شكايت از شوهر | |||
---|---|---|---|
نویسنده: مجنون دوشنبه، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۰ (۱۹:۴۰) | |||
شكايت از شوهر على علیه السلام در زمان خلافت خود كار رسیدگى به شكایات را شخصا به عهده مى گرفت و به كس دیگرى واگذار نمى كرد. روزهاى بسیار گرم كه معمولا مردم، نیمروز در خانه هاى خود استراحت مى كردند او در بیرون دارالاماره در سایه ی دیوار مى نشست كه اگر احیانا كسى شكایتى داشته باشد بدون واسطه و مانع شكایت خود را تسلیم كند. گاهى در كوچه ها و خیابانها راه مى افتاد، تجسس مى كرد و اوضاع عمومى را از نزدیك تحت نظر مى گرفت. یكى از روزهاى بسیار گرم، خسته و عرق كرده به مقر حكومت مراجعت كرد. زنى را جلو در ایستاده دید. همینكه چشم زن به على افتاد جلو آمد و گفت شكایتى دارم: «شوهرم به من ظلم كرده، مرا از خانه بیرون نموده، به علاوه مرا تهدید به كتك كرده و اگر به خانه بروم مرا كتك خواهد زد. اكنون به دادخواهى نزد تو آمده ام. » . - بنده ی خدا! الآن هوا خیلى گرم است، صبر كن عصر هوا قدرى بهتر بشود، خودم به خواست خدا با تو خواهم آمد و ترتیبى به كار تو خواهم داد. - اگر توقف من در بیرون خانه طول بكشد، بیم آن است كه خشم او افزون گردد و بیشتر مرا اذیت كند. على لحظه اى سر را پایین انداخت، سپس سر را بلند كرد در حالى كه با خود زمزمه مى كرد و مى گفت: «نه، به خدا قسم نباید رسیدگى به دادخواهى مظلوم را تأخیر انداخت. حق مظلوم را حتما باید از ظالم گرفت و رعب ظالم را باید از دل مظلوم بیرون كرد تا با كمال شهامت و بدون ترس و بیم در مقابل ظالم بایستد و حق خود را مطالبه كند. » [1] - بگو ببینم خانه ی شما كجاست؟ . - فلان جاست. - برویم. على به اتفاق آن زن به در خانه شان رفت، پشت در ایستاد و به آواز بلند فریاد كرد: «اهل خانه! سلام علیكم. » . جوانى بیرون آمد، كه شوهر همین زن بود. جوان على را نشناخت، دید پیرمردى كه در حدود شصت سال دارد به اتفاق زنش آمده است. فهمید كه زنش این مرد را براى حمایت و شفاعت با خود آورده است، اما حرفى نزد. على علیه السلام فرمود: «این بانو كه زن تو است از تو شكایت دارد، مى گوید: تو به او ظلم و او را از خانه بیرون كرده اى. بعلاوه تهدید به كتك نموده اى. من آمده ام به تو بگویم از خدا بترس و با زن خود نیكى و مهربانى كن. » . - به تو چه مربوط كه من با زنم خوب رفتار كرده ام یا بد؟ ! بلى من او را تهدید به كتك كرده ام، اما حالا كه رفته تو را آورده و تو از جانب او حرف مى زنى او را زنده زنده آتش خواهم زد. على از گستاخى جوان برآشفت، دست به قبضه ی شمشیر برد و از غلاف بیرون كشید. آنگاه گفت: «من تو را اندرز مى دهم و امر به معروف و نهى از منكر مى كنم، تو این طور جواب مرا مى دهى؟ ! صریحا مى گویى من این زن را خواهم سوزاند؟ ! خیال كرده اى دنیا این قدر بى حساب است؟ ! » . فریاد على كه بلند شد مردم عابر از گوشه و كنار جمع شدند. هركس كه مى آمد، در مقابل على تعظیمى مى كرد و مى گفت: «السلام علیك یا امیرالمؤمنین. » . جوان مغرور تازه متوجه شد با چه كسى روبرو است، خود را باخت و به التماس افتاد: یا امیرالمؤمنین! مرا ببخش، به خطاى خود اعتراف مى كنم. از این ساعت قول مى دهم مطیع و فرمانبردار زنم باشم، هرچه فرمان دهد اطاعت كنم. على رو كرد به آن زن و فرمود: «اكنون برو به خانه ی خود، اما تو هم مواظب باش كه طورى رفتار نكنى كه او را به اینچنین اعمالى وادار كنى. » [2] ___________________________________ [1] . عبارت این است: «لا و اللّٰه، اویؤخذ للضعیف حقه من القوى غیر متعتع. » این جمله از كلام رسول اكرم صلى اللّٰه علیه و آله اقتباس شده است. خود امیرالمؤمنین و صحابه ی دیگر از رسول خدا نقل كرده اند كه مكرر مى فرمود: «لن تقدس امة حتى یؤخذ للضعیف حقه من القوى غیر متعتع» (كافى، باب امر به معروف و نهى از منكر؛ ایضانهج البلاغه، فرمان مالك اشتر) یعنى هرگز ملتى منزه و قابل احترام نخواهد شد مگر اینكه به پایه اى برسد كه حق ضعیف از قوى باز ستانده شود بدون آنكه زبان ضعیف در مقابل قوى به لكنت بیفتد. [2] . بحارالانوار، جلد 9، چاپ تبریز، صفحه ی 598. |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول