پاسخ به: سکانس های به یاد ماندنی | |||
---|---|---|---|
نویسنده: ¤●PagÅn AñgeL●¤ دوشنبه، ۲۵ دی ۱۳۹۱ (۲:۲۵) | |||
اتاق سونوگرافی فضای بسته با دوتا مانیتور! من دکتر هستم حالا میخوام یه نگا به سونوگرافیت بندازم! ان در حالی که رو تخت دراز کشید با سرش پاسخ مثبت میده! دکتر: ان لحظه اجازه میدی؟ ان: بله حتما چند دکتر جدید وارد اتاق میشن و به مانیتور ها خیره شده و بحث میکنن! ان در حال به یاد اوردن تصویر دوتا دختر بچه هاش در حال بازی! ان و دکتر روی صندلی های انتظار بیمارستان کنار هم نشستن! دکتر: خوب ان تو 23 سالته درسته؟ ان با لبخند کم رنگ اما واقعی : دسامبر میشه 24 سالم! زمستونی هستم! دکتر : مطمئنی نمی خوای شوهرت هم بیاد تا همه چیو بگم! ان با قاطعیت: بله!اون تمام روز کار میکنه! ـ ما سه بار اسکن کردیم تو توی معدت یه غده داری که کم کم داره کبدتم میگیره! سکوت! ان با چشم های ابیش نگاهی و معصومش به اطرف میکنه! -او جدی؟ ـ اگر 20 سال مسن تر بودی میشد کاری کرد اما سلول های تو جوونه خیلی سریع داره پیشرفت ....! ان به چشمان دکتر خیره میشه حرف دکتر رو قطع میکنه: چقد؟ دکتر خیلی صریح پاسخ میده: دوتا سه ماه! ان کمی اشک توی چشم های ابیش جمع میشه و شانه هاشو بالا میندازه و میگه: من فک میکردم باردارم! وقتی اینطوری کنارم نشستی فهمیدم باید چیز جدی باشه! دکتر: ا؟؟ دارن شوفاژ اتاقمو تعمیر میکنن....! راستش نمی تونم روبه رویه کسی بشینم تو چشاش نگا کنم و بگم داره میمیره...! یعنی هیچوقت نتونستم! پرستارا میتونن کم کم یاد میگیرن ولی...! میخوای قهوه برات بیارم؟ -اووم نه! - چایی؟ -نه! ابنبات...! یه دونه ابنات داری؟ فقط یه دونه؟ -چرا یه دونه دارم!دکتر از توی جیبش یه ابنبات در می یاره و به ان میده! ان اونو میگیره و با بی تفاوتی میذاره توی دهنش!بعد بعه ارومی از دکتر میپرسه: اسنانسش چیه؟ - زنجبیل! - خیلی خوبه! یه ذره تنده ولی خیلی خوبه! بازم داری؟ یه دونه دیگه؟ - نه همین یه دونه بود! دفعه ی دیگه بیشتر می یارم! ان در راه خروج از بیمارستان و گذشتن از خیابون! تصویری از مردم تصویری از مغازه و چراغ ها! ان در حالی که به راهش ادامه میده خطاب به خودش:چه زود تموم شد کاشکی میتونستی همه ی کاراتو تو این مدت انجام بدی احساس میکنی تمام مدت خواب بودی و حالا تازه بیدار شدی! حالا همه چیو واضح می بینم زندگی تکراریه مردم رو! همش بازیه وقتی مردی تازه میفهمی که تمام چیزای پشت ویترین مغازه های تمام قیمت های ویژه تمام ماشین های مدل بالا تمام غذای های چرب و دستور پخت های عجیب و غریب همه و همه چیزایی بودن فقط برا اینکه مرگو از یاد ادم ببرن...! directed by: Isabel coixet |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول