده» می‌شوند. بدین ترتیب که ابتدا طرح یک لباس یا یک نوع آرایش مو و صورت به طبقات بالای جامعه نفوذ کرده و سپس به سرعت به طبقات پایین جامعه می‌آید بعد طبقات بالا برای حفظ برتری خود به یک مد جدید روی می‌آورند.
لباس، طرز نشستن، صحبت کردن، راه رفتن، استفاده از وسايل زندگى، ظروف، خوردن بعضی غذاها و ... هر روز با مد تغییر می‌کند.




گره ز دل بگشا و از سپهر یاد مکن

که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد
۴ تیر ۱۳۹۱
پاسخ به: بيداري انديشه ( مد و مدگرایی)
نام کاربری: hamedmessi
پیام: ۵,۷۳۴
عضویت از: ۱ مرداد ۱۳۸۸
از: ورزشگاه بزرگ Nou Camp
طرفدار:
- همه بازیکن های بارسلونا
- همه اسطوره های تاریخ بارسلونا
- پپ گواردیولا
گروه:
- کاربران عضو
مد یک ابزار ذهنیه که با برون گرایی دیده میشه . نمیشه اون رو کاملا بد دونست چون یک سلیقه شخصیه برای افراد که نمیشه اون رو کاملا نهی کرد . البته این موضوع به مرور عادی میشه و جای خودش رو به نوع جدیدی از مد میده .

به نظرم باید روی این موضوع توی هر جایی کنترل درست و بدون کلام داشت ، این کنترل بدن کلام یکی از موثر ترین راه های انتقال کنترل کردن انسان نه تنها توی زمینه مد بلکه توی زمینه های مختلفه . به این خاطر بهش میگم بدون کلام که اگر قرار باشه موضوعی با حرف زدن به کسی انتقال داده بشه اون فرد دیدگاه ها و عقاید خودش رو با خودش مرور میکنه و نهایتا با دیدگاه های خودش نتیجه گیری میکنه که این موضوع زیاد راه به جایی نمیبره چون همه افراد یک جور سلیقه ندارن . اما اگر یک موضوع مثلا همین نوع پوشش یا به اصطلاح مد پوششی با پخش شدن انواع مدل ها و رنگ و همخوانی خوب با فرهنگ و شخصیت افراد جامعه باشه و افراد اون رو به صورت مکرر توی جامعه ببینن میشه توی زمینه فرهنگی برنده بود . این امر هم به تولید و شناخت نیاز جامعه بستگی داره چون افراد از همدیگه و از دورو برشون خیلی از موضوعات رو دریافت میکنن و سلیقه هاشون معمولا با اطراف همرنگ میشه ، برای داشتن یک جامعه درون گرا از نظر مد و فرهنگ باید با ساخت و تولید با کیفیت و مردم پسند نوع پوشش ها و معیار های خرید افراد مختلف جامعه روی یک روال مثبت بی افته.




۴ تیر ۱۳۹۱
پاسخ به: بيداري انديشه ( مد و مدگرایی)
نام کاربری: The.Gladiator
پیام: ۱,۸۲۸
عضویت از: ۶ تیر ۱۳۹۰
گروه:
- کاربران عضو
حرف دوستانی که تا حالا حضور داشتن تقریبا درسته.

نقل قول
از کسایی که به اسم "مد" هرچیز جلفی رو میپوشن خوشم نمیاد...همین حد که خودت تو لباست احساس راحتی کنی و فکرت مشغول این نباشه که الان همه بهت نگاه کنن بهترین چیزه...

من با پیژامه احساس خیلی خوبی دارم. میتونم توی خیابون های شهر هم اینو بپوشم؟
قطعا نه. پس باید در ضمن توجه به راحتی لباس به میزان مقبولیت اون نوع پوشش در جامعه هم توجه کرد. همین طور که اگر از هم وطنان عشایر با لباس محلی تو خیابون های تهران یا کلان شهر دیگه ظاهر بشه، باعث جلب توجه میشه واین خوب نیست. چون این حضور کنترل نشده و در اون لحظه به عنوان یه ارزش به حساب میاد که زیر پا گذاشته شده.
اما کافیه که این نوع پوشش رو تو مجله های مد و یا برنامه های تلوزیونی ببینیم. قاعدتا برخورد بهتری خواهیم داشت. چون فضا مناسب هست برای ارائه ی یک الگو ی مناسب.


نقل قول
برای داشتن یک جامعه درون گرا از نظر مد و فرهنگ باید با ساخت و تولید با کیفیت و مردم پسند نوع پوشش ها و معیار های خرید افراد مختلف جامعه روی یک روال مثبت بی افته.

بله درسته. که توی ایران و خیلی از کشور های در حال پیشرفت این موضوع به تازگی دارای اهمیت شده. دست خودمون هم نبوده.
حالا باید دنبال راهکار باشیم تا بتونیم این مدگرایی رو به قول شما درون گرا کنیم. در واقعا از نظر مد خودکفا بشیم و به یکی از قطب های مد در جهان تبدیل بشیم. این میتونه یک اتفاق خوب باشه. هیچ کشوری از ترویج فرهنگش ناراحت نمیشه.
وقتی نوروز جهانی میشه باید در کنارش ایلات و عشایر ایران هم معرفی بشه. با اداب و رسوم خاص خودشون. که حتما علاقه مندای خودشو داره.
البته تو این زمینه باید به در کنار تغییر طرز فکر جوان ها به تربیت ذهنی کودکان هم توجه کرد. خرید عروسک های دارا و سارا میتونه یه قدم خوب باشه. هم فرهنگ عفاف رو نشر میده و هم باعث تبلیغ و درونی شدن مد میشه.




۵ تیر ۱۳۹۱
     
برو به صفحه
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!

اختیارات
شما می‌توانید مطالب را بخوانید.
شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید.
شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید.
شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید.
شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید.
شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید.
شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۳۲
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۲۹۵
پیام‌های جدید
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۴ پاسخ
۵۴۶,۶۵۴ بازدید
۱ روز قبل
یا لثارات الحسن
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۱ پاسخ
۱۱,۶۱۷,۲۸۷ بازدید
۱ روز قبل
یا لثارات الحسن
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۱۹۸ پاسخ
۸,۳۵۳,۳۰۸ بازدید
۱ روز قبل
یا لثارات الحسن
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۴۴,۵۲۰ بازدید
۲۴ روز قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۰۲,۵۶۱ بازدید
۲۴ روز قبل
رویا
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۸ پاسخ
۴۳۶,۱۶۸ بازدید
۲ ماه قبل
jack jinhal
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۲ پاسخ
۱,۲۳۴,۱۱۹ بازدید
۶ ماه قبل
مهسا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۵,۶۷۱ بازدید
۶ ماه قبل
jalebamooz
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۲ پاسخ
۱,۹۳۱ بازدید
۱۰ ماه قبل
phaidyme
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۶,۹۶۶ بازدید
۱۱ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۲۲۵ کاربر آنلاین است. (۱۴۵ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۲۲۵

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!