پاسخ به: عصر ظهور | |||
---|---|---|---|
نویسنده: کاف. میم سهشنبه، ۲۵ بهمن ۱۳۹۰ (۱۶:۰۶) | |||
الان که دارم این متن رو مینویسم... یه مساله ای برام پیش اومده سر همین خدمت کردن به امام و قرار گرفتن تو جریان انتظار... فقط میخوام از خودش اول بخوام منو از در خونش نرونه... مثل یه سال قبل توفیق بهم بده.. من میخوام آدم شم.. چند ماهه که از این بحثا اومده بودم بیرون.. به خاطر یه سری مشکلات... نمیتونستم ادامه بدم... ولی نمیدونستم پا پس کشیدن همانا وبیچاره شدن به معانی واقعی همانا.... من به خاطر یه سری مشکلات نتونستم مثل قبل تو جریان بحثای امام زمانی باشم... دوستام همه رفتن و من موندم دقیقا مثل کسی که از قافله از روی غفلتش جا مونده باشه... فکر این که تنها شدم به شدت داغونم میکرد اما این فقط مساله نبود.. بعدش دیدم هرکاری میکنم بی برکت شده... دست به هرچی میزنم کار ناتموم می مونه... الان یه ماهه دقیقا یسری از بچه ها بهم گفتن که متن برای غربت امام زمان بنویس بده ... از اون روز تاحالا هرچی فکر میکنم نمیاد چیزی... خوب میفهمم دیگه.. میفهمم که توفیقش ازم گرفته شد.. چرا واسه اهمال خودم.. چون خودم کم کاری کردم.. خودم نجنگیدم با مشکلات این راه.. دوستان یه موضوعی هست کاملا تجربه شخصی خودمه... دوسال قبل از خدا خواستم منو با حجتش وخودش آشنا کنه.. چند روز نگذشته بود که مقدماتش فراهم شد.. اون روز میدونستم یسری مشکلات و سختی هایی داره این راه اما قول داده بودم که هرچی باشه تحمل کنم... بعد یه سال... تازه مشکلات نمایان شد.. سختیاش شروع شد... صادقانه بگم به جایی رسید که کم اوردم... تو برزخی بودم که هیچکس نمیتونه درکش کنه... بعد فکر کردم دارم عاقلانه تصمیم میگیرم واسه خاطر دل بعضیا راهمو ادامه ندادم الان شاید شما بگید اشتباه کردی ولی اون موقع تو اون شرایط کار دیگه ای از دستم برنمیومد.... قضیه تموم نشد گذشت سه ماه و..تا اینکه دیدم بله زندگیم به معنای واقعی بی برکت شده تو درس خوندنم نمونه بگم براتون... تا چند ترم قبل هرامتحانی رو با یه دور روخونی نمره بالا میگرفتم این چند وقت هر درسی رو خوندم دقیقا به یه مشکل برخوردم توش.. میخوام بگم وقتی من یه سری چیزا رو فهمیدم درقبالش مسئولم برای نشرش مسئولم... اما من احمق باخودم میگفتم مهم نیس این یه سال چی شده!!! اصلا بر میگردم به قبل... امام زمان تو قلب منه و براش دعا میکنم.. همین برام بسه... اما بس نبود... کم بود... فهمیدم هرچی کردم خودم کردم... بچه ها هرکی داره این رو میخونه باهاش حرف دارم.. اول برام دعا کنه این آزمایش تازه رو که خدا واسم گذاشته ببینه چند مرده حلاجم سربلند بیرون بیام و مشکلم حل شه.. دوم... اگه امام زمان براتون مهمه نسبت به این مساله کوتاهی نکنید و از من عبرت بگیرید.... واینم بگم هرکسی تو این راه قدم گذاشته سختیای خودشو داشته اما همش امتحانه تا ببینن منتظرای واقعی کیان پس اشتباه منو تکرار نکنید..فعلا اینو گفتم چون اگه تو ادامه زندگی معنوی میگفتم زیاد میشد... واسه همین اینو جدا نوشتم... التماس دعای فراوان.. خواهرکوچیک شما... |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول