يك دشنام | |||
---|---|---|---|
نویسنده: مجنون سهشنبه، ۲۸ دی ۱۳۸۹ (۱۳:۴۰) | |||
يك دشنام غلام عبد اللََّه بن مقفّع،دانشمند و نويسندهء معروف ايرانى،افسار اسب ارباب خود را در دست داشت و بيرون در خانهء سفيان بن معاويهء مهلبى،فرماندار بصره،نشسته بود تا اربابش كار خويش را انجام داده بيرون بيايد و سوار اسب شده به خانهء خود برگردد. انتظار به طول انجاميد و ابن مقفع بيرون نيامد؛افراد ديگر-كه بعد از او پيش فرماندار رفته بودند-همه برگشتند و رفتند،ولى از ابن مقفع خبرى نشد.كم كم غلام به جستجو پرداخت.از هركس مىپرسيد،يا اظهار بىاطلاعى مىكرد يا پس از نگاهى به سراپاى غلام و آن اسب،بدون آنكه سخنى بگويد،شانهها را بالا مىانداخت و مىرفت. وقت گذشت و غلام،نگران و مأيوس،خود را به عيسى و سليمان-پسران على بن عبد اللََّه بن عباس و عموهاى خليفهء مقتدر وقت منصور دوانيقى-كه ابن مقفع دبير و كاتب آنها بود رساند و ماجرا را نقل كرد. عيسى و سليمان به عبد اللََّه بن مقفع كه دبيرى دانشمند و نويسندهاى توانا و مترجمى چيره دست بود علاقهمند بودند و از او حمايت مىكردند.ابن مقفع نيز به حمايت آنها پشتگرم بود و طبعا مردى متهور و جسور و بدزبان بود،از نيش زدن با زبان دربارهء ديگران دريغ نمىكرد.حمايت عيسى و سليمان،كه عموى مقام خلافت بودند،ابن مقفع را جسورتر و گستاختر كرده بود. عيسى و سليمان،عبد اللََّه بن مقفع را از سفيان بن معاويه خواستند.او اساسا منكر موضوع شد و گفت:«ابن مقفع به خانهء من نيامده است.»ولى چون روز روشن همه ديده بودند كه ابن مقفع داخل خانهء فرماندار شده و شهود شهادت دادند،ديگر جاى انكار نبود. كار كوچكى نبود.پاى قتل نفس بود،آنهم شخصيت معروف و دانشمندى مثل ابن مقفع.طرفين منازعه هم عبارت بود از فرماندار بصره از يك طرف،و عموهاى خليفه از طرف ديگر.قهرا مطلب به دربار خليفه در بغداد كشيده شد.طرفين دعوا و شهود و همهء مطلعين به حضور منصور رفتند.دعوا مطرح شد و شهود شهادت دادند. بعد از شهادت شهود،منصور به عموهاى خويش گفت:«براى من مانعى ندارد كه سفيان را الان به اتهام قتل ابن مقفع بكشم،ولى كدام يك از شما دو نفر عهدهدار مىشود كه اگر ابن مقفع زنده بود و بعد از كشتن سفيان از اين در(اشاره كرد به درى كه پشت سرش بود)زنده و سالم وارد شد او را به قصاص سفيان بكشم؟». عيسى و سليمان در جواب اين سؤال حيرت زده درماندند و پيش خود گفتند مبادا كه ابن مقفع زنده باشد و سفيان او را زنده و سالم نزد خليفه فرستاده باشد. ناچار از دعواى خود صرف نظر كردند و رفتند.مدتها گذشت و ديگر از ابن مقفع اثرى و خبرى ديده و شنيده نشد.كم كم خاطرهاش هم داشت فراموش مىشد. بعد از مدتها كه آبها از آسياب افتاد،معلوم شد كه ابن مقفع همواره با زبان خويش سفيان بن معاويه را نيش مىزده است.حتى يك روز در حضور جمعيت به وى دشنام مادر گفته است.سفيان هميشه در كمين بوده تا انتقام زبان ابن مقفع را بگيرد، ولى از ترس عيسى و سليمان،عموهاى خليفه،جرأت نمىكرده است،تا آنكه حادثهاى اتفاق مىافتد: حادثه اين بود كه قرار شد امان نامهاى براى عبد اللََّه بن على،عموى ديگر منصور، نوشته شود و منصور آن را امضاء كند.عبد اللََّه بن على از ابن مقفع-كه دبير برادرانش بوددرخواست كرد كه آن امان نامه را بنويسد.ابن مقفع هم آن را تنظيم كرد و نوشت. در آن امان نامه ضمن شرايطى كه نام برده بود تعبيرات زننده و گستاخانهاى نسبت به منصور خليفهء سفاك عباسى كرده بود.وقتى نامه به دست منصور رسيد سخت متغير و ناراحت شد،پرسيد:«چه كسى اين را تنظيم كرده است؟»گفته شد:«ابن مقفع». منصور نيز همان احساسات را عليه او پيدا كرد كه قبلا سفيان بن معاويه فرماندار بصره پيدا كرده بود. منصور محرمانه به سفيان نوشت كه ابن مقفع را تنبيه كن.سفيان در پى فرصت مىگشت،تا آنكه روزى ابن مقفع براى حاجتى به خانهء سفيان رفت و غلام و مركبش را بيرون در گذاشت.وقتى كه وارد شد،سفيان و عدهاى از غلامان و دژخيمانش در اتاقى نشسته بودند و تنورى هم در آنجا مشتعل بود.همينكه چشم سفيان به ابن مقفع افتاد،زخم زبانهايى كه تا آن روز از او شنيده بود در نظرش مجسم و اندرونش از خشم و كينه مانند همان تنورى كه در جلويش بود مشتعل شد.رو كرد به او و گفت:«يادت هست آن روز به من دشنام مادر دادى؟حالا وقت انتقام است.» معذرتخواهى فايده نبخشيد و در همان جا به بدترين صورتى ابن مقفع را از بين برد1 ____________________________________________ 1 .شرح ابن ابى الحديد برنهج البلاغه،چاپ بيروت،ج 4/ص 983. |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول