دعاى مستجاب | |||
---|---|---|---|
نویسنده: مجنون یکشنبه، ۲۱ فروردین ۱۳۹۰ (۱۴:۵۵) | |||
دعاى مستجاب خدايا مرا به خاندانم برنگردان! . اين جملهاى بود كه هند، زن عمرو بن الجموح، پس از آنكه شوهرش مسلح شد و براى شركت در جنگ احد راه افتاد، از زبان شوهرش شنيد. اين اولين بار بود كه عمرو بن الجموح با مسلمانان در جهاد شركت مىكرد. تا آن وقت شركت نكرده بود، زيرا پايش لنگ بود و اتفاقا به شدت مىلنگيد، و مطابق حكم صريح قرآن مجيد، بر آدم كور و آدم لنگ و آدم بيمار جهاد واجب نيست1. او هرچند خود شخصا در جهاد شركت نمىكرد، اما چهار شير پسر داشت كه همواره در ركاب رسول اكرم حاضر بودند و هيچ كس گمان نمىكرد و انتظار نداشت كه عمرو با عذر شرعى كه دارد، خصوصا با فرستادن چهار پسر برومند، سلاح برگيرد و به سربازان ملحق شود. خويشاوندان عمرو، همينكه از تصميم وى آگاه شدند آمدند مانع شوند، گفتند: «اولا تو شرعا معذورى، ثانيا چهار فرزند سرباز دلاور دارى كه با پيغمبر حركت كردهاند، لزومى ندارد خودت نيز به سربازى بروى! » گفت: «به همان دليل كه فرزندانم آرزوى سعادت ابدى و بهشت جاويدان دارند من هم دارم. عجب! آنها بروند و به فيض شهادت نائل شوند و من در خانه پيش شماها بمانم؟ ! ابدا ممكن نيست. » . خويشاوندان عمرو از او دست برنداشتند و دائما يكى پس از ديگرى مىآمدند كه او را منصرف كنند. عمرو براى خلاصى از دست آنها به خود رسول اكرم ملتجى شد: - يا رسول اللّٰه! فاميل من مىخواهند مرا در خانه حبس كنند و نگذارند در جهاد در راه خدا شركت كنم. به خدا قسم آرزو دارم با اين پاى لنگ به بهشت بروم. » . - يا عمرو! آخر تو عذر شرعى دارى، خدا تو را معذور داشته است، بر تو جهاد واجب نيست. » . - يا رسول اللّٰه! مىدانم، در عين حال كه بر من واجب نيست باز هم. . . » . رسول اكرم فرمود: «مانعش نشويد، بگذاريد برود، آرزوى شهادت دارد، شايد خدا نصيبش كند. » . از تماشايىترين صحنههاى احد صحنهء مبارزهء عمرو بن الجموح بود كه با پاى لنگ، خود را به قلب سپاه دشمن مىزد و فرياد مىكشيد: «آرزوى بهشت دارم. » يكى از پسران وى نيز پشت سر پدر حركت مىكرد. آنقدر اين دو نفر مشتاقانه جنگيدند تا كشته شدند. پس از خاتمهء جنگ بسيارى از زنان مدينه از شهر بيرون آمدند تا از نزديك از قضايا آگاه گردند، خصوصا كه خبرهاى وحشتناكى به مدينه رسيده بود. عايشه همسر پيغمبر يكى از آن زنان بود. عايشه اندكى كه از شهر بيرون رفت، چشمش به هند زن عمرو بن الجموح افتاد درحالى كه سه جنازه بر روى شترى گذاشته بود و مهار شتر را به طرف مدينه مىكشيد. عايشه پرسيد: - چه خبر؟ . - الحمد للّٰه پيغمبر سلامت است. ايشان كه سالم هستند ديگر غمى نداريم. خبر ديگر اينكه: «ردّ اللّٰه الذين كفروا بغيظهم» خداوند كفار را درحالى كه پر از خشم بودند برگردانيد. - اين جنازهها از كيست؟ . - اينها جنازهء برادرم و پسرم و شوهرم است. - كجا مىبرى؟ - مىبرم به مدينه دفن كنم. هند اين را گفت و مهار شتر را به طرف مدينه كشيد، اما شتر به زحمت پشت سر هند راه مىرفت و عاقبت خوابيد. عايشه گفت: - بار حيوان سنگين است، نمىتواند بكشد. - اينطور نيست. اين شتر ما بسيار نيرومند است، معمولا بار دو شتر را به خوبى حمل مىكند. بايد علت ديگرى داشته باشد. اين را گفت و شتر را حركت داد. تا خواست حيوان را به طرف مدينه دومرتبه زانو زد و همينكه روى حيوان را به طرف احد كرد ديد به تندى راه افتاد. هند ديد وضع عجيبى است. حيوان حاضر نيست به طرف مدينه برود، اما به طرف احد به آسانى و سرعت راه مىرود. با خود گفت شايد رمزى در كار باشد. هند در حالى كه مهار شتر را مىكشيد و جنازهها بر روى حيوان بودند، يكسره به احد برگشت و به حضور پيغمبر رسيد: - يا رسول اللّٰه! ماجراى عجيبى است؛ من اين جنازهها را روى حيوان گذاشتهام كه به مدينه ببرم و دفن كنم، وقتى كه اين حيوان را به طرف مدينه مىخواهم ببرم از من اطاعت نمىكند، اما به طرف احد خوب مىآيد، چرا؟ . - آيا شوهرت وقتى كه به احد مىآمد چيزى گفت؟ . - يا رسول اللّٰه! پس از آنكه راه افتاد اين جمله را از او شنيدم: «خدايا مرا به خاندانم برنگردان. » . - پس همين است، دعاى خالصانهء اين مرد شهيد مستجاب شده است، خداوند نمىخواهد اين جنازه برگردد. در ميان شما انصار كسانى يافت مىشوند كه اگر خدا را به چيزى بخوانند و قسم بدهند، خداوند دعاى آنها را مستجاب مىكند. شوهر تو عمرو بن المجموح يكى از آن كسان است. با نظر رسول اكرم هر سه نفر را در همان احد دفن كردند. آنگاه رسول اكرم رو كرد به هند: - اين سه نفر در آن جهان پيش هم خواهند بود. - يا رسول اللّٰه! از خداوند بخواه من هم پيش آنها بروم. 2 _______________________________________ 1 . «ليس على الاعمى حرج، و لا على الاعرج حرج، و لا على المريض» : سوره فتح، آيهء 18. 2 . شرح ابن ابى الحديد، ج 3، چاپ بيروت، ص 566. |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول