پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | |||
---|---|---|---|
نویسنده: مجنون پنجشنبه، ۳ شهریور ۱۳۹۰ (۱۹:۴۵) | |||
سوره اعراف آیه 143 ------------------------------------------- آيه وَلَمَّا جَآءَ مُوسَى لِمِيقَتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِى أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَن تَرَينِى وَلَكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَينِى فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكّاً وَخَرَّ مُوسَى صَعِقاً فَلَمَّآ أَفَاقَ قَالَ سُبْحَنَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ -------------------------------------------- ترجمه و چون موسى به ميقات و وعدهگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، (موسى) گفت: پروردگارا! خودت را به من نشان ده تا به تو بنگرم! (خداوند) فرمود: هرگز مرا نخواهى ديد، ولى به اين كوه بنگر، اگر در جاى خود برقرار ماند، پس به زودى مرا خواهى ديد. پس چون پروردگار موسى بر كوه تجلّى وجلوه نمود (و پرتوى از عظمت خود را بر كوه افكند)، كوه را متلاشى كرد و موسى مدهوش بر زمين افتاد. پس چون به هوش آمد گفت: (خداوندا!) تو منزّهى (كه ديده شوى)، من به سوى تو بازگشتم و من نخستين مؤمن هستم. --------------------------------------------- نکته ها «دَكّ»، به معناى زمين صاف و«جعله دكّا»، يعنى كوه متلاشى و ذرّه ذرّه شد تا به زمين هموارى تبديل گشت. «خَرَّ»، به معناى ساقط شدن و افتادن است و «صَعِقَ»، به معناى بيهوشى بر اثر صداى مهيب است. آن نيروى الهى كه بر كوه وارد آمد، آيا نيروى عظيم اتم بود، يا قدرت امواج صوتى و يا نيروى مرموز ديگر، هر چه بود كوه را متلاشى ساخت و موسى در اثر صداى غرّش انهدام كوه (يا از اين مكاشفه و جذبهى باطنى)، بيهوش بر زمين افتاد. [252] ديدن خداوند، تقاضاى جاهلانهى بنىاسرائيل بود كه از موسى مىخواستند خدا را با چشم سر به آنان بنماياند (كه در آيه 155 مىخوانيم)، و آن كافران غافل از بودند كه هرگز چشم توان ديدن خداوند را ندارد، «لاتدركه الابصار» [253] ، بلكه بايد خدا را با چشم دل ديد و به او ايمان آورد. چنانكه حضرت على عليه السلام فرمود: «رأته القلوب بحقايق الايمان» [254] چشم دل باز كن كه جان بينى آنچه ناديدنى است آن بينى امام صادق عليه السلام در مورد «انا اوّل المؤمنين» فرمودند: «انا اوّل مَن آمن و صَدّق بانّك لاتُرى» [255] ، من اوّلين ايمان آورندگان باشم به اين كه ذات الهى قابل ديدن نيست. در جلسهاى مأمون به امام رضا عليه السلام گفت: مگر شما نمىگوييد انبيا معصومند، پس چرا موسى رؤيت الهى را از خداوند درخواست كرد؟ «أرنى أنظر اليك»، آيا موسى نمىدانست كه خداوند قابل ديدن نيست؟ امام عليه السلام در جواب او فرمودند: حضرت موسى عليه السلام مىدانست كه خداوند قابل ديدن با چشم نيست، امّا هنگامى كه خدا با موسى سخن گفت و آن حضرت به مردم اعلام نمود، مردم گفتند: ما به تو ايمان نمىآوريم مگر اينكه كلام الهى را بشنويم. هفتادنفر از بنىاسرائيل برگزيده شدند و به ميعادگاه كوه طور آمدند. حضرت موسى عليه السلام سؤال آنان را از خدا درخواست نمود، در اين هنگام آنان كلام الهى را از تمام جهات شنيدند، ولى گفتند ايمان نمىآوريم مگر اينكه سخن گفتن خدا را خود ببينيم، صاعقهاى از آسمان آمد و همهى آنان هلاك شدند. حضرت موسى گفت: اگر با چنين وضعى برگردم، مردم خواهند گفت تو در ادّعايت راستگو نيستى كه ديگران را به قتل رساندى. به اذن الهى دوباره همه زنده شدند، اين بار گفتند: اگر تنها خودت نيز خدا را ببينى، ما به تو ايمان مىآوريم. موسى گفت: «انّ اللّه لايُرى بالابصار و لا كيفيّة له و انّما يعرف بآياته و يكلّم باعلامه»، خدا را تنها با نشانهها و آياتش مىتوان درك كرد. امّا آنان لجاجت كردند، خطاب آمد موسى بپرس آنچه مىپرسند و تورا به خاطر جهالت آنان مؤاخذه نمىكنم. حضرت موسى عليه السلام گفت: «ربّ ارنى انظر اليك»، خطاب آمد: «لن ترانى» هرگز، امّا نگاه كن به كوه، اگر پايدار ماند تو نيز خواهى توانست مرا ببينى. با اشارهى الهى كوه متلاشى و به زمينى صاف تبديل شد وموسى پس از به هوش آمدن گفت: «سبحانك تبتُ اليك»، خدايا! از جهل و غفلت مردم، به شناخت ومعرفتى كه داشتم بازگشتم ومن اوّلين كسى هستم كه اعتراف مىكنم خدا را نمىتوان با چشمسر ديد. مأمون با اين پاسخ شرمنده شد. [256] در واقع حضرت موسى عليه السلام با بيان جملهى «ارنى» و پاسخ «لن ترانى» خواست به مردم بفهماند كه خداوند براى من قابل رؤيت با چشم نيست، تا چه رسد به شما. از امام صادق عليه السلام پرسيدند: اگر خدا قابل رؤيت نيست، پس در مورد رواياتى كه مىگويند: پيامبر صلى الله عليه وآله، خدا را ديد، يا در قيامت مؤمنان خدا را در بهشت مىبينند، شما چه مىفرماييد؟ حضرت تبسّمى كردند و فرمودند: بسيار زشت است كه شخصى 70 - 80 سال در زمين خدا زندگى كند و از رزق و روزى او استفاده كند، امّا او را چنانچه بايد نشناسد. پيامبر، خدا را باچشم نديده است و اگر كسى چنين ادّعايى داشته باشد، دروغگو و كافر است، چنانكه آن حضرت فرمودند: «مَن شبّه اللّه بخلقه فقد كفر» كسى كه خدا را به صفات مخلوقات تشبيه كند، كافر است. حضرت على عليه السلام در پاسخ به اين سؤال كه اى برادر پيامبر صلى الله عليه وآله! آيا تو خدا را ديدهاى؟ فرمود: «لم أعبد ربّاً لم أره و لم تره العيون بمشاهدة الاعيان ولكن تراه القلوب بحقايق الايمان»، [257] خدايى را كه نديده باشم عبادت نمىكنم، امّا نه با چشم سر، كه با چشم دل. در جاى ديگر فرمود: «ما رأيتُ شيئاً الاّ و قد رأيتُ اللّه قبله و بعده و معه و فيه» [258] چيزى را نديدم، مگر آنكه خداوند را قبل و بعد و همراه با آن ديدم. آرى، چشم توان ديدن او را ندارد، «لاتدركه الابصار و هو يدرك الابصار» [259] ، امّا با چشم دل مىتوان خدا را ديد، چنانكه قرآن مىفرمايد: «لقد رآه نَزلَة اُخرى عند سِدرة المنتهى» [260] پيامبر، در معراج، ايات عظمت الهى را ديد. البتّه آنچه در تورات در مورد ماجراى حضرت موسى در كوه طور آمده، از تحريفات تورات است. [261] ______________________________ 252) تفسير نمونه 253) انعام، 103 254) تفسير صافى 255) تفسير اثنى عشرى 256) تفاسير نورالثقلين و فرقان 257) تفسير فرقان، معانى الاخبار 258) تفسير فرقان 259) انعام، 103 260) نجم، 13 تا 14 261) تورات، سِفرخروج، باب 23، آيه 9 ------------------------------------------ پيام ها 1- سخن گفتن خداوند با موسى، در جهت رشد و تربيت او بود. «كلّمه ربّه» 2- آمدن به ميقات و شنيدن سخن خداوند، شوق ديدار را نيز در موسى زنده كرد. «لمّا جاء... قال ارنى انظر اليك» 3- خداوند، با چشم ظاهر ديدنى نيست، نه در دنيا و نه در آخرت. «لن ترانى» 4- تجلّى خداوند بر موجودات طبيعى، امكان دارد. «تجلّى ربّه للجبل» 5 - خداوند را بايد از راه آثارش شناخت و به جلوههاى او نگريست. (حقيقت تجلّى هم روشن نيست، بلكه آثار آن مشهود است). «تجلّى... جعله دكّاً» 6- خدا ديدنى نيست، و گرنه موسى شايستگى و لياقت دارد. «سبحانك» 7- ديده شدن خداوند با چشم، نشانهى جسم بودن اوست كه بايد خداوند را از آن منزّه دانست. «سبحانك» 8 - فكر و تقاضاى ناروا نيز توبه دارد، هرگاه درباره خداوند توهّم باطلى تصوّر شد، بايد سريعاً او را تنزيه كرد. «سبحانك» 9- پس از روشن شدن حقيقت، بايد آن را پذيرفت و به آن اعتراف كرد. «قال... انا اوّل المؤمنين» 10- انبيا، پيشگامان راه مكتباند. «أوّل المؤمنين» |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول