مستمند و ثروتمند | |||
---|---|---|---|
نویسنده: مجنون پنجشنبه، ۱۱ آذر ۱۳۸۹ (۹:۲۶) | |||
مستمند و ثروتمند رسول اكرم صلى اللَّٰه عليه و آله طبق معمول در مجلس خود نشسته بود.ياران گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگين انگشتر در ميان گرفته بودند.در اين بين يكى از مسلمانان-كه مرد فقير ژنده پوشى بود-از در رسيد و طبق سنت اسلامى-كه هركس در هر مقامى هست،همينكه وارد مجلسى مىشود بايد ببيند هر كجا جاى خالى هست همان جا بنشيند و يك نقطهء مخصوص را به عنوان اينكه شأن من چنين اقتضا مىكند در نظر نگيرد-آن مرد به اطراف متوجه شد،در نقطهاى جايى خالى يافت،رفت و آنجا نشست.از قضا پهلوى مرد متعين و ثروتمندى قرار گرفت.مرد ثروتمند جامههاى خود را جمع كرد و خودش را به كنارى كشيد.رسول اكرم كه مراقب رفتار او بود به او رو كرد و گفت: «ترسيدى كه چيزى از فقر او به تو بچسبد؟!». -نه يا رسول اللَّٰه!. -ترسيدى كه چيزى از ثروت تو به او سرايت كند؟. -نه يا رسول اللَّٰه!. -ترسيدى كه جامه هايت كثيف و آلوده شود؟. -نه يا رسول اللَّٰه! -پس چرا پهلو تهى كردى و خودت را به كنارى كشيدى؟. -اعتراف مىكنم كه اشتباهى مرتكب شدم و خطا كردم.اكنون به جبران اين خطا و به كفارهء اين گناه حاضرم نيمى از دارايى خودم را به اين برادر مسلمان خود كه دربارهاش مرتكب اشتباهى شدم ببخشم. مرد ژنده پوش:«ولى من حاضر نيستم بپذيرم.». جمعيت:چرا؟. -چون مىترسم روزى مرا هم غرور بگيرد و با يك برادر مسلمان خود آنچنان رفتارى بكنم كه امروز اين شخص با من كرد1 _______________________________________ 1 .اصول كافى،جلد 2،باب فضل فقراء المسلمين،صفحهء 062. |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول